خلاصه کامل کتاب زمانی برای معجزه اثر آن لوق بوندو: سفری عمیق در دل جنگ، امید و کشف هویت
کتاب «زمانی برای معجزه» اثر آن لوق بوندو، داستانی دلنشین و تأثیرگذار از سفر پرمخاطره ی کمیل هفت ساله و سرپرستش گلوریا برای فرار از جنگ در گرجستان است. این رمان که جوایز متعددی را به خودش اختصاص داده، سفری عمیق به دنیای مهاجرت، بلوغ و جستجوی هویت در دل بحران هاست. خواندن این کتاب حسابی آدم را درگیر خودش می کند و پیام های امیدبخش زیادی دارد.
آن لوق بوندو، نویسنده ای فرانسوی که با آثارش در ادبیات نوجوانان حسابی گل کاشته، با قلم سحرآمیزش زندگی پرفرازونشیب یک پناهجوی کوچک رو به تصویر کشیده. این رمان فقط یه داستان ساده نیست؛ یه سفر تمام عیاره به دل احساسات انسانی، از ترس و ناامیدی گرفته تا عشق و تاب آوری. بیایید با هم غرق بشیم توی دنیای «زمانی برای معجزه» و ببینیم چرا این کتاب اینقدر خاصه و چطور می تونه دل خیلی ها رو به دست بیاره.
درباره کتاب زمانی برای معجزه: یک نگاه کلی
«زمانی برای معجزه» (A Time of Miracles) که اولین بار در سال 2009 منتشر شد، خیلی زود تونست جای خودشو توی دل خواننده ها و منتقدان باز کنه. این کتاب یه رمان تاریخی، اجتماعی و ماجراجویانه برای گروه سنی نوجوانه، اما خب، باور کنید بزرگسال ها هم از خوندنش کلی لذت می برن و چیزهای زیادی یاد می گیرن. نسخه فارسی این شاهکار رو هم خانم بیتا ابراهیمی زحمت کشیدن و ترجمه کردن و نشر پیدایش هم که مثل همیشه کارش درسته، اون رو منتشر کرده.
داستان توی سال های پرالتهاب فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اوج گیری جنگ های داخلی در جمهوری گرجستان اتفاق می افته. تو همچین فضایی، جایی که هر لحظه ممکنه زندگی آدم زیر و رو بشه، قهرمان های داستان ما مجبور میشن برای بقا و پیدا کردن یه پناهگاه امن، دست به سفری پرخطر بزنن. این پیش زمینه تاریخی به داستان عمق زیادی می ده و به خواننده کمک می کنه تا بهتر با چالش های شخصیت ها ارتباط برقرار کنه.
خلاصه داستان کتاب زمانی برای معجزه: سفری پر فراز و نشیب
این کتاب یه جورایی مثل یه سفر جاده ایه، اما نه از اون سفرهای تفریحی و بی دردسر. کمیل و گلوریا تو این راه پرپیچ وخم، با آدم های مختلفی آشنا میشن، از سختی ها رد میشن و هر مرحله از سفرشون، یه درس جدیده.
آغاز سفر: کمیل و گلوریا در گرجستان
داستان ما با کمیل، پسرکی هفت ساله شروع میشه که خودش رو بلیز فورچن می دونه، اما این فقط یه اسمیه که گلوریا براش انتخاب کرده. اون از گذشته خودش چیزی نمی دونه و تنها کسی که داره، گلوریاست؛ زنی مهربون که هم براش مادر بوده و هم پدر، هم رفیق و هم پناه. گلوریا همیشه تعریف می کنه که چطور کمیل رو از یه حادثه نجات داده و به قول خودش، مامان واقعی کمیل ازش خواسته که مراقب این بچه باشه.
زندگی اون ها تو گرجستان، بعد از فروپاشی شوروی، دیگه امن نیست. جنگ، مثل یه سایه سیاه، زندگی مردم رو تهدید می کنه و هر لحظه ممکنه آرامش کوچیک اون ها رو هم به هم بزنه. همین ترس و ناامنی باعث میشه گلوریا تصمیم بزرگی بگیره: باید فرار کنن. باید از این جهنم دور بشن و یه جای امن پیدا کنن. این تصمیم، شروع یه سفر طاقت فرساست، سفری که سرنوشت کمیل و گلوریا رو برای همیشه عوض می کنه.
مسیر اروپا: مواجهه با واقعیت های تلخ و شیرین
سفر کمیل و گلوریا با پای پیاده و از گرجستان به سمت غرب، یعنی فرانسه، شروع میشه. گلوریا شنیده که کمیل اصالت فرانسوی داره و فکر می کنه اونجا می تونن یه زندگی آروم و بی خطر داشته باشن. اما خب، غافل از اینکه این سفر قرار نیست به همین سادگی ها باشه. این مسیر پرخطر و پرفرازونشیب، پنج سال طول می کشه و زندگی این دو نفر رو زیر و رو می کنه.
تو این راه، کمیل و گلوریا با آدم های زیادی آشنا میشن؛ پناهجویانی از هر قشر و با هر داستان زندگی. هر کدوم از این آدم ها، کوله باری از تجربیات و مشکلات خودشون رو دارن و همگی به دنبال یه امید کوچیک، راهی این سفر شدن. این مواجهه ها، هرچند سخت و تلخ، اما درس های بزرگی به کمیل می ده. اون می فهمه که سختی ها فقط برای اون نیستن و خیلی ها تو دنیا دارن رنج می کشن.
این سفر پر از چالش هاییه که هر کدومشون می تونن آدم رو از پا بندازن. کمبود غذا، سرما، بیماری، بی خانمانی و ترس دائمی از دستگیر شدن یا مورد آزار قرار گرفتن. اما چیزی که باعث میشه اون ها ادامه بدن، امید و پیوندیه که بین کمیل و گلوریا وجود داره. گلوریا مثل یه سنگ صبور، همیشه کنار کمیله و بهش قوت قلب می ده.
بلوغ و جستجوی هویت: تحولات درونی کمیل
تو این پنج سال سفر، کمیل فقط از نظر جسمی بزرگ نمیشه؛ اون از یه بچه هفت ساله بی خبر از دنیا، تبدیل میشه به یه نوجوان باهوش و کنجکاو. هر روز که می گذره و هر شهری که ازش رد میشن، سوالات جدیدی تو ذهنش شکل می گیره. سوالاتی درباره گذشته اش، درباره خانواده واقعی اش، درباره اینکه اصلاً کیه و از کجا اومده.
این جستجوی هویت، یکی از بخش های اصلی داستانه. کمیل متوجه میشه که گلوریا تمام حقیقت رو درباره گذشته اش بهش نگفته و همین موضوع باعث میشه حس کنه باید خودش به دنبال جواب ها بگرده. تاثیر محیط و آدم هایی که تو این سفر باهاشون آشنا میشه، روی شکل گیری شخصیت کمیل خیلی زیاده. اون یاد می گیره که چطور مقاومت کنه، چطور امیدش رو از دست نده و چطور برای رسیدن به حقیقت بجنگه.
در طول مسیر، کمیل به خودش می آید و می فهمد که داستان های گلوریا درباره نجات او، شاید فقط تمام حقیقت نباشند. او با هر قدم، به ریشه های واقعی خود نزدیک تر می شود و با نگاهی عمیق تر به جهان اطرافش، معنای زندگی و هویت را درک می کند.
پایان سفر و آغاز معجزه ای دیگر
بعد از سال ها سرگردانی، بالاخره کمیل و گلوریا به مقصد می رسند. رسیدن به فرانسه، پایان یه فصل پرماجرا و آغاز یه فصل جدیده. هرچند که کتاب همه جزئیات رو تا آخر لو نمیده، اما میشه حس کرد که این پایان، یه جورایی همون معجزه داستانه. معجزه ای که تو دل سختی ها و ناامیدی ها شکل می گیره و به آدم نشون می ده که حتی تو تاریک ترین لحظه ها هم میشه نور امید رو پیدا کرد.
پیدا کردن حقیقت درباره گذشته کمیل، مثل یه پازل گمشده می مونه که بالاخره پیدا میشه و تمام قطعات کنار هم قرار می گیرن. این اتفاق نه تنها به کمیل آرامش میده، بلکه بهش کمک می کنه تا هویت واقعی خودش رو درک کنه و با گذشته اش کنار بیاد. این سفر، هرچند پر از درد و رنج بود، اما در نهایت به یافتن آرامش و معنایی عمیق برای زندگی کمیل منجر میشه.
شخصیت های اصلی و نقش آن ها در داستان
تو «زمانی برای معجزه»، شخصیت ها اونقدر واقعی و ملموسن که آدم حس می کنه می تونه اون ها رو لمس کنه. هر کدومشون بار معنایی خودشون رو دارن و نقش مهمی تو انتقال پیام داستان بازی می کنن.
کمیل (بلیز فورچن): قهرمان کوچک و در جستجوی هویت
کمیل، یا همون بلیز فورچن، محور اصلی داستانه. ما از چشم اون دنیا رو می بینیم و باهاش بزرگ میشیم. کمیل در ابتدا یه بچه معصوم و بی دفاعه که فقط به گلوریا تکیه داره. اما تو طول سفر، این بچه کوچولو، آروم آروم تبدیل به یه نوجوان مستقل، کنجکاو و شجاع میشه.
تحولات درونی کمیل واقعاً دیدنیه. اون از یه پسرک بی خبر از گذشته، به یه نوجوانی تبدیل میشه که با جسارت به دنبال ریشه هاشه. کمیل نماد امیدیه که تو دل ناامیدی ها شکوفا میشه، نماد مقاومتی که تو برابر سختی ها خم نمیشه و نماد کنجکاوی برای کشف حقیقت. اون نشون میده که حتی تو شرایطی که همه چیز علیه آدمه، باز هم میشه قوی بود و راه خودت رو پیدا کنی.
گلوریا: نماد عشق، فداکاری و تاب آوری
اگه بخوایم فقط یه کلمه برای گلوریا بگیم، اون کلمه عشقه. گلوریا نه تنها سرپرست و حامی کمیله، بلکه نقش یه فرشته نجات رو براش بازی می کنه. اون با تمام وجودش از کمیل مراقبت می کنه، ازش در برابر خطرات محافظت می کنه و تو لحظات سخت، بهش امید میده.
گلوریا نماد یه مادر واقعیه، حتی اگه پیوند خونی بینش و کمیل نباشه. فداکاری هاش برای کمیل بی حد و حصره. اون برای بقای کمیل هر کاری می کنه، حتی اگه به قیمت از دست دادن خودش باشه. گلوریا نشون میده که پیوندهای انسانی، قوی تر از هرچیزی تو دنیا هستن و عشق واقعی می تونه معجزه کنه. اون با هوش و ذکاوتش، راه رو برای عبور از موانع باز می کنه و با داستان گویی هاش، کمیل رو تو دنیای پرمخاطره سفر دلگرم نگه می داره.
شخصیت های فرعی تاثیرگذار
تو این سفر طولانی، کمیل و گلوریا با آدم های زیادی آشنا میشن که هر کدومشون به نوعی روی داستان و شخصیت کمیل تاثیر می ذارن. از پناهجویانی که تو راه باهاشون همراه میشن و سرگذشت های مختلفی دارن، گرفته تا آدم هایی که تو اردوگاه ها و شهرهای مختلف باهاشون روبرو میشن. این شخصیت های فرعی، هرچند ممکنه خیلی پررنگ نباشن، اما هر کدومشون یه جنبه از زندگی رو به کمیل نشون میدن و دید اون رو نسبت به دنیا وسیع تر می کنن. اون ها مثل آینه هایی عمل می کنن که کمیل می تونه خودش رو توشون ببینه و از تجربیاتشون درس بگیره.
مضامین و پیام های کلیدی زمانی برای معجزه
«زمانی برای معجزه» فقط یه داستان ماجراجویانه نیست؛ این کتاب پر از پیام ها و مضامین عمیقه که باعث میشه آدم حسابی به فکر فرو بره. بیاین به چندتا از مهم ترینشون نگاهی بندازیم:
جنگ و پیامدهای آن: نویسنده خیلی خوب نشون میده که جنگ چقدر می تونه ویرانگر باشه. نه فقط ساختمون ها رو نابود می کنه، بلکه زندگی آدم ها رو هم از بین می بره. آوارگی، از دست دادن عزیزان، ترس و ناامیدی، همه این ها پیامدهای تلخ جنگ هستن که تو این کتاب به خوبی به تصویر کشیده شدن. کمیل و گلوریا نماد میلیون ها انسانی هستن که به خاطر جنگ، مجبور به ترک خونه و کاشونشون میشن.
مهاجرت و تبعید: این کتاب داستان مهاجرته، اما نه یه مهاجرت ساده. مهاجرت اجباری، که پر از چالش و درده. تنهایی، بی خانمانی، نژادپرستی و بی اعتمادی، همه ی این ها موانعی هستن که مهاجرها باهاشون روبرو میشن. داستان نشون میده که چطور یه آدم می تونه تمام زندگیشو پشت سر بذاره و با حداقل امکانات، به دنبال یه پناهگاه امن بگرده. این کتاب یه جورایی صدای بی صدای مهاجرانه.
امید و تاب آوری: شاید مهم ترین پیام این کتاب، همین باشه: امید. حتی تو تاریک ترین لحظه ها، جایی که همه چیز از دست رفته به نظر میرسه، امید مثل یه جرقه کوچیک تو دل آدم ها روشن می مونه. کمیل و گلوریا با تمام سختی ها مبارزه می کنن و هرگز تسلیم نمیشن. اون ها نماد قدرت انسان برای ادامه زندگی، حتی تو شرایطی که هیچ چیز منطقی نیست، هستن. این کتاب نشون میده که چطور تاب آوری و مقاومت می تونه به آدم کمک کنه تا از پس هر چالشی بربیاد.
جستجوی هویت و ریشه ها: کمیل تو طول سفر، بیشتر از هرچیزی دنبال هویت خودشه. اینکه بدونه کیه، از کجا اومده و ریشه هاش کجاست. این جستجو فقط یه مسئله شخصی برای کمیل نیست، بلکه نمادی از نیاز انسان به شناخت گذشته برای ساختن آینده شه. بدون شناخت ریشه ها، آدم مثل درختی می مونه که تو هوا معلقه. این کتاب نشون میده که اهمیت شناخت گذشته چقدر برای رشد و بلوغ فکری مهمه.
عشق، خانواده و پیوندهای انسانی: پیوندی که بین کمیل و گلوریا هست، قوی ترین پیوند تو داستانه. این کتاب نشون میده که خانواده فقط به پیوند خونی نیست، بلکه عشقه که خانواده رو می سازه. تو این سفر، اون ها با آدم های دیگه ای هم آشنا میشن که باهاشون پیوند عمیقی برقرار می کنن. این پیوندها، تو شرایط سخت، به آدم ها کمک می کنن تا دووم بیارن و معنی زندگی رو پیدا کنن.
قدرت داستان گویی و خاطره: گلوریا برای اینکه کمیل رو سرگرم کنه و از ترس و خستگی دورش کنه، براش داستان های مختلفی تعریف می کنه؛ داستان هایی که بعضی هاشون واقعی و بعضی هاشون خیالی هستن. این داستان ها نه تنها کمیل رو سرگرم می کنن، بلکه بهش کمک می کنن تا با گذشته کنار بیاد و با خاطرات تلخ و شیرینش زندگی کنه. داستان گویی تو این کتاب، یه ابزار قدرتمنده برای بقا و انتقال امید.
سبک نگارش آن لوق بوندو در این اثر
یکی از چیزهایی که «زمانی برای معجزه» رو از بقیه کتاب ها متمایز می کنه، سبک نگارش خاص آن لوق بوندوئه. قلم اون یه جورایی آدم رو مجذوب خودش می کنه و نمی ذاره کتاب رو زمین بذاری. بوندو یه جوری داستان رو روایت می کنه که انگار خودت تو دل ماجرا هستی.
روایت پردازی بوندو خیلی روان و گیراست. اون از زبان ساده و در عین حال پرمحتوا استفاده می کنه که باعث میشه حتی پیچیده ترین احساسات هم به راحتی به خواننده منتقل بشن. لحن کتاب، صادقانه و احساسیه و همین باعث میشه مخاطب نوجوان، راحت تر با شخصیت ها و اتفاقات داستان ارتباط برقرار کنه. بوندو توانایی عجیبی داره تو به تصویر کشیدن واقعیت های خشن جنگ و مهاجرت، بدون اینکه خواننده رو ناامید کنه. اون همیشه یه رگه از امید رو تو تاریک ترین صحنه ها هم نشون میده.
نکته جالب دیگه اینه که داستان از دید کمیل روایت میشه و ما شاهد بلوغ تدریجی اون از طریق تغییر دیدگاه و لحن روایتش هستیم. وقتی کمیل کوچیکه، لحن معصومانه تره، اما هرچی بزرگ تر میشه و سختی های بیشتری رو تجربه می کنه، لحن روایتش هم پخته تر و عمیق تر میشه. این ظرافت تو نگارش، واقعاً تحسین برانگیزه و نشون می ده که نویسنده چقدر به جزئیات اهمیت داده.
جوایز و افتخارات کتاب زمانی برای معجزه
«زمانی برای معجزه» از وقتی که منتشر شده، کلی جایزه و افتخار کسب کرده که نشون می ده چقدر یه اثر قوی و ارزشمنده. این جوایز هم اعتبار کتاب رو بالا می برن و هم به خواننده ها اطمینان می دن که دارن یه اثر درجه یک رو می خونن:
- دریافت جایزه Batchelder، سال 2011: این جایزه به بهترین کتاب کودک و نوجوان ترجمه شده به زبان انگلیسی که برای اولین بار در آمریکا منتشر میشه، تعلق می گیره. این یعنی کتاب «زمانی برای معجزه» حتی با ترجمه هم تونسته اصالت و قدرت خودش رو حفظ کنه.
- نامزدی در جشنواره ادبی کتاب نوجوانان آلمان، سال 2012: این نامزدی نشون می ده که این کتاب تو آلمان هم که خودشون ادبیات غنی دارن، حسابی مورد توجه قرار گرفته و تو لیست بهترین ها قرار داشته.
- دریافت جایزه کتاب کودک و نوجوان کاتولیک، سال 2012: این جایزه به کتاب هایی داده میشه که مضامین اخلاقی، معنوی و انسانی قوی دارن و «زمانی برای معجزه» با تمرکزش بر امید، فداکاری و پیوندهای انسانی، کاملاً شایسته این جایزه بوده.
- کتاب برگزیده ی کمیته ی بررسی کتاب و دبیرخانه ی دومین جایزه ی مرغک کتاب ماه و سال (1400-1401): این جایزه هم تو ایران به این کتاب ارزشمند تعلق گرفته که نشون از تاثیرگذاری اون تو فرهنگ ما هم داره.
نکوداشت ها و نظرات منتقدان برجسته
وقتی یه کتابی مورد تحسین منتقدان قرار می گیره، یعنی کارش رو درست انجام داده. «زمانی برای معجزه» هم از این قاعده مستثنی نیست و کلی نظر مثبت از طرف کارشناس ها و منتقدها دریافت کرده. بیاین به چندتا از این نظرات نگاهی بندازیم:
«رمانی حیرت انگیز که روایتی فوق العاده را با نگرش به واقعیت های خشن فقر ترکیب می کند.»
— انجمن صنفی کتابخانه ی جوان
این نظر خیلی خوب ماهیت کتاب رو خلاصه می کنه. کتاب همزمان که یه داستان جذاب داره، واقعیت های تلخ زندگی آدم های فقیر و پناهجو رو هم بدون سانسور نشون میده. این ترکیب روایت قوی و واقع گرایی، از نقاط قوت کاره.
«صدای گلوریا، شخصیت اصلی این داستان، تا مدت ها در ذهن و گوش مخاطب می ماند.»
— هفته نامه ی ناشران
اینجا به تاثیرگذاری شخصیت گلوریا اشاره شده. گلوریا اونقدر کاریزماتیک و دوست داشتنیه که واقعاً تو ذهن آدم می مونه. حرف هاش، فداکاری هاش و داستان گویی هاش، همه و همه یه جورایی تو دل آدم رخنه می کنن.
«این کتاب ادای احترامی ست به احساسات مادرانه و نیروی داستان ها، در میان حوادث و شلوغی های سیاسی.»
— Kirkus Reviews
این نقل قول، یکی از مهم ترین پیام های کتاب رو نشون میده. تو دل یه داستان تاریخی پر از جنگ و آشوب، نویسنده روی دو تا عنصر مهم تمرکز کرده: عشق مادرانه (که گلوریا نمادشه) و قدرت داستان گویی. این دو عنصر هستن که به آدم ها کمک می کنن تا تو سخت ترین شرایط هم دووم بیارن و معنای زندگی رو پیدا کنن.
چرا زمانی برای معجزه کتابی است که باید خواند؟
شاید بپرسید که چرا باید وقت بگذارید و این کتاب را بخوانید؟ راستش را بخواهید، دلایل زیادی وجود دارد که «زمانی برای معجزه» را به یک انتخاب عالی تبدیل می کند:
- دیدگاهی انسانی و عمیق به مقوله جنگ و مهاجرت: این کتاب نه تنها تاریخ را بازگو می کند، بلکه به عمق دل آدم هایی می رود که قربانی جنگ و مهاجرت شده اند. شما با خواندن این کتاب، درد و رنج و امید آن ها را از نزدیک حس می کنید و به معنای واقعی کلمه، همدل می شوید.
- داستانی امیدبخش درباره تاب آوری و جستجوی معنا: در میان همه سیاهی ها، «زمانی برای معجزه» پر از نور امید است. این کتاب به شما یادآوری می کند که حتی در سخت ترین شرایط هم می توان قوی ماند، مبارزه کرد و به دنبال معنای زندگی گشت. این داستان، قدرت روح انسانی را به رخ می کشد.
- مناسب برای رشد فکری و عاطفی نوجوانان: اگر والدین هستید یا با نوجوانان سر و کار دارید، این کتاب یک انتخاب فوق العاده است. «زمانی برای معجزه» به نوجوانان کمک می کند تا با مفاهیم مهمی مثل جنگ، صلح، مهاجرت، هویت و خانواده آشنا شوند و از نظر عاطفی و فکری رشد کنند. این کتاب تلنگری است برای فکر کردن به دنیای پیرامون.
- نگارش زیبا و تاثیرگذار: همانطور که قبلاً هم گفتیم، قلم آن لوق بوندو واقعاً جادویی است. او با زبانی روان و گیرا، داستانی پر از احساس و جزئیات را روایت می کند که شما را تا آخرین صفحه مجذوب خود می کند.
- پلی میان تاریخ و احساسات انسانی: این رمان به زیبایی اتفاقات تاریخی را با داستان های شخصی شخصیت ها پیوند می زند. شما نه تنها با حوادث مهم قرن اخیر آشنا می شوید، بلکه تاثیر این حوادث را بر زندگی انسان ها، با تمام وجود حس می کنید.
بریده ای از کتاب زمانی برای معجزه
برای اینکه بیشتر با فضای کتاب و سبک نگارش نویسنده آشنا بشید، یه تیکه از این کتاب رو با هم می خونیم. این بریده حسابی حال و هوای داستان رو نشون می ده:
گلوریا می گفت: «نچ، نچ، نچ!» و سرفه اش که تمام می شد می خندید. «اخم نکن بچه جون. قرار نیست تو دفنم کنی! خودت خیلی خوب می دونی که من مثل درخت استوار و محکمم، موسیو بلیز! حالا بجنب! اگر می خوای امشب شام بخوری برو و برام آب بیار.»
با عجله سطل را برمی داشتم و به حیاط می رفتم. همیشه برای کمک کردن به دیگران حاضر بودم چون عجله داشتم زود بزرگ بشوم. حس می کردم دنیایی که در آن زندگی می کنیم جای خوبی برای بچه ها نیست. در رؤیاهایم می دیدم پاهایم آن قدر دراز شده اند که می توانم خیلی سریع بدوم و خودم آن قدر قوی شده ام که ساک کرباسی خاکی رنگی را به دوش بکشم که گلوریا اسمش را گذاشته «کیف ابزار».
از وقتی در مجتمع زندگی می کردیم، کیف ابزار روی قفسه ای بالای در جا گرفته بود. تمام این مدت فقط جعبه ای تویش بود که گلوریا چیزهای سرّی اش را در آن می گذاشت و من اجازه نداشتم بازش کنم.
باقی چیزهایی که داشتیم در اتاق پخش بود: لباس های مان، اطلس سبزرنگ من، پتوها و لوازم اولیه ی آشپزی، ویولونی که سیم نداشت، رادیو، سماور واسیلی. می دانستم اگر یک وقت صدای زنگ را بشنوم چه باید بکنم: باید از صندلی بالا بروم، کیف ابزار را بردارم و با بیشترین سرعت ممکن وسایل مان را بریزم تویش. یک وقتی هایی در ذهنم برای این وضعیت اضطراری تمرین می کردم: صندلی، کیف ابزار، وسایل؛ و بعد تصور می کردم که چطور ساکنان مجتمع به سرعت آبی که از راه آب وان خالی می شود، مجتمع را تخلیه می کنند. از گلوریا می پرسیدم بعدش چه باید بکنیم.
نتیجه گیری
به طور خلاصه، «زمانی برای معجزه» یه کتابیه که باید خوندش. این رمان فراتر از یه داستان ساده ست؛ یه سفر عمیق به دل انسانیته، جایی که جنگ، مهاجرت، امید و عشق، در هم تنیده می شن. آن لوق بوندو با قلم توانمندش، نه تنها یه داستان جذاب رو روایت می کنه، بلکه درس های بزرگی درباره تاب آوری، جستجوی هویت و قدرت پیوندهای انسانی بهمون می ده.
این کتاب یه تلنگره برای اینکه به دنیای اطرافمون بیشتر فکر کنیم، به حال آدم هایی که تو شرایط سخت زندگی می کنن و به قدرت بی کران امید. «زمانی برای معجزه» نشون می ده که حتی تو تاریک ترین لحظه ها هم، همیشه یه کورسوی امید وجود داره و آدم می تونه با عشق و مقاومت، مسیر زندگی خودش رو پیدا کنه. پس اگه دنبال یه کتاب عمیق، تاثیرگذار و پر از احساس هستید که هم سرگرم تون کنه و هم به فکر فرو ببرید، شک نکنید که «زمانی برای معجزه» بهترین انتخابه.