در صورت وقوع تدلیس در ازدواج، طرف مقابل حق فسخ نکاح را دارد، از جمله مواردی که امروزه حجم زیادی از پروندهها را به خود اختصاص داده است. تدلیس و فریب دادن یکی از طرفین در ازدواج است. نبود صداقت و بیان کردن دروغهای متعدد باعث شده که زوجین در همان اوایل ازدواج، دچار مشکل شوند و به دادگاههای خانواده مراجعه کنند.
در مواردی که فرد با تدلیس طرف مقابل مواجه میشود، بهترین کار پیش از اقدام قانونی، مشاوره با وکیل آنلاین در تهران وکیل در رابطه با حقوق خانواده است، فریب در ازدواج یکی از مسائلی است که اثبات آن در محکمه گاهی اوقات نیاز به وکلای مجرّب دارد، به همین منظور بهتر است پیش از اقدام قانونی با همکاران ما در تماس بگیرید تا بتوانید به بهترین شکل از حق خود در دادگاه دفاع کنید . به طور مثال مرد با جعل مدرک، خود را دارای تحصیلات عالی معرفی و یا این که برای جلب رضایت طرف مقابل، خود را ثروتمند و فرزند خانوادهای معروف قلمداد میکند. در مقابل زن نیز ممکن است یکی از عیوب خود را پنهان و یا این که ازدواج سابق خود را کتمان کند. در این مقاله به بررسی تعریف تدلیس و تدلیس در ازدواج، مصادیق تدلیس در ازدواج، جرم تدلیس در ازدواج و چگونگی شکایت از تدلیس در ازدواج خواهیم پرداخت و در نهایت به بحث مهریه و تدلیس در ازدواج خواهیم پرداخت.
تدلیس چیست؟
معنای لغوی تدلیس عیب پوشی، فریب دادن و فریفتن است. اما در اصطلاح حقوقی به موجب ماده ۴۳۸ قانون مدنی تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. در تدلیس لازم است که اقدامات متقلبانه به قصد فریب طرف مقابل صورت بگیرد و شخص عمد در فریب داشته باشد، به گونهای که عیب موجود را پنهان کند و یا وصف نیکویی را نشان دهد. بر این اساس عمد اعم است از این که فریب دهنده واقعیت را بداند یا باید بداند.
تدلیس هنگامی موجب حق فسخ میشود که عملیات متقلبانه قبل از انجام معامله به کار رود تا رغبت به انعقاد عقد را ایجاد کند و فریبی که بعد از عقد صورت گرفته، سبب خیار تدلیس نمیشود. در مواد مربوط به نکاح به طور صریح مطالبی در خصوص تدلیس ذکر نشده است؛ اما میتوان از ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی آن را استنباط کرد. طبق این ماده “هرگاه در یکی از طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متباینا بر آن واقع شود.”
تدلیس در نکاح یا تدلیس در ازدواج هنگامی صدق میکند که شخص با اقدامات متقلبانه و فریبکارانه عیب موجود در خود را پنهان کند یا خود را دارای وصف نیکویی معرفی کند، در حالی که فاقد آن است. به طور مثال مرد با اقدامات متقلبانه و با فریب دادن طرف مقابل، خود را دکتر و ثروتمند معرفی میکند، در صورتی که فاقد این اوصاف است. فسخ یکی از اسباب انحلال نکاح بوده که مبنای اصلی آن قاعده لاضرر است، به این صورت که قانونگذار موارد و شرایطی را پیشبینی کرده که در صورت اثبات آن موارد و شرایط شخص متضرر حق فسخ نکاح دارد و میتواند خود را از قید زوجیت رها کند. طلاق و فسخ نکاح هر چند در ظاهر شبیه به هم هستند، اما در مبانی حقوقی بین و طلاق تفاوتهایی وجود دارد که به شرح زیر است:
- در فسخ، لازم به رعایت تشریفات طلاق نیست و تنها با اراده صاحب حق فسخ صورت میگیرد اما طلاق ایقاع تشریفاتی است و باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند، واقع گردد.
- برای صحت طلاق لازم است که شرایط خاصی در زن وجود داشته باشد اما در فسخ نکاح وجود آن شرایط لازم نیست؛ به طور مثال طلاق زن در عادت زنانگی یا در حال نفاس صحیح نیست اما فسخ در دوران عادت زنانگی و نفاس صحیح است.
- طلاق اختصاص به نکاح دائم دارد، در صورتی که فسخ هم به نکاح دائم و هم نکاح منقطع مربوط میشود.
- هنگامی که طلاق رجعی صورت میگیرد مرد در دوران عده میتواند به زن رجوع کند، در حالی که در فسخ امکان رجوع در هیچ فرضی وجود ندارد و درصورت پشیمانی از فسخ، هیچ چارهای جز ازدواج مجدد وجود ندارد.
- میزان مهر در انحلال ناشی از فسخ با طلاق تفاوت دارد.
- طلاق تنها به اراده مرد یا به نیابت از او واقع میشود، اما فسخ نکاح ممکن است از از سوی مرد یا زن انجام شود.
- اگر زنی سه مرتبه متوالی زوجه یک نفر باشد و طلاق داده شود بر آن مرد حرام میشود، مگر این که به عقد دائم به زوجیت مرد دیگری در آمده و پس از وقوع نزدیکی با او به واسطه یا فسخ یا فوت فراق حاصل شده باشد، اما در فسخ نکاح هیچ گونه حرمتی ایجاد نمیشود ولو آن که چند بار تکرار شود.
- همچنین لازم به ذکر است که خیار فسخ در عقد نکاح ممکن است خیار عیب، تدلیس و یا تخلف از شرط صفت باشد.
تدلیس در چه صورتی موجب حق فسخ برای طرف فریب خورده میشود؟
وقوع تدلیس یا فریب در عقد در شرایط مشخصی باعث ایجاد حق فسخ برای طرف فریب خورده خواهد شد: تدلیس هنگامی موجب حق فسخ برای طرف فریب خورده در عقد نکاح میشود، که عملیات متقلبانه را طرف دیگر عقد انجام داده باشد. تدلیس شخص ثالث مانند پدر، مادر، برادر یا خواهر یکی از طرفین عقد، موجب حق فسخ برای طرف فریب خورده نیست اما هنگامی که بین شخص ثالث و طرف عقد نکاح تبانی صورت گرفته باشد در این صورت نیز میتوان برای فریب خورده حق فسخ قائل بود. شرط دیگر برای تحقق حق فسخ نکاح در اثر تدلیس، اثرگذاری اقدامات متقلبانه و فریبکارانه بر طرف مقابل عقد است.
بنابراین در صورتی که مشخص شود شخص فریب خورده با وجود مطلع بودن از حقیقت نیز به انشای عقد نکاح مبادرت میکرد حق فسخ نکاح نخواهد داشت. افزون بر این تدلیس هنگامی صدق میکند که سوء نیت و قصد فریب وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر خیار تدلیس وقتی ثابت میشود که با سوء نیت و قصد فریب، وجود صفت نیکویی در یکی از طرفین عقد اظهار شده یا عیبی در او پنهان شده باشد. بنابراین اگر یکی از طرفین عقد، بدون انگیزه فریب کاری و با حسن نیت صفت خاصی را در خود بیان کند و آن وصف وارد در قرارداد و تراضی طرفین شود و بعد از عقد معلوم گردد که فاقد آن وصف است طرف مقابل میتواند به استناد خیار تخلف از شرط صفت عقد نکاح را فسخ کند.
تدلیس در ازدواج شامل چه مواردی است؟
یکی از طرفین عقد نکاح، خود را واجد وصف خاصی اعلام میکند و وجود این صفت وارد تراضی طرفین و قرارداد میشود؛ اما بعد از عقد نکاح معلوم میگردد که شخص فاقد وصف مشروط است. به طور مثال مرد با اعمال متقلبانه، خود را بازیکن فوتبال معرفی میکند و زن نیز بر همین اساس با او ازدواج میکند. طرفین در مورد صفت خاصی گفت و گو نمیکنند اما به موجب عرف و عادت عقد بر وجود صفت خاصی که در عرف رایج است، واقع میگردد. مانند باکره بودن زن، نداشتن اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی. سکوت عیبهایی که عادتا قابل مسامحه نیست؛ مثلا مصنوعی بودن عضوی (نظیر دست یا پا) و انتظار میرود که شخص آن را بیان کند. مخفی نمودن عیوب. در این مورد نیز چند حالت متصور است:
- شخص نسبت به عیوب خود آگاهی ندارد. مثلا نمیداند که ایدز دارد یا به بیماری سرطان مبتلا است.
- شخص نسبت به عیب پنهان (عیبی که قابل دیدن نیست) خود آگاه است اما در برابر طرف مقابل سکوت میکند مانند ابتلا به بیماری صرع یا بیماریهای قلبی.
فرد عیبی در ظاهر دارد و با اعمالی سعی در پوشاندن آن میکند؛ به عنوان مثال شخص کچل از کلاه گیس استفاده میکند. فرد عیبی در ظاهر دارد و نسبت به عیب خود نیز آگاهی دارد و در مورد این عیب به طرف مقابل چیزی نمیگوید و در طرف مقابل نیز با کوتاهی و سهل انگاری و بدون تحقیقات لازم با او ازدواج میکند. در تمام موارد فوق تدلیس هنگامی محقق میشود که شخص سو نیت و قصد فریب داشته باشد و با اقدامات متقلبانه خود عیبی را مخفی نگاه داشته و یا صفتی را که مورد توافق طرفین بوده از خود نشان دهد در حالی که در واقع فاقد آن بوده است. مواد ۱۱۲۳ و ۱۱۲۲قانون مدنی عیوبی را برای زن و مرد در نظر گرفته که به موجب آن طرفین حق فسخ را پیدا میکنند اما اگر سایر شرایطی که برای اثبات تدلیس باید وجود داشته باشد نیز محقق شود، میتواند به موجب خیار تدلیس، نکاح را فسخ کند. عیوب و بیماریهای مرد که حق فسخ به زن میدهد براساس ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی عیوب زیر در مرد موجب حق فسخ برای زن خواهد بود.
- عنن به شرط اینکه ولو یکبار عمل زناشویی را انجام نداده باشد.
- مقطوع بودن آلت تناسلی به اندازهای که قادر به عمل زناشویی نباشد.
- نین مردی است که با هیچ زنی قادر به مواقعه نباشد، پس اگر مردی با زوجه خود نتواند مقاربت کند ولی قادر به وطی دیگری باشد، عنین نخواهد بود.
عیوب و بیماریهای زن که حق فسخ به مرد میدهد مطابق ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی عیوب ذیل در زن موجب حق فسخ برای مرد خواهد بود:
- قرن که به معنی استخوان زائدی در آلت تناسلی که مانع نزدیکی میشود.
- جذام (خوره)
- برص (پیسی)
- افضا (یکی شدن مجرای بول و حیض)
- زمین گیری
- نابینایی از هر دو چشم
- باکره نبودن زن
فریب در ازدواج و مهریه
اگر مورد فریب در ازدواج توسط مرد به صورتی که پیش از این گفته شد اثبات شود و زن حق فسخ پیدا کند، زن میتواند مهریه خود را به طور کامل دریافت کند، مگر درصورتیکه پیش از فسخ عقد، نزدیکی صورت نگرفته باشد که در این حالت زن مستحق مهریه نیست. امّا اگر دلیل فسخ نکاح، عنن مرد (ناتوانی در رابطه زناشویی) باشد، نصف مبلغ مهریه به زن تعلق خواهد گرفت. گفتنی است در موارد فسخ به علت تدلیس زن یا موارد پیش از نزدیکی، اگر زن مهریه خود را پیش از فسخ گرفته باشد، مرد میتواند آن را پس بگیرد. برای آشنایی با موارد این چنینی می توانید مطلب را مطالعه کنید.