خلاصه کتاب هدف والا – درک عمیق ارتباط هدف و عملکرد

کتاب

خلاصه کتاب هدف والا: ارتباط میان هدف و عملکرد ( نویسنده کن جنینگز، هدر هاید )

کتاب هدف والا نوشته کن جنینگز و هدر هاید به شما کمک می کند تا سازمانتان را با همسوسازی اهداف فردی و سازمانی، به اوج بهره وری و انگیزه برسانید. این کتاب یک نقشه راه عملی برای رهبران ارائه می دهد تا با ایجاد یک هدف مشترک و معنادار، تیم ها را توانمند کنند و به موفقیت های پایدار دست یابند.

تاحالا شده حس کنید تیمتون یه چیزی کم داره؟ انگار همه دارن تلاش می کنن، ولی یه جورایی اون شور و اشتیاق واقعی، اون هدف مشترک که همه رو از ته دل به حرکت دربیاره، غایبه. یا شاید خودتون به عنوان یه مدیر، کارآفرین یا متخصص منابع انسانی، دنبال یه راهکار عملی هستید که بتونید تو سازمانتون یه فرهنگ سازمانی قوی بسازید که توش همه برای یه هدف بزرگتر نفس بکشن و قدم بردارن؟ این دغدغه ها رو کن جنینگز و هدر هاید تو کتاب هدف والا: ارتباط میان هدف و عملکرد خیلی قشنگ جواب دادن و یه نقشه راه شفاف جلوی پاتون گذاشتن.

این کتاب فقط یه مجموعه نظریه خشک و خالی نیست؛ بلکه یه اثر پیشگامانه تو حوزه مدیریت و رهبریه که بهتون یاد میده چطور پتانسیل واقعی کارکنانتون رو آزاد کنید و کاری کنید که حس عمیق تعلق به سازمان پیدا کنن. اگه وقت خوندن کامل یه کتاب ۲۰۰ صفحه ای رو ندارید، نگران نباشید! این خلاصه جامع و کاربردی، مثل یه قطب نما عمل می کنه و شما رو تو دل ایده های اصلی کتاب غرق می کنه، اونم با زبانی خودمونی و قابل فهم.

بخش اول: درک عمیق هدف والا – بنیان های فکری کتاب

هدف والا چیست؟

اول از همه، بیاید ببینیم اصلا هدف والا یا The Greater Goal که کن جنینگز و هدر هاید ازش حرف می زنن، دقیقا چیه؟ به زبان ساده، هدف والا اون نیروی محرکه یا چشم انداز بزرگیه که فراتر از منافع شخصی یا حتی اهداف مالی سازمانه. یه چیزیه که به کارتون معنی و مفهوم میده، نه فقط یه شغل روزمره. این هدف سه تا بُعد اصلی داره که بد نیست باهاشون آشنا بشیم:

  1. به نفع همه است: یعنی نتایج مثبتی برای همه ذینفعان داره؛ هم برای کارکنان، هم مشتری ها، هم جامعه و هم خود سازمان. یه برد-برد واقعی!
  2. مستلزم یکپارچگی و هماهنگی است: وقتی یه هدف والا تو کار باشه، دیگه کسی نمی تونه کار خودش رو جدا از بقیه ببینه. همه باید با هم و هماهنگ پیش برن، مثل اعضای یه تیم فوتبال که برای گل زدن باید پاسکاری کنن.
  3. دعوت به شایستگی فردی می کند: این هدف به هر کدوم از ما میگه که نهایت تلاشمون رو بکنیم و بهترین خودمون باشیم. یه جورایی تشویقمون می کنه که مهارت هامون رو ارتقا بدیم و مسئولیت پذیری بیشتری از خودمون نشون بدیم.

چرا هدف والا برای سازمان ها حیاتی است؟

شاید بپرسید خب که چی؟ این هدف والا چه دردی از سازمان ما دوا می کنه؟ واقعیت اینه که هدف والا حکم موتور محرکه یه سازمان رو داره. وقتی کارکنان بدونن دارن برای یه چیزی بزرگتر از حقوق آخر ماه تلاش می کنن، انگیزه درونیشون سر به فلک می کشه. دیگه نیازی به زور و اجبار نیست؛ خودشون دلشون میخواد بهترین باشن. این انگیزه و تعهد عمیق، مستقیماً رو عملکردشون تاثیر میذاره و وفاداری به سازمان رو هم چند برابر می کنه.

خیلی وقت ها مدیران فکر می کنن اگه اهداف مالی رو بزرگ کنن، سازمان خود به خود موفق میشه. اما کتاب هدف والا به ما میگه که این اهداف مالی، هرچقدر هم بزرگ باشن، تنها یه بخش از ماجرا هستن. هدف والا یه چیزی فراتر از اعداد و ارقامه. اون باعث میشه شرکتتون نه فقط برای پول، بلکه برای یه رسالت خاص کار کنه و همین باعث میشه تو درازمدت موفقیت های پایدار و معناداری به دست بیارید. وقتی هدف والا وجود داشته باشه، تمام تصمیمات، فعالیت ها و حتی فرهنگ سازمان، رنگ و بوی خاصی میگیره و یه مسیر مشخص پیدا می کنه.

کن جنینگز و هدر هاید معتقدند که سازمانی که در اون فرد با فرد و گروه با گروه برای رسیدن به هدفی والا با هم هماهنگ می شن، قدرتمندترین نیرو برای خیر و نیکی در جهانه.

روایت محوری کتاب: داستان الکس بکلی

برای اینکه مفاهیم رو بهتر بفهمیم و خشک و خالی نباشه، نویسنده ها تو این کتاب از یه داستان جذاب استفاده کردن. داستان الکس بکلی که رئیس یه شرکت محصولات پزشکیه و با یه تلنگر جدی، تصمیم می گیره یه تحول اساسی تو زندگی کاری و شخصیش ایجاد کنه. الکس تو این سفر یاد می گیره که چطور هدف والای سازمانش رو کشف کنه، کارکنانش رو درگیر کنه و با استفاده از یه سری ترفندهای استراتژیک، شیوه رهبریش رو تغییر بده. همین تغییر باعث میشه عملکرد تیمش به شکل چشمگیری بهتر بشه.

داستان الکس بکلی مثل یه آینه عمل می کنه که مشکلات و چالش های خیلی از سازمان ها رو نشون میده. از طریق تجربیات اون، ما می تونیم ببینیم که چطور میشه از یه وضعیت بی هدف و بی انگیزه، به سمت یه سازمان پرشور و متعهد حرکت کرد. این روایت کاری می کنه که مفاهیم پیچیده مدیریت، خیلی ساده و ملموس بشن و راحت تر بتونیم باهاشون ارتباط بگیریم.

بخش دوم: مدل ستاره ای هدف و عملکرد بالا – راهنمای گام به گام

معرفی مدل ستاره ای هدف و عملکرد بالا

بعد از اینکه فهمیدیم هدف والا چیه، حالا باید بدونیم چطور می تونیم اون رو تو سازمانمون پیاده کنیم. کن جنینگز و هدر هاید برای این کار یه مدل عملیاتی خیلی جذاب به اسم مدل ستاره ای هدف و عملکرد بالا رو معرفی می کنن. این مدل مثل یه قطب نمای راهبردیه که به رهبرا کمک می کنه تا اهدافشون رو با عملکرد تیمشون همسو کنن و یه سازمان واقعا فوق العاده بسازن. این مدل ۵ تا گام یا به قول معروف ۵ تا نقطه داره که اگه درست اجرا بشن، نتایج شگفت انگیزی به دنبال دارن.

مدل ستاره ای فقط یه تئوری نیست، بلکه یه چارچوب قدم به قدمه که بهمون میگه از کجا شروع کنیم و چطوری ادامه بدیم. تو هر مرحله، نویسنده ها راهکارهای عملی و مثال های ملموسی رو ارائه میدن که باعث میشه پیاده سازی این مدل خیلی راحت تر بشه. بیاید با هم این ۵ گام رو بررسی کنیم:

پنج گام عملی برای دستیابی به هدف والا:

  1. تعهد به هدف والا

    اولین و شاید مهمترین قدم، اینه که رهبران خودشون به هدف والا متعهد بشن. این تعهد باید از بالا شروع بشه و مثل یه موج، به همه جای سازمان سرایت کنه. باید بدونید که هدف والای سازمانتون چیه؟ رسالت اصلیتون چیه؟ این هدف فقط نباید یه شعار قشنگ باشه؛ باید چیزی باشه که خودتون از ته دل بهش اعتقاد داشته باشید و حاضر باشید براش تلاش کنید.

    برای کشف این هدف والا، باید با همه ذینفعان (کارکنان، مشتریان، حتی تامین کننده ها) صحبت کنید و نظراتشون رو جویا بشید. کن جنینگز و هدر هاید یه مثال جالب میزنن: اینکه چطور میشه با یه تابلوی اعلانات مجازی از همه کارکنان بخواید که نظراتشون رو در مورد هدف والای سازمان بنویسن. این کار باعث میشه همه حس کنن بخشی از این فرآیند هستن و تعهدشون بیشتر بشه. وقتی هدف مشترک کشف شد، باید با زبان ساده و شفاف با همه به اشتراک گذاشته بشه تا همه تو یه مسیر باشن.

  2. ایجاد اهداف مشترک

    بعد از اینکه هدف والا مشخص شد، نوبت به این میرسه که اهداف مشترک ایجاد کنیم. این یعنی چی؟ یعنی کارکنان نباید فقط دستورات رو اجرا کنن؛ باید تو فرآیند تعیین اهداف مشارکت داشته باشن. وقتی افراد خودشون تو تعیین اهداف نقش داشته باشن، اون اهداف رو مال خودشون میدونن و با تمام وجود برای رسیدن بهشون تلاش می کنن.

    همسوسازی اهداف فردی و تیمی با هدف والای سازمان، یه هنر مدیریتیه. باید مطمئن بشیم که هر کاری که هر فرد یا تیمی انجام میده، در راستای همون هدف بزرگتره. گاهی اوقات ممکنه اختلاف منافع پیش بیاد، ولی با گفت وگو، شفافیت و تلاش برای رسیدن به توافق جمعی، میشه از این مشکلات جلوگیری کرد. این یعنی باید کاری کنیم که همه اعضای تیم، حتی با وجود تفاوت هاشون، تو یه قایق بشینن و به یه سمت پارو بزنن.

  3. همسوسازی تمامی کارکردها و فرآیندها

    حالا که هدف والا و اهداف مشترک مشخص شدن، باید مطمئن بشیم که تمام ساختار سازمانی، سیستم ها، فرآیندها و فرهنگ شرکت، با این اهداف همسو هستن. این مرحله مثل این میمونه که یه ماشین رو تعمیر می کنیم تا همون طور که دلمون میخواد کار کنه. اگه سیستم های ما قدیمی باشن یا با اهداف جدید سازگار نباشن، هرچقدر هم که افراد باانگیزه باشن، بازم به مشکل می خوریم.

    باید تمام فعالیت های روزمره، از کوچکترین کار تا بزرگترین پروژه ها، به هدف بزرگتر سازمان وصل بشن. حتی نحوه اندازه گیری عملکرد هم باید بر مبنای همین همسویی هدف باشه. این یعنی دیگه صرفا به انجام دادن کار نگاه نمی کنیم، بلکه به انجام دادن کار درست در راستای هدف والا اهمیت میدیم. اینطوری همه چیز تو سازمان مثل دنده های یه ساعت، با هم کار می کنه.

  4. رهبری مشترک و مربیگری هدف والا

    تو این مرحله، نقش رهبرها خیلی پررنگ میشه. دیگه رهبری فقط به معنی دستور دادن نیست؛ بیشتر به معنی توانمندسازی، هدایت و مربیگریه. رهبران باید مثل یه مربی خوب، به تیم هاشون کمک کنن تا بهترین خودشون باشن و به سمت هدف والا حرکت کنن. این یعنی باید مهارت های مربیگری و بازخورد سازنده رو تو خودشون تقویت کنن.

    فرهنگ سازی مشارکت و مسئولیت پذیری در همه سطوح سازمان هم خیلی مهمه. رهبران باید فضایی رو ایجاد کنن که همه احساس کنن صدایشان شنیده میشه و مسئولیت کارهایشون رو به عهده می گیرن. وقتی همه حس کنن تو این کشتی شریک هستن و فقط یه مسافر نیستن، با جون و دل کار می کنن. این یعنی رهبری باید از حالت من به حالت ما تغییر کنه.

  5. تحکیم هماهنگی و پایداری موفقیت

    رسیدن به هدف والا یه خط پایان نیست، بلکه یه مسیر دائمیه. مرحله پنجم مربوط به اینه که چطور این همسویی رو تو بلندمدت حفظ کنیم و موفقیت ها رو پایدار نگه داریم. دنیا همیشه در حال تغییره و سازمان ها هم باید خودشون رو با این تغییرات وفق بدن. پس باید به طور مداوم فرآیندها، اهداف و ساختارهامون رو بازبینی کنیم و نوآوری رو تو سازمانمون رواج بدیم.

    باید برای مقابله با چالش ها و موانع احتمالی هم برنامه ریزی کنیم. یه سازمان هوشمند، سازمانیه که از اشتباهاتش درس میگیره و همیشه در حال یادگیریه. این مرحله به ما یاد میده که چطور انعطاف پذیر باشیم، خودمون رو با شرایط جدید وفق بدیم و همیشه رو به جلو حرکت کنیم تا اون هدف والای اصلی هیچ وقت گم نشه.

    پایداری موفقیت در سازمان های هدف گرا، نه با ایستا بودن بلکه با نوآوری مستمر و بازبینی هوشمندانه مسیر، تضمین می شود.

بخش سوم: کاربردهای عملی، مزایا و درس های کلیدی

هدف والا در سازمان های امروز: از استارتاپ تا شرکت های بزرگ

شاید فکر کنید این مدل هدف والا فقط به درد یه سری شرکت های خاص می خوره، اما واقعیت اینه که این اصول تو هر نوع سازمانی، از یه استارتاپ کوچک و نوپا گرفته تا یه شرکت بزرگ و جا افتاده و حتی سازمان های غیرانتفاعی، قابل پیاده سازیه. مهم اینه که شما به عنوان رهبر، بخواید این تغییر رو ایجاد کنید و به این اصول ایمان داشته باشید.

مثلا تو یه استارتاپ، هدف والا میتونه یه روحیه تیمی قوی ایجاد کنه که همه با حداقل امکانات و حداکثر انگیزه، برای رسیدن به یه محصول یا خدمت نوآورانه تلاش کنن. تو شرکت های بزرگ هم هدف والا میتونه از بی تفاوتی و روزمرگی جلوگیری کنه و حس تعلق رو تو کارمندانی که شاید تو یه گوشه بزرگ از سازمان کار می کنن، زنده نگه داره. حتی سازمان های غیرانتفاعی که ذاتا یه هدف والای اجتماعی دارن، می تونن با این مدل، فعالیت هاشون رو هدفمندتر و موثرتر کنن.

مزایای جادویی پیاده سازی هدف والا:

وقتی هدف والا تو سازمانتون پیاده بشه، انگار یه جادو اتفاق افتاده و یه عالمه مزایای خوب رو با خودش میاره. اینجا به چندتا از مهمترین هاش اشاره می کنیم:

  • انگیزه و تعلق خاطر بالا: کارکنان با انگیزه، دلشون میخواد بیان سر کار و حس می کنن کارشون معنی داره.
  • بهبود عملکرد چشمگیر: وقتی همه برای یه هدف مشترک تلاش کنن، طبیعتاً عملکرد فردی، تیمی و سازمانی به شدت بالا میره.
  • کاهش ترک خدمت و جذب استعدادهای برتر: آدم ها دوست دارن تو جایی کار کنن که بهشون حس هدفمندی میده. اینطوری هم نیروهای خوبتون رو از دست نمیدید، هم استعدادهای جدید رو جذب می کنید.
  • فرهنگ سازمانی قوی و مثبت: یه فرهنگ مبتنی بر هدف والا، یه محیط کار مثبت، حمایتی و الهام بخش ایجاد می کنه.
  • افزایش نوآوری و چابکی: وقتی همه در راستای یه هدف بزرگتر فکر کنن، ایده های جدید بیشتری به وجود میاد و سازمان تو مواجهه با تغییرات، چابک تر عمل می کنه.

درس های کلیدی برای رهبران امروزی

این کتاب یه سری پیام های خیلی مهم برای رهبران امروز داره. مهمترینشون اینه که دیگه دوره رهبران سنتی که فقط دستور میدادن گذشته. رهبر امروز باید یه مربی، یه الهام بخش و یه تسهیل کننده باشه. باید کاری کنه که تک تک اعضای تیم، حتی اونایی که تو پایین ترین پله های سازمان هستن، حس کنن کارشون مهمه و تو رسیدن به یه هدف بزرگتر نقش دارن. باید به دنبال معنا باشیم، نه فقط سود. باید به انسان ها اهمیت بدیم، نه فقط به خروجی ها. همین رویکرد انسانیه که یه سازمان رو واقعا دگرگون می کنه.

چند سوال برای فکر کردن و اقدام کردن

حالا که با خلاصه کتاب هدف والا آشنا شدید، بد نیست چند دقیقه با خودتون خلوت کنید و به این سوالات فکر کنید:

  • هدف والای سازمان شما واقعاً چیه؟ آیا کارکنانتون هم همین رو درک کردن؟
  • چطور می تونید مشارکت کارکنانتون رو تو تعیین اهداف مشترک بیشتر کنید؟
  • کدوم یکی از این ۵ گام مدل ستاره ای، تو سازمان شما بیشتر نیاز به توجه و بهبود داره؟

فکر کردن به این سوالات، اولین قدم برای تغییره. پس همین الان شروع کنید!

بخش چهارم: نقد و بررسی تخصصی و جایگاه کتاب در ادبیات مدیریت

نقاط قوت برجسته کتاب هدف والا

کتاب هدف والا فقط یه ایده جدید نیست، بلکه یه اثر کامله که نقاط قوت زیادی داره. مهمترین نقطه قوتش همون روایت داستانی جذاب و ملموس الکس بکلیه. این داستان باعث میشه مفاهیم پیچیده مدیریت، خیلی راحت و بدون خستگی، وارد ذهن خواننده بشن. انگار که خودمون تو دل ماجرا هستیم و داریم با الکس یاد می گیریم.

نکته دیگه، مدل عملیاتی و ساختاریافته اونه. مدل ستاره ای ۵ مرحله ای، یه نقشه راه واضح و قابل اجراست که هر مدیری میتونه قدم به قدم اون رو تو سازمانش پیاده کنه. دیگه لازم نیست سردرگم باشیم که از کجا شروع کنیم یا چطور ادامه بدیم؛ این کتاب خودش یه راهنماست.

تمرکز روی ابعاد انسانی هم از دیگر نقاط قوتشه. این کتاب صرفاً به سود و ارقام نگاه نمی کنه، بلکه به انگیزه درونی، معنابخشی به کار و حس تعلق کارکنان اهمیت میده. این رویکرد انسانی، باعث میشه سازمان ها پایدارتر و انعطاف پذیرتر باشن. همچنین، رویکرد جامع کتاب که ابعاد مختلف سازمان رو از رهبری تا فرهنگ و ساختار پوشش میده، اونو به یه منبع ارزشمند تبدیل می کنه.

چالش ها و نکاتی که باید حواسمان باشد

هیچ مدلی بی عیب و نقص نیست و پیاده سازی هدف والا هم چالش های خاص خودش رو داره. یکی از سوالات مهم اینه که آیا این مدل تو هر نوع سازمانی، مثلاً سازمان های دولتی یا خیلی بوروکراتیک، به همون سادگی قابل اجراست؟ شاید تو اینجور سازمان ها، مقاومت در برابر تغییر و ساختارهای سفت و سخت، کار رو سخت تر کنه و نیاز به زمان و تلاش بیشتری داشته باشه.

نیاز به تعهد بی وقفه و بلندمدت از سوی رهبری ارشد هم یه نکته کلیدیه. اگه رهبران ارشد سازمان فقط در حد حرف این مدل رو قبول داشته باشن و تو عمل بهش پایبند نباشن، این پروژه محکوم به شکسته. تغییر فرهنگ سازمانی زمان بره و نیاز به صبر و پیگیری داره. چالش های فرهنگی و مقاومت در برابر تغییر هم همیشه وجود داره و باید آماده مقابله باهاش باشیم. بعضی ها ممکنه از منطقه امن خودشون بیرون نیان یا به ایده های جدید شک داشته باشن.

هدف والا در کنار نظریه های دیگر مدیریت

کتاب هدف والا رو میشه تو ادبیات مدیریت کنار نظریه های دیگه قرار داد و مقایسه اش کرد. مثلاً با مفهوم رهبری خدمتگزار (Servant Leadership) که کن جنینگز کتاب دیگه ای با همین عنوان هم داره، ارتباط خیلی نزدیکی داره. رهبری خدمتگزار میگه که رهبر باید اول از همه به فکر خدمت به تیم و کارکنانش باشه، نه اینکه فقط ازشون انتظار داشته باشه. این رویکرد خیلی با ایده هدف والا که به نفع همه است، همخونی داره.

همچنین میشه ارتباطاتی بین این کتاب و مفاهیم قدیمی تر مثل مدیریت بر اساس اهداف (MBO – Management by Objectives) هم پیدا کرد، با این تفاوت که هدف والا یه لایه عمیق تر از معنا و فلسفه رو به اهداف اضافه می کنه و صرفاً به کمیت ها و اهداف از پیش تعیین شده اکتفا نمیکنه. این کتاب به نوعی به تقویت فرهنگ سازمانی و ارتباطش با عملکرد هم میپردازه و نشون میده که چطور یه هدف مشترک میتونه چسبی باشه برای انسجام فرهنگی سازمان.

برخلاف برخی رویکردهای مدیریتی که بیشتر بر کنترل و سلسله مراتب تأکید دارند، هدف والا به توانمندسازی، مشارکت و الهام بخشی تکیه می کند که رویکردی مدرن تر و انسانی تر است.

چرا هدف والا اهمیت دارد؟ یک جمع بندی خودمانی

آخرش اگه بخوام یه جمع بندی خودمانی و خلاصه از این کتاب بهتون بگم، اینه که هدف والا فقط یه کتاب مدیریتی نیست؛ یه جور نگاه جدید به کار و زندگیه. این کتاب بهمون یاد میده که کار فقط برای پول درآوردن نیست، بلکه می تونه یه رسالت باشه، یه راه برای اینکه دنیا رو جای بهتری کنیم. وقتی هدف والا تو سازمان باشه، همه حس می کنن بخشی از یه چیز بزرگتر و معنادارتر هستن و همین حس، یه انرژی عجیب و غریب بهشون میده که کمتر چیزی میتونه جاشو بگیره.

تو دنیای پر از رقابت و تغییر امروز، سازمان هایی موفقن که نه فقط از نظر مالی قوی باشن، بلکه از نظر انسانی هم غنی باشن. سازمان هایی که کارکنانشون با تمام وجود برای یه هدف مشترک تلاش می کنن، نه فقط برای اینکه رئیسشون ازشون خواسته. هدف والا همین چشم انداز رو به ما میده و بهمون نشون میده که چطور میشه یه سازمان ساخت که هم سودآور باشه و هم الهام بخش.

حالا نوبت شماست: قدم اول را بردارید!

خب، دیگه وقتشه که از این خلاصه فقط به عنوان یه اطلاعات نظری استفاده نکنید و دست به کار بشید! آیا آماده اید هدف والای سازمان خودتون رو کشف کنید و تو زندگیتون عملیش کنید؟ شاید قدم اول این باشه که با تیمتون یه جلسه بذارید و ازشون بپرسید: ما واقعاً برای چی اینجاییم؟ یا شاید هم بد نباشه که کل کتاب رو بخونید تا جزئیات عمیق تری دستگیرتون بشه.

همین الان، یه قلم و کاغذ بردارید و برنامه ریزی کنید که چطور می تونید یکی از اصول این کتاب رو تو تیم یا سازمانتون پیاده کنید. یادتون باشه، بزرگترین تغییرات، با اولین قدم های کوچیک شروع میشن. اگه تجربه ای تو این زمینه دارید یا سوالی براتون پیش اومده، حتماً تو بخش نظرات باهامون در میون بذارید. مشتاق شنیدن ایده ها و تجربیات شما هستیم!

درباره نویسندگان: کن جنینگز و هدر هاید

کن جنینگز

کن جنینگز یه نویسنده و مشاور آمریکاییه که حسابی تو زمینه مدیریت و رهبری استراتژیک اسم و رسم داره. ایشون به شرکت های مختلفی تو زمینه هایی مثل علوم زیستی، خدمات بهداشتی، مالی و حتی هوانوردی مشاوره داده. جنینگز خودش هم تو نیروی هوایی آمریکا خدمت کرده و از فارغ التحصیل های موسسه فناوری نیروی هوایی تو رشته مدیریته. جالبه بدونید که کن جنینگز، موسس شرکت ThirdRiver هم هست؛ شرکتی که تو زمینه استراتژی های کاربردی و روش های مدیریت کارآمد به سازمان ها کمک می کنه. کتاب رهبر خدمتگزار هم یکی دیگه از آثار معروف ایشونه که به فارسی هم ترجمه شده و خیلی ها اونو خوندن و ازش درس گرفتن.

هدر هاید

هدر هاید هم یکی از بنیان گذاران شرکت ThirdRiver محسوب میشه و تخصص اصلیش تو بهبود عملکرد نیروی انسانیه. ایشون هم مثل کن جنینگز، تجربیات خیلی ارزشمندی تو زمینه مشاوره به سازمان ها برای بالا بردن بهره وری و انگیزه کارکنان داره. همکاری این دو نفر تو کتاب هدف والا باعث شده یه اثر جامع و کاربردی به دست بیاد که هم جنبه های استراتژیک و هم جنبه های انسانی مدیریت رو پوشش میده و به رهبرها کمک می کنه تا سازمان هایی بسازن که هم از نظر مالی موفق باشن و هم از نظر انسانی غنی.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا