آدم ربایی خارجی – واقعیت یا داستان؟

[ad_1]

اگر اعتقاد داریم این تعداد باشد تاکنون 4 میلیون نفر توسط بیگانگان در ایالات متحده ربوده شده اند و میلیون ها نفر دیگر در سراسر جهان اسیر شده اند. اگرچه وجود بیگانگان گرسنه از جانب انسان ممکن است به خودی خود رد شود بعید نیست که بیگانگان اضافی بتوانند این آدم ربایی های دسته جمعی را اداره کنند بدون اینکه به طور گسترده ای متوجه شوند. این نشان می دهد که بسیاری از افراد وجود دارد که به دروغ اعتقاد دارند که توسط موجودات از فضای بیرونی فتح شده اند شاید پس از تجربه پدیده های غیر معمول و عجیب. هدف این مقاله برقراری ارتباط برخی تحقیقات اخیر در زمینه روانشناسی و علوم اعصاب است که می توان سرنخ هایی در مورد چگونگی وقوع این تجربیات و عقاید به ما ارائه می دهد.

این امکان وجود دارد که برخی از هزاران نفری که ادعا می کنند ربوده شده اند جویند ثروت باشند و دزدی های موجود در اتاق های بار تپه ها و شاید حتی برخی آدم ربایان واقعی. با این حال با افزایش تعداد افرادی که از آدم ربایی ها خبر می دهند احتمالاً بسیاری از افراد که معتقدند دستگیر شده اند اشتباه کرده اند.

تاریخ آدم ربایی

بله نشانه هایی از دست نویس در آسمان و ارتباط عجیب و غریب در متن باستان وجود دارد اما بدون اینکه بدانیم این نمادها نقاشی ها و غیره سلسله مراتبی دلالت بر این دارند که ما از نظریه های فضانوردان باستان به دور خواهیم ماند و به تاریخ ثبت شده نگاه خواهیم کرد.

من اولین دیداری را دیدم که چاپ را دیدم!

در 27 نوامبر 1896 در نشریه استاکتون روزنامه دیلی میل کالیفرنیا سرهنگ H.G. شو ادعا کرد که او و یک دوست توسط 3 انسان باریک و شرور مورد آزار و اذیت قرار می گیرند که اجساد آنها پوشیده از موهای نرم و ریز و در تلاش برای ربودن همسر بود.

سرهنگ H.G. شاو در تماس نزدیک با اشخاص قبلاً ناشناخته با دوستش کامیل اسپونر ملاقات می کند.

شاو وظیفه برپایی نمایشگاهی را برای نمایش در یک نمایشگاه در فرسنو داشت.

شاو و دوستش وقتی اسبهایشان از ترس یخ می زدند با اسب و یک چرخ دستی در مسیر استاکون حرکت می کردند.

برای شوکه کردن این دو مرد علت رفتار اسب را دیدند. سه موجود بیگانه طولانی که با دستهای ریز و کوچک در انتهای بازوهای چرخانده خود جستجو می کردند در جاده ایستادند. آنها هیچ موی سر خود را نداشتند اما یک کرک خفیف کمی روی بدنشان وجود داشت. چشم های بزرگ باعث می شد دهان و گوش های کوچک او کوچکتر به نظر برسند.

شاهدان بعداً به مقامات گفتند كه موجودات از نظر زیبایی عجیب دارند.

همه اشیاء با او یک کیسه از انواع با شلنگ که اغلب در دهان آنها گیر کرده بود حمل می شد ظاهراً نفس می زد. اگرچه هنوز در طول روز مدتی باقی مانده است اما اشیاء نیز لامپ های رشته ای را حمل می کردند. این درخشش بعداً یک سفینه فضایی در انتظار را روشن می کند.

موجودات هنگام تماشای مردان بیگانگان از طریق نوعی شعارها با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند زیرا شاو و اسپونر هیچ کلمه انگلیسی نمی شنیدند. این مردها به مقامات خواهند گفت كه بیگانگان سعی در ربودن آنها داشته اند اما اختلاف زیاد در جرم بین بدن انسان و بیگانه این تلاش را ناامید كرده است.

