در همه جاهای اشتباه به دنبال راهنمایی باشید

[ad_1]

همه چیز به همین ترتیب شروع می شود – خواه یک بخش محصور شده در سازمان شما باشد یا دو مرد در سراسر اتاق روند به این ترتیب آغاز می شود: شما به کسی نیاز دارید که به دنبال راهنمایی باشد! در روزهای AT&T من یک خط مشخص در فروش وجود داشت. شکارچیان و کشاورزان بودند. برای انجام این کار شکارچیان باید به دنبال راهنمایی و منابع مناسب از طریق تجارت بودند. در حال حاضر شرکت ها نازک هستند و باید برای یافتن رهبری با یکدیگر همکاری کنند. اثر دومینو اغلب با رهبری مدیریت شروع می شود. یک برخورد ذهنی که به این صورت است:

رئیس بزرگ: ما به بسته شدن بیشتر نیاز داریم. بیایید نگاهی به ایده ها بیندازیم و راه هایی برای ایجاد سرنخ بیشتر پیدا کنیم. امروز ما وب سایت بروشور حامی 5 تیم محلی ورزشی کودکان و اعضای اتاق روتاری و باشگاه های گلف خود را داریم. کجای دیگر می توانیم رهبری ایجاد کنیم؟

ضربه شماره 1: من فکر می کنم ما باید در توییتر باشیم. رقابت ما این است بنابراین من مطمئن هستم که رهبری در آن وجود دارد.

ضربه شماره 2: وقتی برای کار در KBOR می روم تبلیغات بسیار خوبی می شنوم. بسیاری از مردم با من گیر کرده اند بنابراین ممکن است به این تبلیغات گوش دهند.

ضربه شماره 3:بله اینها واقعا ایده های خوبی هستند. سیگنال های مغناطیسی روی ماشین چطور؟ ما می توانیم آنها را برای همه داشته باشیم.

رئیس بزرگ: من عاشق این نشانه ها هستم. بیایید نگاهی به اعداد بودجه بیندازیم و تعداد معاملات را در سه ماهه آینده افزایش دهیم. من نمی خواهم هزینه زیادی برای کمیته های فروش بپردازم اگر همه سرنخ ها را برای این افراد ایجاد کنم.

شروع با پایان ذهن –مشکل اینجاست؟ اصلا استراتژی نیست بسیاری از آنها راه های عالی برای ایجاد سرنخ هستند اما آیا آنها بهترین استراتژی هایی هستند که می توانید برای ایجاد نوع سرنخ های مورد نظر خود استفاده کنید؟ ببینید مشکل از جمله دوم بیگ باس شروع شد: بیایید فکر کنیم و راه هایی برای ایجاد سرنخ های بیشتر پیدا کنیم. آنها باید ابتدا به این فکر می کردند که چه نوع رهبری می خواهند.

من در پست بعدی خود به جزئیات بیشتری خواهم پرداخت زیرا این ایده ساده معمولاً شرکت ها را از سر راه خود خارج می کند و آنها باید بیشتر در مورد آن فکر کنند. تو تنها نیستی.

حکمت تجاری از بازوکا جو: من یک کمیک قدیمی را به یاد می آورم که من را به عنوان یک دختر کوچک که در جستجوی راهنمایی بسیار صادقانه بود خنده ام گرفت. بچه 1 روی دست و زانو است و بچه 2 می پرسد چه می خواهی؟ کودک 1 گفت: کلیدهایم را گم کردم. بچه 2 گفت: من به تو کمک می کنم تماشا کنی و شروع به خزیدن کرد. زمان گذشت و بچه 2 گفت: نمی توانم آنها را پیدا کنم. مطمئن هستند که اینجا گم شده اند؟ بچه 1 گفت: نه. من آنها را نزدیک آن بوته ها انداختم. بچه 2 پرسید پس چرا اینجا را نگاه می کنی؟ کودک 1: چراغ ها اینجا بهتر هستند.

آیا به دنبال مشتری «نور بهتر» هستید؟ متوقف کردن! راه درست را دریابید.

http://operationleadgeneration.eventbrite.com/

[ad_2]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا