خلاصه کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 2: داستان هایی از کافه ( نویسنده توشیکازو کاواگوچی )
کتاب «پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 2: داستان هایی از کافه» (Before the Coffee Gets Cold: Tales from the Cafe) اثر توشیکازو کاواگوچی، شما را به یک کافه جادویی می برد که در آن می شود به گذشته سفر کرد. این کتاب نه فقط یک رمان فانتزی، بلکه کاوشی عمیق در احساسات انسانی مثل پشیمانی، عشق و امید است که به شما نشان می دهد چطور می شود با گذشته کنار آمد و حال را زیباتر ساخت.
اگر جلد اول پیش از آنکه قهوه ات سرد شود را خوانده باشید، حتماً دلتان برای فضای گرم و قوانین منحصربه فرد کافه «فونیکولی فونیکولا» تنگ شده. این کافه، جایی فراتر از یک قهوه فروشی معمولی است؛ مکانی مرموز در گوشه ای از توکیو که به مشتریانش فرصت می دهد برای مدت کوتاهی، به گذشته برگردند. البته، این سفر بی قاعده و قانون نیست. شما فقط می توانید روی یک صندلی خاص بنشینید، باید منتظر بمانید تا روح روی آن صندلی بلند شود و تا قبل از اینکه قهوه تان سرد بشود، باید به زمان حال برگردید. مهم تر از همه، نمی توانید هیچ اتفاقی را در گذشته تغییر دهید. تمام چیزی که این سفر به شما می دهد، فرصتی برای تأمل، درک و شاید هم کمی آرامش است.
حالا توشیکازو کاواگوچی در جلد دوم این مجموعه، یعنی «داستان هایی از کافه»، ما را به سفری عمیق تر در همین جهان جادویی می برد. این بار، نه فقط با قوانین، بلکه با لایه های پیچیده تری از روابط انسانی، دروغ ها، پشیمانی ها و امیدهای تازه سروکار داریم. این مقاله، قرار است یک خلاصه کامل و جذاب از هر چهار داستان این کتاب تقدیم شما کند و در کنارش، نگاهی هم به پیام ها و مضامین اصلی اش بیندازد تا بفهمید چرا این کتاب این قدر خاص و دوست داشتنی شده است. اگر آماده اید، فنجان قهوه تان را بردارید و بیایید به کافه «فونیکولی فونیکولا» سر بزنیم، البته پیش از آنکه قهوه تان سرد شود!
جهان بینی کافه فونیکولی فونیکولا: قوانین سفر در زمان و تفاوت های این جلد
خب، قبل از اینکه بریم سراغ داستان ها، بد نیست یک بار دیگه قوانین عجیب و غریب کافه فونیکولی فونیکولا رو مرور کنیم. این قوانین شاید به نظر محدودکننده بیان، اما اتفاقاً همین محدودیت ها هستند که داستان ها رو اینقدر جذاب و پرمعنا می کنن.
- فقط یک صندلی خاص: فقط یه صندلی تو کافه هست که میشه روش نشست و به گذشته سفر کرد.
- انتظار برای رفتن روح: اون صندلی همیشه توسط روح یه زن تسخیر شده که باید منتظر بمونی تا برای دستشویی رفتن از سر جاش بلند بشه!
- عدم ترک صندلی: وقتی رو صندلی نشستی، دیگه حق نداری بلند بشی.
- ملاقات با افراد حاضر: فقط میتونی با کسایی تو گذشته ملاقات کنی که حداقل یه بار تو زندگی شون به همین کافه اومده باشن.
- عدم تغییر حال: مهم ترین قانون! هر اتفاقی که تو گذشته ببینی یا بگی، نمیتونه زمان حال رو تغییر بده.
- محدودیت زمانی: سفرت فقط تا زمانی اعتبار داره که قهوه ای که برات سرو شده، سرد نشده باشه. به محض سرد شدن قهوه، باید به زمان حال برگردی.
این قوانین شاید اولش آدم رو گیج کنه یا حتی ناامید، چون نمی تونی هیچ چیزی رو عوض کنی. اما هدف کاواگوچی از این قوانین، اصلاً علمی-تخیلی محض نیست. اینا بستری هستن برای کاوش های درونی، برای اینکه آدما با پشیمونی هاشون روبرو بشن، با کلمات ناگفته، با حسرت ها. این سفر در زمان، بیشتر یه سفر درونیه تا یه سفر فیزیکی.
اما فرق اصلی این جلد با جلد اول چیه؟ تو جلد اول، نویسنده بیشتر روی معرفی این قوانین و آشنا کردن ما با این جهان تمرکز داشت. حالا تو «داستان هایی از کافه»، کاواگوچی پا رو فراتر گذاشته. دیگه خبری از معرفی اولیه نیست، بلکه عمیق تر می شه تو دل همین قوانین و نشون میده که چطور آدما با این محدودیت ها، می تونن امید پیدا کنن و با گذشته شون آشتی کنن. این جلد، با چهار داستان مجزا اما با مضامین مشترک و شخصیت هایی که واقعاً بار عاطفی زیادی دارن، شما رو بیشتر از قبل درگیر می کنه و اجازه میده که عمیق تر به روابط انسانی فکر کنید.
خلاصه داستان های چهارگانه: سفرهای عاطفی در دل گذشته
حالا آماده اید تا بریم سراغ اصل مطلب؟ این کتاب چهار تا داستان جداگانه اما به هم پیوسته داره که هر کدومش قلب آدم رو نشون میده. بیاین با هم ببینیم این چهار سفر عاطفی چطور اتفاق می افتن:
داستان اول: بهترین دوست
داستان اول درباره مردی به اسم گوتارو چیبا است. یه مرد میانسال که سال هاست یه راز بزرگ رو از دخترخونده اش پنهان کرده. این دروغ، بار سنگینی روی دوششه و اون رو حسابی اذیت می کنه. ماجرا از این قراره که گوتارو سال ها پیش آدم پولداری بوده و حسابی هم عیاش، اما به خاطر ضمانت یکی از دوستاش برای یه وام، ورشکست میشه و همه چیزشو از دست میده. تو همین بدبختی ها، دوست صمیمیش، شوئیچی، میاد کمکش و با هم یه کافه راه میندازن. زندگی گوتارو دوباره رو روال میفته تا اینکه یه روز، شوئیچی و همسرش، درست وقتی دخترشون یک ساله بوده، تو یه تصادف دلخراش جونشون رو از دست میدن.
گوتارو که حسابی مدیون شوئیچی بوده، تصمیم میگیره سرپرستی دختر کوچولوی دوستش رو به عهده بگیره. اما اینجاست که دروغ بزرگ شروع میشه. اون هیچ وقت به دختر نمیگه که پدر و مادر واقعی اش کی بودن و همیشه خودش رو پدر اون جا میزنه. حالا، بعد از بیست و دو سال، بار این دروغ اونقدر سنگین شده که گوتارو رو کلافه کرده. اون میره کافه فونیکولی فونیکولا تا به گذشته سفر کنه. فکر می کنید هدفش چیه؟ می خواد بره و شوئیچی رو ملاقات کنه، هم دوست قدیمی و هم شریکش رو. اونجا میخواد دینش رو بهش ادا کنه و شاید هم راهی برای آرامش درونی خودش پیدا کنه.
مضامین کلیدی این داستان واقعاً تکون دهنده هستن: بار سنگین دروغ، احساس گناهی که سال ها روی دوش آدم میمونه، دوستی واقعی، فداکاری و مهم تر از همه، جستجو برای بخشش خود. آیا گوتارو بالاخره میتونه حقیقت رو به دخترش بگه؟ آیا این سفر در زمان میتونه اون آرامش گمشده رو بهش برگردونه؟ این داستان به ما نشون میده که بعضی وقت ها، حقیقت، حتی اگه دردناک باشه، میتونه آدم رو سبک کنه و دروغ، حتی با بهترین نیت ها، میتونه زندان آدم بشه.
داستان دوم: مادر و پسر
این داستان، عمیق ترین و لطیف ترین حس ها رو درباره رابطه مادر و پسر به تصویر می کشه. ما با یه مادر و پسر روبرو میشیم که رابطه شون به دلایل مختلفی، شکراب شده یا یه گسستگی عمیق بینشون ایجاد شده. شاید یه سوءتفاهم بزرگ، شاید کلماتی که هیچ وقت گفته نشدن یا پشیمونی از تصمیمات گذشته، باعث شده این فاصله به وجود بیاد. مثل خیلی از ماها، خیلی وقت ها تو شلوغی زندگی، یادمون میره چقدر کلام می تونه قدرتمند باشه، هم برای ساختن و هم برای خراب کردن.
شخصیت مادر یا پسر، دلشون می خواد به گذشته سفر کنن. اما نه برای اینکه گذشته رو عوض کنن، بلکه برای اینکه بتونن لحظه ای خاص رو دوباره تجربه کنن، بتونن عشقشون رو ابراز کنن، یا پشیمونی شون رو بگن و یا شاید جواب سوال هایی رو پیدا کنن که سال ها ذهن شون رو درگیر کرده. این سفر، برای اون ها فرصتیه که درک عمیق تری از همدیگه پیدا کنن، از تصمیمات گذشته، و از اون چیزایی که بینشون مونده. فکر کنید چه حسی داره که بتونید به گذشته برگردید و به مادرتون یا پسرتون بگید چقدر دوستش دارید، قبل از اینکه دیگه فرصتی نباشه.
مضامین اصلی این بخش، عشق بی قید و شرط مادرانه، سوءتفاهم های رایج در روابط نزدیک، قدرت کلمات و تاثیرشون، پذیرش گذشته و فرصت دوباره برای برقراری ارتباطه. این داستان به ما یادآوری می کنه که چقدر مهمه همین حالا احساساتمون رو بیان کنیم و فرصت ها رو از دست ندیم. سفر در زمان اینجا فقط یه بهانه است برای اینکه آدم ها به عمق دلشون نفوذ کنن و با حقیقت وجودشون روبرو بشن.
داستان سوم: عشاق
عشق… این کلمه خودش پر از ماجراست، نه؟ داستان سوم «داستان هایی از کافه» دقیقا درباره همین موضوعه. ما با یه زوج عاشق روبرو میشیم که تو رابطه شون به یه چالش بزرگ یا یه تصمیم سخت برخوردن. شاید یه سوءتفاهم قدیمی، یه بحث کهنه شده یا حتی تردیدی که نسبت به آینده شون دارن. خب، کدوم یکی از ما تو رابطه اش با اینجور چیزا روبرو نشده؟
انگیزه سفر این زوج به گذشته، خیلی شخصیه. اونا دلشون میخواد به یه لحظه خاص برگردن؛ شاید لحظه ای که عشقشون شروع شد، لحظه ای که یه تصمیم اشتباه گرفتن، یا یه حرفی که نباید زده میشد. هدفشون این نیست که اون لحظه رو تغییر بدن، چون میدونن نمیشه. هدفشون اینه که اون لحظه رو با درک و بینش امروزیشون دوباره ببینن. شاید با دیدن دوباره اون اتفاق، بتونن سوءتفاهم ها رو حل کنن، یا ارزش لحظات مشترکشون رو بیشتر بفهمن. چه حسی میتونه بهتر از این باشه که بتونی به گذشته برگردی و بدونی اون روز چی تو دل پارتنرت میگذشته؟
مضامین کلیدی این بخش، ماهیت پیچیده و زیبای عشق، سوءتفاهم هایی که بین عشاق پیش میاد، ارزش تک تک لحظات مشترک و مهم تر از همه، اهمیت ابراز احساسات و برقراری ارتباط درست با کسی که دوستش داریم، هست. این داستان به ما یاد میده که عشق یه مسیر پر پیچ و خمه که نیاز به درک، صبر و گفتگوی مداوم داره. و گاهی، یه نگاه دوباره به گذشته، میتونه چراغ راه آینده باشه.
داستان چهارم: زن و شوهر
آخرین داستان، شاید یکی از تأثیرگذارترین ها باشه، چون با مقوله مهمی مثل فقدان و پیری و پذیرش سر و کار داره. تو این بخش، با یه زوج روبرو میشیم که معمولاً سنشون بالاتره و با یکی از سخت ترین چالش های زندگی مواجه شدن: بیماری، فقدان عزیز، یا مواجهه با یه حقیقت تلخ که دیگه نمیشه ازش فرار کرد. تصور کنید، سال ها با کسی زندگی کردید و حالا داره از شما دور میشه، چه جسمی و چه ذهنی.
دلیل سفر این زوج به گذشته، عمیقاً عاطفی و تکان دهنده است. شاید یکی از اونا میخواد به گذشته برگرده تا با عزیزی که در حال فراموشیه، برای آخرین بار حرف بزنه و خداحافظی کنه. شاید هم میخوان یه راز خانوادگی رو درک کنن یا فقط دنبال آرامشی باشن که در مواجهه با یه فقدان بزرگ، از دست رفته. این سفر بهشون کمک می کنه تا با واقعیت کنار بیان و بتونن احساسات ناگفته شون رو بیان کنن. این داستان به آدم یادآوری می کنه که چقدر وفاداری و تعهد تو یه رابطه طولانی مدت ارزشمنده.
مضامین کلیدی این قسمت، وفاداری بی قید و شرط، پذیرش فقدان، قدرت عشق در برابر چالش های بی رحمانه زندگی و پیدا کردن امید، حتی تو لحظات پایانیه. این داستان نشون میده که حتی وقتی نمیتونیم چیزی رو تغییر بدیم، میتونیم دیدگاهمون رو نسبت بهش عوض کنیم و با آرامش بیشتری با واقعیت روبرو بشیم. سفر در زمان اینجا حکم یه تسکین دهنده رو داره، یه فرصت برای تسلیم شدن در برابر سرنوشت با قلبی آرام.
تحلیل مضمونی: دروغ، پشیمانی و امید در گذر زمان
کتاب «پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 2» فقط یه سری داستان های فانتزی نیست، یه جور آینه است که می تونه خیلی از دغدغه های انسانی رو بهمون نشون بده. بیاین عمیق تر به پیام هاش نگاه کنیم:
دروغ و عواقبش
نمونه بارز دروغ رو تو داستان گوتارو دیدیم. اون سال ها برای محافظت از دخترش، یه دروغ بزرگ رو حمل می کرد. دروغ، حتی اگه با نیت خوب گفته بشه، مثل یه کوله پشتی سنگینه که ذره ذره روح آدم رو فرسوده می کنه. گوتارو با این دروغ، خودش رو از آرامش محروم کرده بود. این داستان بهمون نشون میده که حقیقت، هرچقدر هم تلخ باشه، در نهایت راه رهایی رو باز می کنه. دروغ یه دیوار می سازه بین آدم ها و حتی بین آدم و خودش.
پشیمانی و رستگاری
تقریباً همه شخصیت های این کتاب، یه جور پشیمونی دارن. پشیمانی از یه کلمه نگفته، یه تصمیم اشتباه، یا یه فرصت از دست رفته. سفر در زمان بهشون این فرصت رو میده که با اون پشیمونی روبرو بشن، اما نه برای تغییرش! اینجا نکته اساسی کتابه. شما نمی تونید گذشته رو تغییر بدید، اما می تونید دیدگاهتون رو نسبت بهش عوض کنید. می تونید بفهمید که چرا اون اتفاق افتاد، اون لحظه رو دوباره تجربه کنید و بعد با یه قلب سبک تر به زمان حال برگردید. این یعنی رستگاری درونی؛ اینکه از گذشته درس بگیری، باهاش آشتی کنی و از بار گناه و حسرت رها بشی.
سفر در زمان اینجا فقط یه بهانه است برای اینکه آدم ها به عمق دلشون نفوذ کنن و با حقیقت وجودشون روبرو بشن.
عشق، خانواده و دوستی
اگه بخوایم قلب تپنده «داستان هایی از کافه» رو پیدا کنیم، همین روابط انسانیه. عشق بین عشاق، پیوند ناگسستنی مادر و پسر، وفاداری بی پایان بین دوستان، و تعهد عمیق زن و شوهر. کاواگوچی با ظرافت خاصی نشون میده که چقدر این روابط می تونن شکننده و در عین حال قدرتمند باشن. این کتاب بهمون یادآوری می کنه که آدم ها برای هم چقدر مهمن و چقدر باید قدر لحظاتی رو که کنار هم هستیم، بدونیم. هر چهار داستان، به نوعی درباره تلاش برای حفظ یا ترمیم این پیوندهاست.
زمان به عنوان یک معلم
قانون پیش از آنکه قهوه ات سرد شود، یه استعاره قدرتمنده. زمان منتظر کسی نمیمونه. این محدودیت به شخصیت ها درس بزرگی میده: ارزش لحظه حال و پذیرش گذشته. اونا می فهمن که نمی تونن در گذشته زندگی کنن و باید با آنچه هست، کنار بیان و سعی کنن زمان حالشون رو بهتر کنن. زمان، اینجا یه معلم بی رحم اما دلسوزه که بهمون نشون میده چقدر لحظه ها مهمن و چقدر باید هوشیار باشیم تا فرصت ها رو از دست ندیم.
تغییر از درون
پیام اصلی کتاب، شاید همین باشه: تغییر واقعی از درون اتفاق میفته، نه در گذشته. وقتی آدما سفر می کنن، اتفاقات گذشته رو دوباره می بینن، اما این خودشون هستن که تغییر می کنن. نگرششون به زندگی، به آدم ها، و به خودشون عوض میشه. این تغییر درونیه که بهشون کمک می کنه تا با واقعیت های حال کنار بیان و آینده رو با امید بیشتری بسازن. این کتاب یه جوری به آدم تلنگر می زنه که نگاهی به درون خودش بندازه و ببینه کجاها نیاز به تغییر و پذیرش داره.
چرا داستان هایی از کافه باید خوانده شود؟
شاید بپرسید، خب، چرا باید این کتاب رو بخونم؟ مگه چه فرقی با بقیه رمان ها داره؟ حقیقتش اینه که «داستان هایی از کافه» یه جورایی مثل یه فنجون قهوه گرم تو یه عصر پاییزی می مونه؛ حال آدم رو خوب می کنه و فکرش رو درگیر. اینجا چند تا دلیل مهم آوردم که چرا این کتاب واقعاً ارزش خوندن رو داره:
- روایت شیرین و دلنشین: توشیکازو کاواگوچی یه جورایی جادوگر کلماته. سبک رواییش اونقدر آروم و دلنشینه که اصلا متوجه گذر زمان نمی شید. جملاتش مثل یه شعر روان تو ذهن آدم میشینن و شما رو همراه خودش می بره.
- شخصیت های واقعی و قابل همذات پنداری: هر کدوم از شخصیت های این کتاب، می تونن یه گوشه از زندگی خود ما باشن. اونا واقعی هستن، با دغدغه ها و پشیمونی هایی که همه مون تجربه کردیم. همین باعث میشه بتونیم به راحتی باهاشون ارتباط برقرار کنیم و انگار خودمون رو جای اونا بذاریم.
- برانگیختن احساسات عمیق: این کتاب فقط داستان تعریف نمی کنه، احساسات شما رو هم درگیر می کنه. ممکنه گاهی از ته دل بخندید، گاهی غصه بخورید، و گاهی هم اشک بریزید. کاواگوچی استاد به تصویر کشیدن ظرافت های عاطفی انسانه.
- تجربه منحصر به فرد رئالیسم جادویی: اگه دنبال یه داستان متفاوت هستید که هم سرگرم کننده باشه و هم عمیق، این کتاب براتونه. سفر در زمان اینجا به یه ابزار برای کشف دنیای درونی تبدیل شده، نه فقط یه اتفاق علمی-تخیلی. این همون جادوییه که خاص ادبیات ژاپنه.
- تکمیل کننده جلد اول: اگه از جلد اول این مجموعه لذت بردید، این جلد دوم یه ادامه فوق العاده است. نه فقط داستان های جدیدی رو روایت می کنه، بلکه به درک عمیق تر قوانین کافه و تاثیراتش کمک می کنه.
- موفقیت جهانی و تحسین منتقدان: این مجموعه در سطح جهانی میلیون ها نسخه فروش داشته و تحسین خیلی از منتقدان رو برانگیخته. وقتی یه کتاب اینقدر پرطرفداره، حتماً یه چیزی برای گفتن داره، نه؟
بازتاب های فرهنگی و جایگاه کتاب
مجموعه «پیش از آنکه قهوه ات سرد شود» فقط تو ژاپن گل نکرد، تو کل دنیا ترکوند! جالبه بدونید که حتی از روی جلد اولش تو سال 2018 یه فیلم سینمایی هم ساخته شده که خیلی ها رو جذب فضای این کافه جادویی کرد. این نشون میده که داستان های توشیکازو کاواگوچی چقدر پتانسیل جهانی دارن و چقدر میتونن روی آدم ها از فرهنگ های مختلف تاثیر بذارن.
این کتاب به عنوان یه اثر مهم تو ادبیات معاصر ژاپن و حتی بین الملل شناخته میشه. دلیلش هم واضحه: مضامینی که توشیکازو کاواگوچی بهشون پرداخته، مثل عشق، پشیمانی، خانواده و دوستی، چیزایی هستن که همه انسان ها تو هر کجای دنیا باهاشون درگیرن. همین جنبه جهانی باعث شده که «داستان هایی از کافه» تو دل مخاطبان زیادی تو سراسر دنیا جا باز کنه و به اثری تاثیرگذار تبدیل بشه.
کتاب برای چه کسانی مناسب است؟
خب، شاید بپرسید این کتاب دقیقا برای کی نوشته شده؟ اگه شما:
- عاشق رمان های عاطفی و الهام بخش هستید که قلبتون رو لمس کنن.
- دنبال داستان هایی هستید که ایده سفر در زمان رو دارن، اما نه به شیوه علمی-تخیلی محض، بلکه با تمرکز روی احساسات انسانی.
- می خواید با یه کتاب آروم و دلنشین، کمی به زندگی، روابطتون و انتخاب هاتون فکر کنید.
- به ادبیات ژاپن و سبک رئالیسم جادویی علاقه دارید.
پس «داستان هایی از کافه» دقیقاً برای شماست. این کتاب هم برای نوجوان ها و هم بزرگسالان مناسبه، فقط شاید نوجوان ها به خاطر تجربه های کمتر تو زندگی، نتونن به اندازه بزرگسالان با عمق پشیمانی و فقدان شخصیت ها ارتباط بگیرن، اما پیام های کلی کتاب براشون مفیده.
نظرات خوانندگان و مترجم
اگه نگاهی به نظرات خوانندگان ایرانی این کتاب بندازید، پر از احساسات مثبت و خوبه. خیلی ها از ترجمه روان و فوق العاده خانم سامره عباسی از نشر مون حسابی تعریف کردن. اینجوری که معلومه، ایشون تونستن روح اصلی و لطیف داستان های توشیکازو کاواگوچی رو به خوبی به فارسی زبان ها منتقل کنن.
همونطور که منتقدان برجسته ای مثل «بوک لیست»، «نیویورک تایمز» و «اسکول لایبرری» هم اشاره کردن، «داستان هایی از کافه» یه جور مرهم عاطفی برای خواننده هاست و بهشون یاد میده که لازم نیست تمام عمرشون رو زیر بار پشیمانی بگذرونن. این کتاب یه جوری دید آدم رو به زندگی و گذشته عوض می کنه و بهش قدرت میده تا با تغییر دیدگاهش، رهایی و آزادی رو تجربه کنه. انگار نویسنده با یه داستان استعاری، قدرت شادی و امید رو به عنوان یه میراث موندگار نشون داده.
شخصیت های کتاب پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 2: داستان هایی از کافه به تدریج می آموزند که لازم نیست کل عمر خود را زیر بار احساس پشیمانی بگذرانند. آن ها با تغییر دیدگاه خود نسبت به زندگی، رهایی و آزادی را تجربه می کنند. (نیویورک تایمز)
نتیجه گیری
خلاصه که کتاب «پیش از آنکه قهوه ات سرد شود 2: داستان هایی از کافه»، یه جور دعوت نامه است برای سفر به دنیای درونی خودتون. توشیکازو کاواگوچی با چهار داستان دلنشین، بهمون نشون میده که هرچند نمی تونیم گذشته رو عوض کنیم، اما می تونیم با تغییر نگاهمون بهش، حال و آینده مون رو متحول کنیم. این کتاب یه جور تلنگره برای اینکه قدر لحظه ها رو بدونیم، با پشیمونی هامون روبرو بشیم و به قدرت عشق و بخشش، چه نسبت به دیگران و چه نسبت به خودمون، ایمان بیاریم.
این کتاب فقط یه داستان سفر در زمان نیست؛ یه تامل عمیق درباره انسانیت، انتخاب ها و قدرت پذیرشه. یه اثر ادبی غنی از احساس و معنا که تا مدت ها بعد از خوندنش، تو ذهن آدم میمونه و بهش فکر می کنه. پس اگه آماده اید تا قهوه تون سرد نشده، سفری فراموش نشدنی رو آغاز کنید و پیام های ارزشمند توشیکازو کاواگوچی رو دریافت نمایید، وقتشه که به کافه فونیکولی فونیکولا قدم بذارید.