به زودی سه بیگانگان به یک پل در نزدیکی حرکت کردند. بیگانگان با استفاده از دیگر لامپهای دنیوی خود این پل را روشن کردند و یک کاردستی در این نزدیکی را نشان دادند. بشقاب پرنده ها شکل سیگار بودند و بی سر و صدا بر فراز آب پرواز کردند.

به نظر می رسید اشیاء در هنگام حرکت به سمت صنایع دستی خود تقریباً سبک تر از هوا به نظر می رسند. به نظر می رسد بیگانگان هنگام راه رفتن بر روی زمین تقریباً زمین را ترک نخواهند کرد.

سیگار ترش نیز به روش غیر متعارف وارد UFO شد. آنها از روی زمین و بالای وسیله نقلیه خود پخش شده و سپس با ورود غیب به هواپیما سوار شدند. به زودی جسد پرواز کرد.

سپس در دهه چهل و پنجاه

عصر فضا بر ما حاکم بود و ادبیات علمی تخیلی با برخورد انسانها و بیگانگان بسیار موضوعی بود موضوعی مکرر. در ماه ژوئیه سال 1946 سیاره کمیک نواری را ضبط کرد که در آن بیگانگان از یک تیر تراکتور درخشان برای ربودن یک زن حاد خاکی که آنها را نمونه 9 نامیدند استفاده کردند. آنها به او گفتند که هواپیماربایی بخشی از پروژه بقا است زیرا آنها فضاپیما را به سمت آنچه به نظر می رسد مانند زحل است هدایت می کنند رهبر خاطرنشان می کند اکنون خانه است. و اگر روش های ناخوشایند ما را پیدا کردید نمونه 9 دلیل این است که نیازهای ما ناامید شده است.

به همین ترتیب در سال 1954 یک نوار طنز که در تابلوی بریتانیا The Daily Express ظاهر شد جزئیات آدم ربایی یک خلبان خارجی نیروی هوایی سلطنتی را نشان داد. ده ها داستان آدم ربایی دیگر در صفحات رمان های علمی تخیلی و کتب عکس منتشر شده است.

24 ژوئن 1947 حادثه کنت آرنولد

کنت آرنولد یک تاجر هنگام دیدن 9 دیسک روشن در حال حرکت در پشت کوه هواپیمای خود را در نزدیکی کوه Rainier در ایالت واشنگتن در حال پرواز بود. او سرعت خود را در حدود 1000 مایل در ساعت تخمین زد. وی گفت که آنها با حرکات نامنظم و نامنظم به کوههای Cascade حرکت می کنند. وی بعداً به یک خبرنگار گفت که اشیاء به صورت صفحه حرکت می کنند اگر از روی آب رد شوید. روز بعد این داستان در روزنامه های سراسر کشور ظاهر شد و چیزهای عجیب و غریب را بشقاب پرنده توصیف می کرد. به زودی صدها نفر گزارش صحنه های بشقاب پرنده ها را آغاز کردند و تحقیقات در مورد نیروی هوایی ایالات متحده آغاز شد. در تاریخ 4 ژوئیه پس از ده روز مشاهده نیروی هوایی ایالات متحده با اطمینان اعلام کرد که آرنولد توهم است.

1953 ناپدید شدن هونراث و ویلکینسون

دهه 50 یک دوره فعالیت عظیم برای بشقاب پرنده ها بود اما همچنین دوره ای در تاریخ UFO ها بود که برای گروهی از افراد معروف به مخاطبین UFO شناخته می شد. این افراد ادعا می کردند با اپراتورهای ظرف پرواز پرواز خارجی ارتباط داشته اند. برخی از این مخاطبین به صورت چهره به چهره بودند در حالی که برخی دیگر ارتباطات تلفنی بودند. برخی ادعا کردند که به آنها پرواز با یک فضاپیمای بیگانه داده شده است. اکثر سازمان های اصلی UFO در زمان خود اعتبار کمی به تماس گیرندگان می دادند و فکر می کردم بیشتر آنها کلاهبرداری یا افرادی با توهم بوده اند. جورج آدامسکی یکی از مشهورترین مخاطبین بود.

جورج آدامسکی در لهستان متولد شد و در سنین کودکی به ایالات متحده مهاجرت کرد. تا دهه 1930 او در کالیفرنیا به عنوان نوعی معلم زندگی می کرد که مسیحیت مترقی جهانی را تمرین می کرد. وی یک رصدخانه کوچک در رستوران باغ پالومار درست زیر رصدخانه معروف کوه پالومار مستقر کرد. در اوایل دهه 50 آدامسکی با تلسکوپ خود از بشقاب پرنده عکس می گرفت و داستان های علمی تخیلی و مقالاتی درباره جادو می نوشت. در 20 نوامبر 1952 طبق گزارش ها آدامسکی با مرد فرشته ای به نام ارتون که از یک بشقاب پرنده بیرون آمده بود ملاقات کرد و ادعا کرد که وی از زهره است. در طی این برخورد در پایگاه کوه کوه کاکسکم نه چندان دور از مرکز کویر کالیفرنیا آدامسکی شش نفر را به همراه آدامسکی به آنها دستور داد که در حالی که با ارتون در تماس بودند بمانند.

پس از این برخورد آدامسکی گروه کوچکی از پیروان را به خود جلب کرد. یکی از آنها کارل هانراث مهندس برق بود که بوسکو را اختراع کرد تا بشقاب پرنده را فرو بکشد. پس از مشاجره با آدامسکی هانرات از باغ های پالومار دور شد و با جرولد بیکر کارگر ماهر در باغ های پالومار که او نیز با آدامسکی اختلاف داشت آپارتمانی را در لس آنجلس اجاره کرد.

کارل هوناتر به زودی به عنوان تکنسین رادیو مشغول به کار شد. در ژوئن سال 1953 یکی از دوستان قدیمی هانترات از راسین ویسکانسین ویلبر جی ویلکینسون به همراه همسر و سه فرزند خود وارد لس آنجلس شد. ویلکینسون یکی از مخترعین بوسکو وظیفه خود را به عنوان رئیس کارمندان یک کارخانه لوازم برقی رها کرده است تا در تلاش های خود برای دیدن یک بشقاب پرنده و مصاحبه بیگانه به هانرات بپیوندد.

این دو مرد برای هدایت بیگانگان دیدار با دیگر مخاطبین و استفاده از تکنیک های روانشناختی و انقباض های مکانیکی برای برقراری ارتباط با ماسیری که گفته می شود در ماه زندگی می کردند ایجاد شده اند.

در تاریخ 10 نوامبر 1953 یا حدود 10 نوامبر 195 کارل هونراث با چند دستیاری تماس تلفنی برقرار کرد تا به آنها بگوید که برخی از مردم سیارات دیگر را ترک کرده اند و اگر چنین چیزی برای او اتفاق بیفتد هیچ کس نباید تعجب کند. در 11 نوامبر 1953 هانرات و ویلکینسون هواپیمای کوچکی را در فرودگاه گاردینا در نزدیکی لس آنجلس مستقر کردند. با سه ساعت سوخت اجاره یک ساعته پرداخت و بدون برنامه پرواز در انتظار هانرات با سوار ویلکینسون خود با قصد بالقوه برای دیدار با یک بشقاب خرد شده پرواز کرد که فکر می کردند آنها را به ماسیر زهره یا سایر اجساد آسمانی ساکن خارج از کشور می برد.

ظاهراً تا به امروز هیچ اثری از هواپیما یا این دو مرد پیدا نشده است. اکثر مردم تصور می کنند که هانرات یک خلبان بی تجربه ممکن است در جایی در زمین کوهستانی شرق لس آنجلس سقوط کرده است. در این صورت آوار هواپیما ممکن است هنوز هم وجود داشته باشد.

ویلبر جی ویلکینسون این متن را ارائه داد و ادعا کرد که این مسابقه است که از ماه به عنوان ایستگاه راه برای افراد خود از ماسر استفاده می کند.

توجه: به نقل از آدامسکی من شراب کافی برای همه کالیفرنیای جنوبی ساختم … من ثروتی می ساختم! با این حال پایان این ممنوعیت نیز با کاهش فعالیت پرسود او در صنعت شراب مشخص شد و آدامسکی بعداً به دو دوست گفت که وقتی وی مجبور شد وارد این کار شود [flying] ظرف مزخرف.

آنتونیو ویلا بواس پرونده را ربود

در سال 1957 یک نویسنده برزیلی به نام جوآو مارتینز اولین قسمت از سریال را با عنوان بشقاب پرنده ماموریت وحشتناک نوشته O Cruzeiro نوشت. او در آنجا مواردی را در افراد جداگانه نشان می دهد که توسط بیگانگان کوچک مورد حمله قرار می گیرند.

مارتینز همچنین از خوانندگان خود خواست كه آن را با تجربیات خودشان بنویسند. در میان صدها پاسخ دهقانی جوان از میناس گرایس چندین نامه را با آنها انتخاب و رد و بدل کرد.

سال بعد مارتینز باعث شد که کشاورز 23 ساله به ریودوژانیرو بیاید جایی که وی توسط دکتر اولافو فونتس مورد معاینه قرار گرفت. نام کشاورز آنتونیو ویلا بواس است و گفته می شود وی یک روز پس از خواندن مقاله مارتین توسط بیگانگان ربوده شده است؟

داستان بیرون آمد. والتر بوئلر از گروه زبانشناسی برزیل SBEDV و پیروان تماس گیرنده خارجی توصیف شده جورج آدامسکی با داستان ویلاس بواس آشنا شدند و در سال 1962 بوئلر در زادگاه خود از کشاورز جوان بازدید کرد. SBEDV سپس گزارشی از وضعیت ویلا بواس را به زبان انگلیسی منتشر کرد و این گزارش مطابق با توضیحات قبلی آدامسکی از بیگانگان و فضاپیمای آنها است. در ژانویه سال 1965 یک مجله بین المللی به نام The Hawk Bird Review گزارشی از Boehler را در سراسر جهان منتشر کرد.

Boas Villas شب هنگام دیدن چراغ قرمز یک سفینه فضایی شبانه روز در مزارع کار می کرد تا از گرمازدگی خودداری کند. من به آرامی به او نزدیک شدم و در یک میدان در نزدیکی فرود آمدم. ویلاهای Boas تلاش برای فرار كردند اما توسط موجودات كوچك انسانی گرفتار شدند كه او را به سمت كار خود كشیدند.

ویلا بواس اظهار داشت بیگانگان یک سری آزمایشات را بر روی اسیر خود انجام داده اند از جمله گرفتن نمونه هایی از بافتهای بدن او قرار گرفتن در معرض گاز او که او را به شدت بیمار کرده است و وی را مجبور به برقراری ارتباط با یک زن خارجی می کند. جذاب با موهای بلوند و چشم های گربه آبی.

برخی از جزئیات نشان می دهد که داستان ساختگی یا تخیل بوده است. اگر حساب Villas Boas را بخوانید ممکن است متوجه شوید که بیگانگان پیشرفته از نردبان های طناب استفاده می کنند. علاوه بر این نقاشی اصلی ویلا اصلی این سفینه فضایی که دارای سه پا است به طرز چشمگیری شبیه به گرافیک Sputnik-1 است که اغلب با سه آنتن از چهار آنتن نشان داده شده است. به نظر می رسد. اسپوتنیک مطمئناً در سال 1957 وقتی ویلاهای بویس ربوده شدند – یا داستان او تصور می شود مدرن بود.

ماجرای بتی و بارنی هیل

تبلیغات گسترده از طریق آدم ربایی بتی و بارنی هیل در سال 1961 گسترش یافت و به اوج خود رسید در یک فیلم تلویزیونی که در سال 1975 به نمایش درآمد (با بازیگران جیمز ارل جونز و استل پارسونز) که باعث وقایع شد. حادثه هیل ممکن است مورد معمولی آدم ربایی باشد و ممکن است اولین کسی باشد که در آن مدعی اشیایی را توصیف کرد که بعداً به عنوان رمادی مشهور شدند جایی که گفته می شود اشیاء به صراحت منشأ فرازمینی را مشخص می کنند.

تپه ها در دهه 1960 یک زوج همجنسگرا بودند و در این نمایشگاه فعال حقوق مدنی بارنی هیل بحث می شود. با این حال این زوج برای اولین واقعه گزارش شده مبنی بر آدم ربایی خارجی در آمریکا شناخته شده است.

امروز به دلیل نمایش های تلویزیونی و فیلم ها این سناریو آشنا است: بشقاب پرنده ها شهادت های وحشتناک را در جاده ای متروک تعقیب می کنند و آنها را به سمت سفینه فضایی می برند تا سوالات خود را مطرح کنند یا در مکان های شرم آور تحقیق کنند.

این یک شب وقتی آغاز شد که بارنی و بتی هیل ادعا کردند که توسط جسم تاریک درخشان از طریق بخش هایی از نیوهمپشایر تعقیب شده اند. بتی به زودی کابوس های زنده (که من آنها را به عنوان خاطرات تکه تکه شده تفسیر می کردم) در مورد این حادثه داشت و این زوج به این باور رسیدند که توسط سرنشینان UFO ربوده شده اند و سپس خاطرات خود را پاک کردند. این زوج از روانپزشک کمک خواستند و تحت هیپنوتیزم هیلز به سرعت خاطرات معلق از آدم ربایی خود را به سرعت گزارش دادند.

داستان بارنی و بتی هیل به عنوان مهمترین رویداد مربوط به بشقاب پرنده ها در دهه 1960 مشهور شد و به یک احساس رسانه ای چرخانده شد. تجربیات آنها به علوفه بسیاری از مقاله ها کتاب ها و فیلم تلویزیونی موسوم به حادثه یوفو تبدیل شد. بتی مشهور بشقاب پرنده ها شد ظاهر اطلاعاتی را ارائه داد و کتابی راجع به داستانش نوشت.

با گذشت سالها داستان درخشش خود را از دست داده و بیشتر متوجه می شوند که این یک فریب است.

شاهدان دیگر نتوانستند از حسابهای خود پشتیبانی کنند بخش هایی از آن غیرممکن بود و اعتبار خاطرات پیموده شده مورد سوال قرار گرفت. تجربیات شخصی بتی هیل در اعتبار وی شک دارد. در دهها سال از تجربه اولیه خود در سال 1961 با همسرش بارنی بتی ادعا كرد نه چندان نه ده ها بلكه صدها مورد یوفو.

اگرچه بازرسان UFO خیلی سخت می خواستند باور کنند اما این کار سخت تر شد. یک محقق UFO که با بتی همکاری کرده است متوجه شده است که او قادر به تمایز بین یوفو و فرود در خیابان نیست. به عبارت دیگر او بشقاب پرنده ها را دید که حضور نداشتند.

حتی بسیاری از معتقدین UFO با اکراه اعتراف می کنند که بسیاری از تجارب و داستان های بتی هیل نمی توانند درست باشند و در عوض آنها احتمالاً خیال یک زن صادق اما بی نظم هستند. با وجود مدارک و تأییدهای اندک و تأیید نشده و هیچ شاهد عینی برای پشتیبانی از داستان شگفت انگیز خود مسئله آدم ربایی بارنی و بتی هیل همانطور که اغلب اتفاق می افتد در بهترین حالت و در بدترین حالت جعبه بی نتیجه است.

اگر شاهدان کلاهبردار یا فریبکار نباشند چه چیزی این تجربه ها را توضیح می دهد؟

فلج خواب

آگاهی در هنگام فلج خواب توضیحی متداول برای این سردرگمی است تجارب آدم ربایی و حملات آگاهانه فلج خواب اغلب بسیاری از ویژگی های یکسان را دارند مانند بیدار شدن در حالی که قادر به حرکت نیستند احساس ترس ترس یا اضطراب و احساس فشار بر بدن هستند. فلج خواب طبیعی هنگام ورود بدن به مرحله REM چرخه خواب اتفاق می افتد. ساقه مغز از سیگنالهای حرکتی که معمولاً از مغز به سمت عضلات حرکت می کنند جلوگیری می کند شاید برای جلوگیری از انجام حرکاتی که در مورد آنها انجام می دهیم. جنبه ترسناک این اتفاق زمانی رخ می دهد که خواب آور از خواب بیدار شود هوشیار شود اما چه کسی مغز کنترل حرکت را ندارد. این وضعیت همچنین می تواند همراه با توهم خواب آور باشد که به طور طبیعی برای بسیاری از افراد هنگام بیدار شدن اتفاق می افتد. این توهم می تواند به شکل صداها چراغها شکل ها یا هر تعداد احساس جسمی عجیب و غریب باشد. جای تعجب نیست که وقتی با فلج ترسناک ترکیب می شود چنین تجربیات عجیب و غریب را می توان به طور ذاتی عجیب تفسیر کرد.

اختلال لوب تمپورال

منبع مشترک دیگر پدیده های داخلی لوب های زمانی مغز است. تحریک الکتریکی سطح لوب تمپورال (که معمولاً هنگام انجام عمل جراحی در مغز روی بیمار بیدار انجام می شود) می تواند منجر به احساس شنوایی غیرمعمول شود. به همین ترتیب مایکل پرسینجر دانشمند کانادایی در تحقیقات خود با استفاده از آهن ربا احساسات عجیب و غریب ایجاد کرده است تا بتواند بر عملکرد لوب تمجنی خارج از بدن تأثیر بگذارد. این احساسات شامل احساس بودن سردرگمی و ترس بود. بعید به نظر می رسد که آدم ربای احتمالی قبل از تلاش برای آدم ربایی متوجه شود اگر کسی آهنربای بزرگی را در نزدیکی سر خود قرار دهد (یا حتی جراحی مغزی انجام داده است!) با این حال اثرات مشابه می تواند به دلیل تشنج صرع یا تشنج مشابه در لوب های زمانی ایجاد شود. بسیاری از بیماران صرع که از تشنج لوب تمپورال رنج می برند تجارب عرفانی زمان از دست رفته احساس خارج از بدن یا حتی بوی عجیب یا جو را قبل حین یا بعد از تشنج گزارش می دهند. باید به خاطر داشت که همه اشکال صرع باعث ایجاد لرزش هیجان انگیز در بدن نمی شود و بسیاری از آنها به سادگی منجر به ایجاد کوتاهی در هوشیاری یا تجربیاتی مانند موارد فوق می شوند. این باعث می شود تا بپرسیم که آیا آشفتگی در لوبها ممکن است به تجربیاتی که ممکن است برخی از افراد به عنوان آدم ربایی خارجی تعبیر کنند کمک کند.

بیماری روانی

با کمال تعجب بیماری روانی آشکار ممکن است یکی از کمترین توضیحات ممکن برای تجارب آدم ربایی باشد. تحقیقات قبلاً نشان داده است كه بیگانگان در تماس با آنها احتمالاً بیشتر از جمعیت عمومی علائم بیماری روانی را نشان نمی دهند یافته ای كه توسط چندین مطالعه دیگر نیز تأیید شده است. با این حال بسیاری از ویژگی های که قبلاً تصور می شد فقط در بیماری روانی یافت می شوند و توسط بیشتر افراد حفظ شده اند کشف شدند. اگر به طور کلی به جمعیت سالم نگاه کنیم به نظر می رسد که این ویژگی ها در برخی از افراد که افکار و احساسات غیر طبیعی را گزارش می دهند یا از خصوصیات خاصی نسبت به سایرین برخوردار هستند به طور مداوم حضور دارند. در این زمینه به نظر می رسد افرادی که خود را آدم ربایی معرفی می کنند بیشتر از تجربیات غیر معمول حمایت می کنند خلاق و تخیل هستند افکار افسردگی دارند مشکوک می شوند تمایلات جدایی طلبانه دارند و دچار آسیب های دوران کودکی می شوند. بنابراین در حالی که بعید به نظر می رسد که تجربیات عجیب و غریب گزارش شده توسط بسیاری از آدم ربایان ناشی از یک بیماری روانی حاد (که می تواند تجربیات عجیب و غریب و غریب ایجاد کند) این گروه قطعاً دارای خصوصیاتی است که آن را از جمعیت عمومی متمایز می کند. این امکان وجود دارد که این رفتارها ممکن است تمایل خود را برای توضیح یک تجربه غیر معمول از نظر تماس عجیب و غریب افزایش دهند.

