نام او مایک بود و ما برای یک هفته در کنفرانس بازاریاب اینترنتی در بوکا راتون ، فلوریدا بودیم. من و مایک ناهار می خوردیم و تجربیات او را در دنیای شرکت هایی که بیش از 6 سال پیش از او به جای گذاشته بود ، به اشتراک می گذاشتیم. او همچنین موفق بود و در کار قبلی خود در انگلیس درآمد زیادی داشت ، اما چیزی از دست رفته بود. من بلافاصله به داستانش متصل شدم! او درآمد زیادی داشت و فرصتی برای لذت بردن از آن نداشت ، بنابراین با مراجعه به اینترنت و ایجاد یک تجارت سودآور به صورت آنلاین راهی پیدا کرد.
من این داستان را به اشتراک می گذارم زیرا یک تصور غلط در مورد کارآفرینان وجود دارد که ما آنچه را که برای پول انجام می دهیم انجام می دهیم. حقیقت این است که ، اکثر کارآفرینان می توانند با انجام هر کاری که فکر خود را برای انجام این کار انجام می دهند ، درآمد زیادی کسب کنند – شغل شرکت ، مدیر اجرایی ، فروشنده ، مدیریت – واقعاً مهم نیست زیرا کارآفرینان انگیزه عالی برای برتری دارند و با اخلاق قوی عمل می کنند. ما مهم نیستیم که در کجا کار خود را پیدا کنیم. و چی؟ چرا کسبه این کار را می کنند؟ چرا باید ریسک کرد؟ اگر برای پول نبود پس چیست؟
نکته بسیار جذاب برای یک کارآفرین در مورد توانایی او در تصمیم گیری ما وجود دارد. مهم این است که بتوانید کنترل خود را بدست آورید تا اینکه پول زیادی بدست آورید. من را اشتباه نگیرید ، کسب درآمد کلان برای داشتن مشاغل شخصی یک مزیت بزرگ است ، اما یک نیروی محرکه نیست. داشتن مشاغل شخصی سود قابل توجهی از پول نقد برای شما به همراه دارد – این همان سود است سبک زندگی. توانایی رفت و آمد به دلخواه شما ، در حالی که از تجارت برای حفظ درآمد خود بهره می برید ، بسیار ارزشمند است! هر تاجری موافقت می کند.
اما مایک و من کارآفرینان آنلاین. ما صاحب شرکت هایی هستیم که به صورت آنلاین ساخته ، بازاریابی و اداره می شوند. حدود هشت ماه است که در جستجوی کار بوده ام تا منبع درآمد دیگری برای خانواده ام پیدا کنم. در دنیای خدمات مالی ممکن است این “تنوع” نامیده شود. من به همه چیز نگاه کردم ، از حق رای دادن به سالن بدنسازی گرفته تا آب فروشی ها (من برای سلامتی بسیار خوب هستم) ، و این همان چیزی است که پیدا کردم. وقتی همه کارها تمام شد ، همه آنها یکسان به نظر می رسیدند: هزینه های شروع بزرگ ، ساختمانهای خشتی و ملات ، هزینه های سنگین ماهانه ، کارمندان ، مدیران و دولت. رویای من برای به دست آوردن وقت آزاد در این مدل ممکن است سالها طول بکشد تا به واقعیت تبدیل شود و استراحت مالی من حتی بیشتر هم باشد!
مدل های سنتی بازاریابی شبکه ای و MLM نیز یکی دیگر از موارد مورد بررسی در تحقیقات من بود. در این مدل ، من در جلسات برای ساختن خط پایین و به دست آوردن مشتری دور می مانم. من سالها پیش به این شکل بودم و هرگز واقعاً علاقه ای به تعقیب دوستان و خانواده ام از “فرصت” دیگر نداشتم. جریان درآمد من به هزاران نفر در سازمان من بستگی دارد ، همه آنها کالاهایی را خریداری می کنند که کمیسیون های بسیار کمی به توزیع کنندگان پرداخت می کنند. باز هم تعهدی که حاضر به انجام آن نبودم.
بعد اینترنت پیدا کردم. امکانات بی پایان است. مایک هم همین احساس را داشت. 1.5 میلیارد نفر آنلاین یک بازار سرب بسیار بزرگ دارند. بدون آجر و ملات ، حداقل سربار (لپ تاپ ، برق ، اتصال به اینترنت) ، بدون پرسنل ، حداقل هزینه های راه اندازی ، بدون جلسات دور از خانه ، بدون تعقیب دوستان و خانواده ام در اطراف! مدل بازاریابی آنلاین تغییر دهنده بازی است.
بهش فکر کن اگر می توانید رئیس خود باشید ، درآمد بالقوه نامحدود دارید ، می توانید از هرجایی کار کنید و می توانید دستگاهی بسازید که 24/7 روز کار می کند تا محصول خود را به فروش برسانید ، بگویید ، مرتب کنید ، مرتب کنید و به مشتری خود حمل کنید ، خواه آنجا باشید یا نه ، و به تعداد فوق العاده ای کمک کنید افرادی که در این راه هستند چه کسانی هستند؟
اگر بتوانید حرفه خود را حول زندگی خود طراحی کنید چه می کنید؟
این کار را می توانید زمانی انجام دهید که در اینترنت کار می کنید. به طور خلاصه ، دلیل این کار ماست. مطمئناً ، پول عالی است. زندگی با او بهتر از اوست. اما بدون وقت برای صرف آنچه مهم است؟ توانایی ارتباط با عکسهایم ، آزادی رفتن و انجام هر کاری که دوست دارم و در این راه همچنان درآمد زایی دارم ، سبک زندگی بی نظیری به من می دهد. اگر قبلاً این کار را نکرده اید و یک کارآفرین خردسال سخت کوش هستید ، من بسیار شما را تشویق می کنم که به عنوان منبع اهرم آنلاین برای ایجاد تجارت خود نیز آنلاین شوید.
دفتر من فردا در استارباکس خواهد بود. مایک “در تعطیلات” بوده و در ماه گذشته در جهان سفر کرده است در حالی که کارش برای افزایش درآمدش ادامه دارد. پرواز روز بعد من از اتاق خواب به دفتر من در خانه است. وقتی این را می نویسم ، دو پسرم روی مبل دراز کشیده و تلویزیون تماشا می کنند ، دخترم در یک سفر مدرسه در اسپانیا است و همسرم فقط آن را شب توصیف کرد. اینکه بتوانم در اینجا با آنها باشم … چنین چیزی وجود ندارد! خدا خوب است.