[ad_1]
برخی از داستانها بی انتها هستند و بدون از دست دادن ذات خود مانند بسیاری از داستان های آنتیگون از بسیاری جهات قابل تغییر شکل هستند. او نخستین بار توسط سوفوکلز به عنوان قهرمان جهان معرفی شد و اکنون دوباره در اشعار آنتیگون ماری اسلایت ظاهر می شود. با این حال قهرمان این جلد یک زن مجرد نیست بلکه یک کل است.
پوشش این جلد ذاتی در سادگی آن است. قبل از خواندن اشعار Slaight کار Terrence Tasker را می بینیم که این پوشه از قبل به آن اختصاص داده شده است. نقاشی های ذغال سنگ Tasker هر یک از پنج فصل کتاب را می بندد و کیفیت خام آنها با آن اشعار مطابقت دارد. حتی اگر تعداد زیادی گرافیک وجود نداشته باشد آنها نه تنها در صفحات بلکه در حافظه شما علامت خود را می گذارند. زیبایی گرافیک های ترنس تاسکر در توانایی اوست که به بیننده اجازه می دهد تا از پله های خود برود تا تصویر شخصی خود را به نمایش بگذارد. تصاویری که دیدم پر از درد خراب و ناامیدی ساکت بود.
همچنین فرم کتاب به خوبی فكر می شود زیرا به ابزاری برای كنترل خواننده تبدیل می شود. صفحه خالی که به طور صمیمانه هر شعر را دنبال می کند ما را مجبور می کند که فکر کنیم – حتی اگر فقط کسری از ثانیه باشد – بیشتر درباره آنچه که ما فقط دیدیم. او ریتم آهنگ مری اسلیت را دیکته می کند.
سخنان وی مطابق با اطاعت از ریتم برخی از طبل های قبیله ای خارجی است. اینها عمدتاً خود کلمات نیستند بلکه نحوه استفاده آنها از این شعرها استفاده می شود. ترتیب آنها در ابتدا غیر طبیعی به نظر می رسد اما هر بار که می خوانید بیشتر با شما صحبت می کنند. همچنین بسیاری از انجمن های غیر منتظره تخیل خواننده مانند پراکنده دینامیت / انرژی شکسته / شیشه پاره شده را به چالش می کشند. کلماتی وجود دارد که با نگرانی بسیار زیاد (خون شیطان خورشید) در تعقیب آنتیگون در طول سفر خود تکرار می شود. اما ریتمی که سایه خود را روی تمام ابزارهای دیگر می اندازد ادغام لذت و درد است. این زنجیره شکننده است که با هر یک از این احساسات متناقض دخالت می کند و همه شعرها را به هم پیوند می دهد. درمورد درد لذت حساسیت وجود دارد و مری اسلایت از کشف آن نمی ترسد.
اگرچه به نظر می رسد روح زن در سراسر اشعار آنتیگون حاکم است اما احساساتی که درباره آنها صحبت می کنید از موانع محکم رابطه جنسی عبور می کند. مضامین جهانی مانند عشق اشتیاق درد شهوت و تنهایی منحصر به فرد با تصاویر قدرتمند ترکیب می شوند. شاعر از تمام حواس ما استفاده می کند تا حالت های داخلی را به شکلی ارگانیک تر درک کند. بنابراین ما به بو بو می دهیم / رنگها را می بینیم / ملودی را می شنویم / احساس گرمی می کنیم / عطر و طعم احساسات آنها را می گیریم.
[ad_2]