اعوجاج حافظه

خاطرات ما غالباً بی عیب و نقص هستند و همین امر باعث می شود اطلاعاتی را که می خواهیم به خاطر بسپاریم فراموش کنیم اطلاعاتی را که ترجیح می دهیم فراموش کنیم یا به یاد می آوریم یا غالباً با اطمینان چیزی را به یاد می آوریم که بعداً نادرست شد. یک مطالعه اخیر ناهنجاری های حافظه را در افرادی که ادعا می کنند توسط یک خارجی دستگیر شده اند بررسی کرد. شرکت کنندگان در مطالعه چندین لیست از کلمات با موضوعات مشابه را خوانده و سپس به آنها احضار و آزمون تشخیص داده شد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که هواپیماربایان می توانند کلمات موجود در لیست اصلی و همچنین غیر هواپیماربایان را به خاطر بسپارند اما آنها تمایل داشتند نرخ بالاتر فراخوان و شناخت کلماتی را نشان دهند که در وهله اول خوانده نمی شدند. این نشان می دهد که آدم ربایان به احتمال زیاد منبع خاطرات را به اشتباه می یابند و این ممکن است نشانگر این باشد که ممکن است برخی از عناصر تجربه آدم ربایی آنها از منابع دیگری مانند رسانه یا تصورات خودشان گرفته شده باشد.

این اثر همچنین ممکن است به صورت بازگشتی انجام شود و به افراد امکان می دهد خاطرات گذشته را برای حمایت از ربودن انتخاب کنند. مطالعه اولیه حافظه فریدریش بارتلت نشان داد كه ما خاطرات را بازسازی می كنیم زیرا آنها به یاد می آورند كه داستانی منسجم ایجاد كنند. این فرایند بازسازی با استفاده از منابع فرهنگی انجام می شود که چارچوبی را به ما می دهد که از طریق آن می توانیم تجربیات گوناگونی را که به خاطر آورده ایم متوقف کنیم. تجربه آدم ربایی خارجی ها با توجه به محبوبیت نمایش هایی مانند پرونده های X و موارد مشهور که باعث ایجاد عناوین شده است تقریباً برای همه شناخته شده است. این ممکن است برای برخی از افراد یک چارچوب فرهنگی ایجاد کند که از طریق آن می توانند خاطره ای را از یک تجربه عجیب غیرمعمول یا دردناک حفظ کنند. متأسفانه ممکن است که شفابخش های ساده لوح و یا حتی بی پروا ممکن است آدم ربودن بیگانگان را به عنوان توضیحی از تجربه عجیب مشتری که ممکن است تجربه کند بیفزاید. نمونه های بی شماری را می توان درمورد درمانگرانی که مایل به استفاده از رگرسیون هیپنوتیزم هستند تکنیکی برجسته برای تمایل به ایجاد فراخوان اشتباه برای بازیابی تجارب آدم ربایی در اینترنت یافت. این ممکن است تعبیر آماده ای از تجربیات عجیب و غریب که مغز قادر به تولید است بدون نیاز به دخالت خارج از زمین ارائه دهد.

نتیجه

قطعاً نادیده گرفتن احتمال هر چیز غیرقابل تحمل صرفاً به دلیل غیرممکن بودن احمقانه خواهد بود. با این حال ما همچنین باید به یاد داشته باشیم که اغلب می توانیم توضیحی راجع به تجربه غیر عادی در درون خود بیابیم. همانطور که دکتر قدیمی می گوید: هنگامی که ضربات سم را می شنوید در مورد اسب ها فکر کنید نه گورخرها. همچنین ممکن است به نظر برسد که برای بازدید کنندگان از فضای بیرونی مناسب برای گورخرها است.

آیا آدم ربایی های عجیب واقعی هستند؟

مثل همیشه تصمیم گرفت

[ad_2]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا