خلاصه کتاب کار از کار گذشت ( نویسنده ژان پل سارتر )
نمایشنامه کار از کار گذشت اثر ژان پل سارتر، یک داستان عشقی عمیق و فلسفی است که در دنیای پس از مرگ اتفاق می افتد و به مسئله آزادی انسان، مسئولیت پذیری و سرنوشت می پردازد. این کتاب با روایت ماجرای پی یر و اِو، دو شخصیت که بعد از مرگ به هم علاقه مند می شوند و فرصتی ۲۴ ساعته برای بازگشت به زندگی پیدا می کنند، ما را به سفری پر از چالش های اگزیستانسیالیستی می برد. سارتر در این اثر، که شاید به اندازه تهوع یا دربسته معروف نباشد، همچنان با زبانی جذاب و گیرا، مفاهیم پیچیده ای مثل وجود مقدم بر ماهیت و بار مسئولیت آزادی را برای خواننده روشن می کند.
ورود به جهان کار از کار گذشت
وقتی اسم ژان پل سارتر می آید، ناخودآگاه یاد فلسفه اگزیستانسیالیسم و جملات سنگین و فکربَرانگیز می افتیم. اما سارتر فقط یک فیلسوف نبود، یک نویسنده زبردست هم بود که از دل افکار عمیقش، داستان ها و نمایشنامه هایی خلق می کرد که تا سال ها ذهن آدم را درگیر می کردند. کار از کار گذشت (Les Jeux sont faits)، شاید به اندازه تهوع یا مگس ها سر زبان ها نباشد، ولی بی شک یکی از اون آثار خاص سارتره که نباید از دستش داد. این نمایشنامه یه جورایی پنجره ای رو به دنیای پیچیده سارتر و افکار اگزیستانسیالیستیش باز می کنه، اونم در قالب یک داستان عاشقانه، اونم بعد از مرگ!
در این مقاله قرار نیست فقط یه خلاصه خشک و خالی از داستان بهتون بدم. می خوایم با هم بریم ته قضیه، شخصیت ها رو موشکافی کنیم، ببینیم سارتر با این نمایشنامه دنبال چی بوده، و چه پیام های فلسفی ای رو می خواسته به ما برسونه. آماده اید برای یک سفر فکری و احساسی به دنیایی که مرزهای زندگی و مرگ رو جابجا می کنه؟ پس بزن بریم!
کار از کار گذشت: نمایشنامه ای برای فکر کردن
معرفی کلی نمایشنامه
کار از کار گذشت که به انگلیسی به اسم The Chips Are Down هم شناخته میشه، سال 1947 منتشر شد. بستر اصلی داستان پاریس و فرانسه دوران جنگ جهانی دومه، یعنی زمانی که مردم با انواع و اقسام چالش های اخلاقی، سیاسی و وجودی درگیر بودند. سارتر با هوشمندی تمام، این بستر تاریخی رو برای روایت یک داستان فلسفی-عاشقانه انتخاب کرده. این نمایشنامه به خاطر ترکیب بی نظیر هیجان، عشق، و مفاهیم سنگین فلسفی، تو ژانر خودش یه کار کم نظیره.
اهمیت این نمایشنامه تو مجموعه آثار سارتر هم خیلی زیاده. اون نشون می ده چطور میشه مفاهیم فلسفی خشک و انتزاعی رو در قالب یک داستان ملموس و شخصیت های زنده پیاده کرد. اینجاست که سارتر نشون می ده هم می تونه یه فیلسوف تراز اول باشه و هم یه نمایشنامه نویس خلاق که می دونه چطور مخاطب رو پای داستانش میخکوب کنه.
داستان کار از کار گذشت از اول تا آخر
نمایشنامه کار از کار گذشت ماجرای دو نفر رو روایت می کنه که در دنیای زندگان هرگز همدیگه رو نمی شناختن، اما مرگ اون ها رو به هم می رسونه. داستان از جایی شروع می شه که ما با اِو و پی یر، دو شخصیت اصلی، آشنا می شیم که هر کدوم به نوعی از دنیا رفتن.
بخش اول: زندگی و مرگ، پایان یک راه
اِو، زنی جوان و زیباست که زندگی پر از تلخکامی و رنجی داشته. اون رو شوهرش به قتل می رسونه. شوهر اِو، مردی خبیث و فرصت طلبه که برای به دست آوردن تمام ثروت خانوادگی و ازدواج با خواهر اِو، دست به این کار می زنه. مرگ اِو غم انگیزه و حسرت نرسیدن به آرزوها رو تو دل آدم زنده می کنه. اون تا لحظه آخر زندگی، با سرنوشت و انتخاب های دیگران دست و پنجه نرم می کنه.
پی یر هم یه مرد مبارز و انقلابی بود. اون برای آرمان هاش می جنگید و زندگی پرشور و هیجانی داشت. مرگ پی یر هم از جنس قتله. به ضرب گلوله ای به قتل می رسه و در اوج مبارزاتش، از دنیا می ره. پی یر قبل از مرگ، رویای تغییر دنیا رو در سر داشت و معتقد بود هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن داره. هر دو شخصیت، قبل از مرگ، به نوعی احساس ناتمام بودن و حسرت دارن.
بخش دوم: ملاقات در دنیای مردگان و فرصت طلایی
خب، حالا می رسیم به بخش هیجان انگیز داستان. اِو و پی یر، که هرگز در دنیای زنده ها همدیگه رو ملاقات نکرده بودن، تو دنیای پس از مرگ به هم می رسن. این دنیای مردگان یه جای خیلی عجیب و غریبه؛ انگار همه چیز مثل زندگی معمولیه، اما خب دیگه خبری از بدن فیزیکی نیست و فقط روح ها پرسه می زنن. اینجا یه سری قوانین خاص داره که خیلی باحالن. انگار مردگان می تونن زندگی زنده ها رو تماشا کنن، مثل یه تئاتر بزرگ.
نکته جالب اینجاست که اِو و پی یر به هم علاقه مند می شن. یه عشق عجیب که تو شرایطی شکل می گیره که دیگه نه حسادت معنا داره، نه ترس از دست دادن مادی. اون ها تنها کسانی هستن که تو اون دنیا به هم دل می بندن. این عشق باعث می شه بهشون یه فرصت طلایی داده بشه: ۲۴ ساعت فرصت دارن که به دنیای زنده ها برگردن و اگه تونستن ثابت کنن که می تونن همدیگه رو بدون هیچ چشم داشتی دوست داشته باشن و به هم متعهد باشن، و البته اگه بتونن سرنوشت آدم های خاصی رو هم تغییر بدن، می تونن برای همیشه تو دنیای زنده ها بمونن. این فرصت اما یه شرط بزرگ داره: عشق اون ها باید خالص و بدون هیچ نفع شخصی باشه و برای نجات آدم های دیگه به کار بره.
بخش سوم: برگشت به زمین و دست و پا زدن برای تغییر
حالا اِو و پی یر به زمین برمی گردن. اما برگشتن به زمین اونقدرها هم که فکر می کردن آسون نیست. اون ها می بینن که تو دنیای زنده ها، هیچکس متوجه حضورشون نیست. نمی تونن با کسی حرف بزنن، نمی تونن کاری رو مستقیماً انجام بدن. فقط می تونن تماشا کنن و گاهی اوقات، با نهایت تلاش، تأثیرات کوچکی روی اتفاقات بذارن.
پی یر سعی می کنه دوستاشو نجات بده و جلوی یه شورش نافرجام رو بگیره. اون می خواد سرنوشت کسانی که به خاطر ایده و مبارزه با او بودن رو تغییر بده. اِو هم دلش می خواد جلوی اتفاقات بدی رو که برای خواهر و شوهر سابقش افتاده، بگیره و اون ها رو از تباهی نجات بده. اما اینجاست که با واقعیت های تلخ روبرو می شن. گذشته اونقدرها هم که فکر می کردن رهاشون نکرده. پی یر می فهمه که دوستاش بدون اون هم راه خودشون رو می رن و شاید حتی بهتر هم عمل می کنن. اِو هم می بینه که خواهرش داره همون مسیر تباهی رو می ره که شوهر سابقش براش چیده و اون نمی تونه کاری بکنه. اون ها هر چقدر تلاش می کنن، باز هم با محدودیت های خودشون و سرنوشت محتوم آدم ها روبرو می شن.
بخش چهارم: پایان فرصت و تلخی حقیقت
ساعت های طلایی ۲۴ ساعته به سرعت می گذره. اِو و پی یر می فهمن که نمی تونن سرنوشت رو تغییر بدن، یا حداقل اونطور که فکر می کردن نمی تونن. اون ها متوجه می شن که عشقشون به هم، ناخودآگاه، با تمنای زندگی و رهایی از دنیای مردگان قاطی شده. شرط اصلی که عشق بدون چشم داشت و برای دیگران بود، عملاً زیر سوال میره.
در نهایت، زمان به پایان می رسه و اون ها مجبور می شن به دنیای مردگان برگردن. این شکست، پیام اصلی نمایشنامه رو پررنگ تر می کنه: انسان تا چه حد می تونه سرنوشت رو تغییر بده؟ آیا واقعاً آزادی مطلق داریم یا همه مون تو یه جور سرنوشت از پیش تعیین شده گرفتاریم؟ سارتر اینجا می گه آزادی همراه با مسئولیته، و اگه این مسئولیت رو نپذیریم و برای آزادی واقعی تلاش نکنیم، حتی اگه فرصت دوباره ای هم بهمون بدن، باز هم کار از کار گذشته و به نتیجه ای نمی رسیم.
این نمایشنامه یه داستان عاشقانه ی ساده نیست، بلکه قراره برای ما از سختی و ناممکن های زندگی و سرنوشت آدمی بگوید.
شخصیت ها: آینه ای برای فلسفه سارتر
تو کار از کار گذشت، شخصیت ها فقط مهره های یه داستان نیستن؛ هر کدومشون نمادی از مفاهیم فلسفی سارتر، به خصوص اگزیستانسیالیسم، هستن. پی یر و اِو، با انتخاب ها و کشمکش هاشون، به نوعی آینه تمام نمای دیدگاه سارتر درباره انسان، آزادی، مسئولیت و سرنوشت هستن.
اِو (Eva): آزادی در بند گذشته
اِو زنی حساس، مهربان و تا حدی منفعل نشون داده می شه که قربانی نیت های پلید شوهرش می شه. اما حتی تو دنیای مردگان هم، گذشته اش رهایش نمی کنه. مرگش به دست شوهرش، نمادی از ناتوانی او در کنترل سرنوشت خودش در دنیای زندگان بود. در دنیای پس از مرگ، وقتی فرصت بازگشت پیدا می کنه، تلاش می کنه گذشته رو جبران کنه و خواهرش رو نجات بده، اما این تلاش ها هم با موانعی روبرو می شن که ریشه در همون گذشته دارن. اِو نشون می ده که حتی با وجود آزادی، بار گذشته و انتخاب های قبلی ممکنه اونقدر سنگین باشه که نتونی ازش فرار کنی.
پی یر (Pierre): شورشی محکوم به سرنوشت
پی یر دقیقاً برعکس اِو، یه مرد عمل گرا، مبارز و انقلابی بود. اون معتقد بود که انسان باید برای تغییر بجنگه و خودش سرنوشتش رو بسازه. اما مرگش به دست گلوله، به نوعی نماد شکست این اراده در برابر نیروهای بیرونیه. وقتی به زمین برمی گرده، تلاش می کنه رفقای مبارزش رو نجات بده و جلوی یه حرکت اشتباه رو بگیره، اما می بینه که چقدر این نفوذش محدوده. اون نمی تونه جلوی سرنوشت آدم ها رو بگیره و حتی آزادی عملش هم در دنیای مردگان، توی دنیای زندگان محدود میشه. پی یر نمادی از انسان ملزم به انتخاب سارتره که حتی اگه شورشی و فعال هم باشه، در نهایت با محدودیت های وجودی خودش روبرو میشه.
نگاهی عمیق به رابطه اِو و پی یر
رابطه اِو و پی یر تو دنیای مردگان و فرصت برگشتشون به زمین، یه جور آزمایشگاه برای مفاهیم اگزیستانسیالیستی سارتره. اون ها سعی می کنن از طریق عشق به هم، خودشون رو دوباره تعریف کنن و یک هدف مشترک پیدا کنن. اما سارتر نشون می ده که حتی عشق هم، اگه با سوءنیت (Bad Faith) و فرار از مسئولیت شخصی همراه باشه، نمی تونه راهگشا باشه. عشق اون ها مشروط به تغییر سرنوشت دیگرانه، و این خودش یه جور بار سنگینه. آیا عشق اون ها واقعاً برای خودشون بود یا برای فرار از ابدیت دنیای مردگان؟ این سوالی که سارتر ما رو به فکر کردن درباره اش دعوت می کنه.
مفاهیم فلسفی که کار از کار گذشت به ما می آموزد
همونطور که انتظار داریم از سارتر، کار از کار گذشت پر از لایه های فلسفی عمیقه. این نمایشنامه فقط یه داستان عاشقانه نیست، بلکه یه درس نامه عملی برای فهم اگزیستانسیالیسم و چالش های وجودیه.
اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود): بار سنگین آزادی
اگه بخوایم خیلی خودمونی بگیم، اگزیستانسیالیسم سارتر یعنی اول وجود داری، بعد ماهیت پیدا می کنی. یعنی ما انسان ها اول به این دنیا پرت می شیم، هیچ هدف و ماهیت از پیش تعیین شده ای نداریم. این ماییم که با انتخاب هامون، با کارهایی که می کنیم، با مسئولیت هایی که به دوش می کشیم، ماهیت خودمون رو می سازیم. این یعنی ما آزاد مطلق هستیم، و این آزادی یه بار مسئولیت سنگین رو هم با خودش میاره. بار مسئولیت انتخاب کردن. انتخاب حتی برای کوچکترین چیزها.
تو نمایشنامه، اِو و پی یر این بار سنگین رو کاملاً حس می کنن. اون ها حتی بعد از مرگ هم نمی تونن از انتخاب هاشون فرار کنن. فرصت ۲۴ ساعته برگشت به زندگی، خودش یه انتخاب بزرگ و یه مسئولیت عظمی رو برای اون ها به همراه داره. اگه نتونن از پس این مسئولیت بربیان و انتخاب درستی نکنن، عاقبتشون همونه که بود.
یکی از مهم ترین مفاهیم اینجا سوءنیت (Bad Faith) یا بد نیتی هست. سارتر می گه سوءنیت یعنی انسان آزادی و مسئولیت خودش رو نادیده بگیره و سعی کنه ازش فرار کنه. مثلاً بگه من این کار رو کردم چون مجبور بودم یا دست خودم نبود. اِو و پی یر هم تا حدودی دچار سوءنیت میشن، وقتی که عشقشون رو مشروط به تغییر سرنوشت می بینن و شاید ناخودآگاه، آزادی خودشون رو در قبال همدیگه و دیگران انکار می کنن.
زندگی پس از مرگ و دوزخ دیگران
شاید معروف ترین جمله سارتر دوزخ، همان دیگری است باشه که تو نمایشنامه دربسته (No Exit) مطرح شده. حالا تو کار از کار گذشت، این مفهوم یه جور دیگه خودش رو نشون می ده. دنیای مردگان سارتر یه جور برزخ یا بهتره بگیم یه جور اتاق انتظار بزرگ و بی انتهاست. آدم ها تو اون دنیا آزادن که زندگی زنده ها رو تماشا کنن، اما هیچ قدرتی برای تغییرش ندارن. این خودش یه جور جهنمه، دیدن و ناتوان بودن.
مفهوم فرصت دوم که به اِو و پی یر داده میشه، هم خیلی جالبه. سارتر انگار داره می گه حتی اگه بهت یه فرصت دوباره هم بدن، اگه خودت رو نشناسی و مسئولیت آزادی ات رو قبول نکنی، این فرصت پوچه و نتیجه ای نداره. اون ها نتونستن از این فرصت استفاده کنن، نه به خاطر اینکه تقدیرشون این بود، بلکه به خاطر اینکه نتونستن از بار سنگین آزادی و مسئولیت خودشون شونه خالی کنن و عشقشون رو خالص و بی غرض نگه دارن.
سرنوشت یا اختیار؟ جدال همیشگی انسان
یکی از تم های اصلی نمایشنامه، همین کشمکش همیشگی بین سرنوشت محتوم و قدرت انتخاب انسانه. آیا اِو و پی یر می تونستن سرنوشتشون رو تغییر بدن؟ آیا مرگ اون ها و اتفاقاتی که بعدش افتاد، از قبل نوشته شده بود؟ سارتر می گه نه! اگه انسان تصمیم بگیره و مسئولیت تمام انتخاب هاش رو به عهده بگیره، می تونه از سرنوشت فرار کنه.
اما تو این نمایشنامه، اون ها نمی تونن. چرا؟ چون اون ها با اینکه از دنیای مردگان برگشتن، باز هم نتونستن از سوءنیت فرار کنن. اون ها به جای اینکه آزادانه و بی قید و شرط برای خودشون و دیگران انتخاب کنن، تحت تاثیر وسوسه فرار از دنیای مردگان و نجات خودشان قرار می گیرن. سارتر نشون می ده که آزادی یه چیز ساده نیست؛ یه مسئولیت بی اندازه ست که حتی بعد از مرگ هم دنبال آدمه.
عشق و روابط انسانی: یک دیدگاه اگزیستانسیالیستی
عشق اِو و پی یر تو این نمایشنامه، یه جور عشق اگزیستانسیالیستیه. اون ها تو دنیایی با هم آشنا میشن که دیگه خبری از مادیات و مسائل زمینی نیست. عشقشون خیلی ناب و خالصه، اما همین عشق هم در نهایت درگیر چالش های اگزیستانسیالیستی میشه. اون ها سعی می کنن خودشون رو از طریق دیگری تعریف کنن و این خودش چالشه.
سارتر معتقده که تو رابطه عاشقانه، همیشه این خطر وجود داره که یکی از طرفین سعی کنه آزادی دیگری رو محدود کنه یا دیگری رو به ابژه ای برای تعریف خودش تبدیل کنه. عشق اِو و پی یر با اینکه بهشون فرصت برگشت به زندگی رو می ده، اما این فرصت با یه شرط خیلی سنگین همراهه: باید همدیگه رو «بدون چشم داشت» دوست داشته باشن و از این عشق برای «خدمت به دیگران» استفاده کنن. اینجاست که عشقشون به چالش کشیده میشه و سارتر نشون می ده که رسیدن به عشق واقعی و خالص، چقدر می تونه سخت و طاقت فرسا باشه، مخصوصاً وقتی بار مسئولیت کل بشریت رو دوشت باشه.
ژان پل سارتر: فیلسوف و روایتگر درد انسان
ژان پل شارل ایمار سارتر (Jean-Paul Charles Aymard Sartre)، متولد ۱۹۰۵ پاریس، یه نابغه چندوجهی بود: فیلسوف، نمایشنامه نویس، رمان نویس، فعال سیاسی، منتقد و روزنامه نگار. پدرش یه افسر نیروی دریایی بود که زود از دنیا رفت و سارتر رو با مادرش تنها گذاشت. همین اتفاق، شاید تو شکل گیری شخصیت مستقل و البته گاهی سرکش سارتر بی تأثیر نبوده باشه.
سارتر رو بیشتر به خاطر نقش محورش تو مکتب اگزیستانسیالیسم می شناسیم. اون معتقد بود که «وجود بر ماهیت مقدم است»، یعنی انسان اول وجود پیدا می کنه و بعد با انتخاب هاش، ماهیت و معنای وجودیش رو شکل می ده. این نگاه، آزادی بی قید و شرط و مسئولیت مطلق رو به دوش انسان می گذاره.
کار از کار گذشت در کنار آثار دیگه ای مثل تهوع (رمان معروفش)، نمایشنامه های مگس ها و دربسته و البته کتاب فلسفیش هستی و نیستی، نشون می ده که سارتر چطور از ادبیات برای توضیح و پروراندن ایده های فلسفیش استفاده می کرد. اون فقط یه فیلسوف تئوریک نبود، بلکه یه روشنفکر فعال سیاسی هم بود که همیشه نسبت به مسائل اجتماع و جهان بی تفاوت نمی موند و این رو تو آثارش هم نشون می داد. سارتر تا پایان عمرش (۱۹۸۰) با وجود از دست دادن بیناییش، همچنان به فعالیت های فکری و ادبی ادامه داد و تاثیر عظیمی بر تفکر قرن بیستم گذاشت.
نقد و بررسی کار از کار گذشت: چرا این نمایشنامه مهم است؟
مثل هر اثر هنری دیگه، کار از کار گذشت هم نقاط قوت و ضعف خودش رو داره که باعث میشه یه اثر خاص و قابل تأمل باشه.
نقاط قوت: عمق و جذابیت
- عمق فلسفی بی نظیر: شاید مهم ترین نقطه قوت این نمایشنامه، توانایی سارتر در انتقال مفاهیم پیچیده اگزیستانسیالیستی به زبانی نسبتاً ساده و از طریق یک داستان ملموس باشه. خواننده بدون اینکه لازم باشه از قبل فلسفه بدونه، با مفاهیمی مثل آزادی، مسئولیت، سوءنیت و سرنوشت آشنا می شه.
- کشش داستانی و فضاسازی: با اینکه یه نمایشنامه فلسفیه، اما داستان اونقدر جذابه که خواننده رو با خودش می بره. ایده ملاقات عاشقانه بعد از مرگ و فرصت برگشت به زندگی، یه قلاب قوی برای نگه داشتن مخاطبه.
- تحلیل بی نظیر از طبیعت انسان: سارتر تو این نمایشنامه نشون می ده که انسان تو هر شرایطی، حتی بعد از مرگ، با انتخاب هاش روبروست و نمی تونه از مسئولیت تصمیماتش فرار کنه. این نمایشنامه یه جورایی ذات انسانی رو جلوی رومون می گذاره و ما رو به فکر کردن درباره خودمون و انتخاب هامون وا می داره.
شاید نقاط ضعف؟
البته، شاید کار از کار گذشت هم مثل هر اثر دیگه، برای بعضی ها یه چالش هایی داشته باشه:
- کمتر شناخته شده بودن: نسبت به آثار معروف تر سارتر مثل تهوع یا دربسته، کار از کار گذشت کمتر تو بورس بوده و شاید همین باعث بشه بعضی ها از خوندنش غافل بشن.
- پیچیدگی مفاهیم: با اینکه سارتر سعی کرده مفاهیم رو ساده کنه، اما برای کسی که کاملاً با فلسفه اگزیستانسیالیسم ناآشناست، ممکنه بعضی جاها نیاز به کمی تأمل و تحقیق بیشتر باشه.
- نکات مربوط به ترجمه: مثل هر اثر ترجمه شده ای، ممکنه کیفیت ترجمه هم تاثیر زیادی روی درک و لذت خواننده داشته باشه. اگه ترجمه روان نباشه، ممکنه کمی تجربه خواندن رو سخت کنه.
چرا باید کار از کار گذشت را بخوانیم؟
اگه هنوز برای خوندن این نمایشنامه دودل هستید، بذارید چند دلیل دیگه بهتون بدم که چرا کار از کار گذشت رو باید تو لیست خوندنی هاتون بگذارید:
- فهم عمیق تر اگزیستانسیالیسم: اگه می خواید فلسفه اگزیستانسیالیسم رو نه از طریق کتاب های سنگین، بلکه از طریق یه داستان جذاب و ملموس درک کنید، این کتاب بهترین نقطه شروع می تونه باشه. سارتر تو این نمایشنامه، این فلسفه رو کاملاً زنده کرده.
- آشنایی با یکی از شاهکارهای پنهان سارتر: این کتاب یه جورایی مثل یه گنج پنهانه تو آثار سارتر. ممکنه زیاد اسمش رو نشنیده باشید، اما قطعاً به اندازه آثار معروفش عمق و ارزش داره.
- تفکر درباره آزادی، مسئولیت و معنای زندگی: این نمایشنامه شما رو به چالش می کشه که درباره مهم ترین سوالات زندگی فکر کنید: ما چقدر آزادیم؟ چقدر مسئول انتخاب هامون هستیم؟ و اصلا معنای زندگی چیه؟
- برای علاقه مندان به ادبیات نمایشی: اگه از اون دسته آدم ها هستید که به نمایشنامه خوندن علاقه دارید، این اثر یه نمونه عالی از درام فلسفیه که هم کشش داستانی داره و هم محتوای عمیق.
بریده هایی که از کار از کار گذشت باید به یاد سپرد
سارتر تو این نمایشنامه، مثل بقیه آثارش، جملات و دیالوگ هایی داره که تا مدت ها تو ذهن آدم می مونه. این جمله ها هم جوهر فلسفه اگزیستانسیالیستی سارتر رو نشون می دن و هم روح داستان رو منتقل می کنن:
ما بازی زنده ها را تماشا می کنیم و ورق های هر چهار دست را می خوانیم. خیلی تفریح دارد. مخصوصا این فکر برای ما لذت دارد که خیال می کنیم اگر ورق ها دست ما بود خیلی بهتر از آن ها بازی می کردیم.
این جمله نشون می ده که چطور ما آدم ها همیشه فکر می کنیم اگه جای دیگران بودیم، بهتر عمل می کردیم، اما وقتی فرصتش پیش میاد، شاید خودمون هم لنگ بزنیم.
رفیق پی یر می گوید:
– وقتی انسان می میرد زندگانیش را بیهوده از دست می دهد.
پی یر می گوید:
– نخیر؛ من اینطور نیستم. من اگر زود نمی مردم منظورم را انجام می دادم.
افسری که روی یک صندلی کنار میز نشسته با لحن تمسخرآمیزی می گوید:
– ما هم همین خیال را می کردیم. مرده های جوان همیشه از این خیال ها می کنند.
این دیالوگ هم به بحث سرنوشت و حسرت ناتمام ماندن کارها اشاره داره. همه فکر می کنن اگه بیشتر عمر می کردن، شاهکار می کردن، اما آیا واقعاً اینطور بود؟
– یادتان هست به شما گفتم حاضرم روحم را بدهم و یک بار دیگر زنده شوم تا با شما برقصم؟
– من هم حاضر بودم روحم را بدهم و در مقابل بتوانم واقعا شما را در آغوش بگیرم و نفس شما را احساس نمایم.
این بخش، عمق عشق اِو و پی یر رو نشون می ده و اینکه چطور حسرت نرسیدن به هم تو دنیای زنده ها، اون ها رو تو دنیای مردگان به هم نزدیک کرده. اما آیا این عشق برای نجات خودشون بود یا برای نجات دیگران؟
در بخشی از نمایشنامه که آندره شارلیه وارد اتاقی می شود و دختر جوان با او صحبت می کند:
دختر جوان با یک حرکت تند پنجره را می بندد و آشکار است که به زحمت می تواند خونسردی خود را حفظ نماید. به عقب برمی گردد و با لحنی حاکی از عصبانیت می گوید:
از صبح تا حالا یک ریز رژه می روند
این بخش، حال و هوای جنگ زده پاریس رو خوب نشون می ده و اضطراب دائمی مردم رو از شرایط اون زمان. رژه سربازها نمادی از وضعیت بحرانی و پر از تنش جامعه است.
آندره سرش را بلند کرده و نظری به دخترک انداخته و با حرکت و اخمی که ظاهراً از اعتقاد و تسلیم او به قضا و قدر حکایت می کند می گوید:
خوابیده است.
تصور می کنید خوب بشود؟
آندره جواب نمی دهد.
این دیالوگ کوتاه هم نشون می ده که چطور آدم ها تو دل شرایط سخت، دنبال یه کورسوی امید هستن، اما واقعیت تلخ تر از اون چیزیه که بخوان بپذیرن. سکوت آندره هم یه جور پذیرش بی چون و چرای سرنوشته.
جمع بندی: فرصتی برای انتخاب
خلاصه کتاب کار از کار گذشت ( نویسنده ژان پل سارتر ) بیشتر از یه خلاصه صرفه. این نمایشنامه، یه جور بیدارباشه. سارتر با ماجرای اِو و پی یر بهمون یادآوری می کنه که حتی تو شرایطی که فکر می کنیم همه چیز از دست رفته، باز هم ما مسئول انتخاب هامون هستیم. بار سنگین آزادی همیشه رو دوش ماست و نمی تونیم ازش فرار کنیم.
این نمایشنامه به ما می آموزه که عشق، حتی اگه عمیق و خالص باشه، اگه با سوءنیت و فرار از مسئولیت های وجودی همراه بشه، نمی تونه راهگشا باشه. در نهایت، کار از کار گذشت یه فرصت عالیه برای فکر کردن درباره زندگی، مرگ، جبر و اختیار، و معنای واقعی آزادی. اگه دنبال یه کتاب می گردید که شما رو به چالش بکشه و وادارتون کنه عمیق تر فکر کنید، بی معطلی سراغ این نمایشنامه سارتر برید. شاید بعد از خوندنش، شما هم مثل اِو و پی یر به این نتیجه برسید که کار از کار گذشته، اما نه به اون معنایی که فکر می کنید، بلکه به معنای اینکه همیشه فرصت انتخاب و مسئولیت پذیری هست و اگه ازش درست استفاده نکنیم، ممکنه واقعاً کار از کار بگذره.