آرامش، گرما و روشنایی؛ سه چیز که در هر سفر دنبالش می گردم

چرا سفر میروم؟

سفر به‌خصوص وقتی از جنس طبیعت و کمپ باشد همیشه با تصاویری خیال‌انگیز در ذهن شروع می‌شود؛ صبحی مه‌آلود در کنار رودخانه شب‌هایی ساکت با صدای جیرجیرک‌ها و آسمانی پرستاره. اما واقعیت مثل همیشه کمی متفاوت است. همان شب اول وقتی سرمای زودرس به جانت می‌نشیند یا شارژ چراغ‌قوه تمام می‌شود می‌فهمی که رمانتیک‌ترین سفرها هم بدون آمادگی می‌توانند خیلی زود به تجربه‌ای خسته‌کننده تبدیل شوند.

سفر

من از آن‌هایی نیستم که وسایل عجیب و حرفه‌ای برای سفر با خودشان می‌برند. اما در آخرین سفری که رفتم سه چیز ساده همراهم بود که به اندازه کل طبیعت برایم ارزشمند شدند. نه گران‌قیمت بودند نه عجیب‌وغریب؛ فقط در لحظه درست کار خودشان را کردند.

گرمای یک نوشیدنی که تا صبح مانده بود نوری که درست وقتی به آن نیاز داشتم روشن شد و وسیله‌ای کوچک که تن خسته‌ام را نجات داد. همین سه چیز سفرم را از یک کمپینگ عادی به تجربه‌ای به‌یادماندنی تبدیل کردند. و حالا هر بار که کوله‌ام را برای سفر می‌بندم اول به همین سه همراه فکر می‌کنم.

در ادامه می‌خواهم از همین سه تجربه بگویم؛ چیزهایی کوچک اما حیاتی که آرامش گرما و روشنایی را در دل سفرهایم برگرداندند.

روشنایی – نوری که به موقع رسید

سفر

وقتی خورشید پشت کوه‌ها پنهان می‌شود و تاریکی مثل پتویی سرد روی جنگل پهن می‌شود تازه متوجه می‌شوی که نور چیزی فراتر از روشنایی صرف است. در شب‌های طبیعت نور یعنی امنیت یعنی توانایی دیدن و دیده شدن یعنی آرامش.

در آن سفر برخلاف انتظارم گوشی‌ام زودتر از همیشه شارژ خالی کرد. چراغ قوه کوچک هم بیشتر از چند دقیقه دوام نیاورد. اما خوشبختانه از سفر قبل تجربه‌ای برایم مانده بود. یاد گرفته بودم که همیشه باید وسیله‌ای اختصاصی برای روشنایی همراه داشت. یک چراغ جمع‌وجور سبک و البته قابل شارژ که بتواند بدون دردسر فضای چادر و اطرافش را روشن نگه دارد.

این چراغ همان‌قدر ساده بود که مؤثر. نورش ملایم بود و چشم را اذیت نمی‌کرد قلاب داشت تا بتوانم به سقف چادر وصلش کنم و یک بار شارژ کاملش تا صبح جواب داد. از آن شب به بعد دیگر بدون این چراغ به هیچ سفری نرفتم.

وقتی صحبت از آماده بودن برای کمپینگ است بسیاری به غذا و لباس فکر می‌کنند اما به جرئت می‌توانم بگویم خرید چراغ شارژی یکی از مهم‌ترین تصمیم‌های سفرم بود. بدون آن همه‌چیز تار بود — هم فضا هم حس آرامشم.

آرامش – عضلاتی که حق استراحت دارند

سفر

روز دوم سفر بعد از ساعتی بالا رفتن از شیب تند کوه و جابه‌جا کردن وسایل آن‌طور که انتظارش را داشتم بدنم شروع به اعتراض کرد. پاهایم گرفته بود شانه‌هایم تیر می‌کشید و حتی نشستن روی زمین حس خوشایندی نداشت. تا پیش از آن فکر می‌کردم این گرفتگی‌ها جزئی طبیعی از سفرهای طبیعت‌گردی‌ست و باید با آن ساخت. اما آن شب برای اولین بار خلاف این را تجربه کردم.

در میان وسایلی که یکی از دوستانم برای این سفر آورده بود دستگاه کوچکی بود که از ظاهرش نمی‌شد چیز زیادی فهمید. اما وقتی روشنش کرد و لرزش عمیق و هدفمندش را روی عضلاتم حس کردم فهمیدم با وسیله‌ای روبه‌رو هستم که نمی‌شود به‌راحتی از آن گذشت. بعد از چند دقیقه استفاده احساس سبکی‌ای در پاهایم پیچید که در آن لحظه هیچ پتو و نوشیدنی گرمی نمی‌توانست جای آن را بگیرد.

جالب اینجاست که این وسیله را به‌عنوان هدیه سازمانی گرفته بود. چیزی که در ابتدا بیشتر شبیه یک ابزار تبلیغاتی به‌نظر می‌رسید حالا به یکی از ضروری‌ترین ابزارهای سفر تبدیل شده بود. اگرچه نامش کمی رسمی و خشک است اما ماساژور تفنگی تبلیغاتی برای من در همان لحظه کاربردی‌ترین چیزی بود که در چادر وجود داشت.

از آن به بعد این دستگاه همیشه جایی بین لباس‌های سفرم دارد. نه‌فقط برای خودم که برای هرکسی که بعد از یک روز پرتحرک نیاز به رهایی از فشار عضلانی دارد. بعضی وسیله‌ها را باید تجربه کرد تا باور کرد چقدر می‌توانند مؤثر باشند.

گرما – نوشیدنی‌ای که روزم را ساخت

سفر

صبح‌ زود زمانی‌که صدای پرنده‌ها هنوز تنهاتر از همیشه در میان درختان می‌پیچد و بخار دهانت از سرمای هوا جلوتر از تو حرکت می‌کند هرچیزی که بتواند کمی گرما به لحظه‌ها بدهد ارزش طلا دارد. آن روز در دل سکوت کوه فقط یک چیز بود که واقعاً حالم را عوض کرد: نوشیدنی داغی که از شب قبل در فلاسکم مانده بود و هنوز هم داغ بود درست مثل دقیقه اول.

اینکه نوشیدنی‌ات بعد از ساعت‌ها همچنان بخار کند آن هم در سرمای کوهستان معجزه نیست؛ بلکه نتیجه انتخاب درست است. یک فلاسک سبک قابل‌حمل با درب محکم و طراحی هوشمند که بتواند دمای نوشیدنی را حفظ کند برایم فراتر از یک ظرف معمولی شد. از آن زمان به بعد دیگر خرید چنین فلاسکی را نه یک تجمل بلکه یک ضرورت می‌دانم؛ مخصوصاً اگر اهل سفر یا هدیه دادن به اهل سفر باشی.

شاید نشود مستقیماً گفت که همه باید چنین چیزی بخرند اما اگر از من بپرسند چه وسیله‌ای باعث شد روزم گرم‌تر شروع شود دقیقاً به همین همراه بی‌ادعا اشاره می‌کنم. حالا هر وقت صحبت از خرید تراول ماگ می‌شود لبخندی می‌زنم و به همان صبح سرد فکر می‌کنم که چقدر با یک انتخاب ساده دلپذیر شد.

جمع‌بندی – سه انتخاب کوچک سه تجربه ماندگار

سفر آن روز در ظاهر ساده بود؛ مسیری کوهستانی چادری در دل جنگل و چند دوست هم‌دل. اما آنچه آن را به تجربه‌ای متفاوت و ماندگار تبدیل کرد نه منظره‌ها بود و نه عکس‌هایی که گرفتیم بلکه حس آرامشی بود که با انتخاب چند وسیله کوچک اما دقیق برای خودم فراهم کردم.

نوشیدنی‌ای که صبح را گرم و دلپذیر آغاز کرد نوری که شب را روشن و مطمئن ساخت و ابزاری که اجازه داد عضلاتم بدون درد آماده فردای تازه شوند. این‌ها فقط وسیله نبودند؛ همراهانی بودند که هر کدام بخشی از تجربه سفر را ساختند.

اگر اهل طبیعت‌گردی هستید یا قصد دارید برای کسی که به سفر علاقه دارد هدیه‌ای متفاوت و کاربردی تهیه کنید بی‌تردید این سه انتخاب را در نظر داشته باشید: لیوان دوجداره‌ای که گرمای لحظه را حفظ می‌کند چراغی که در تاریکی قابل اعتماد است و وسیله‌ای کوچک که خستگی را از تن بیرون می‌برد.

برای تهیه این محصولات فروشگاه اینترنتی سلام کاشانه یکی از گزینه‌های قابل اعتماد و با تجربه در این زمینه است. مجموعه‌ای از کالاهای سفر سلامت و خانه با کیفیت مطلوب و انتخاب‌های متنوع در این فروشگاه گردآوری شده که می‌تواند نیازتان را هم برای استفاده شخصی و هم برای هدیه دادن برآورده کند.

گاهی کافی‌ست به جای دنبال کردن چیزهای بزرگ به سه چیز کوچک توجه کنیم: گرما نور و آرامش. و اگر بتوان آن‌ها را به سفر یا حتی به کسی که دوستش داریم هدیه داد یعنی چیزی بیش از کالا یعنی یک تجربه زیبا بخشیده‌ایم.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا