دنیای وب

اصول تعیین اهداف و مقاصد تجاری: چرا و چگونه هوشمند باشیم

همه ما می دانیم که هیچ چیز بدون برنامه پیش نمی رود و یک برنامه نمی تواند بدون هدف پیش برود.

این امر در مورد هر نوع طرحی، اعم از کسب و کار یا امور مالی شخصی، مدرک دانشگاهی یا برنامه NGO، ارتقاء وب سایت یا کاهش وزن صدق می کند.

تعیین اهداف و اولویت ها برای هر فعالیتی در برنامه ضروری است و اساس موفقیت یا شکست آن است.

دانستن نحوه تعیین اهداف از نظر پیچیدگی اصلاً یک علم موشکی نیست، بلکه هر استراتژیست باید اصول اولیه نحوه تعیین و ارسال اهداف را بداند. در این مقاله خواهیم دید که چرا اهداف نقش مهمی در برنامه ها و اقدامات استراتژیک یک شرکت ایفا می کنند، تاثیر آنها بر هر فرآیند کسب و کار را بررسی می کنیم و به بررسی نحوه انجام برخی دستورالعمل ها برای هدف گذاری خواهیم پرداخت.

اهمیت هدف گذاری

مردم ممکن است تعجب کنند که چرا باید در وهله اول اهدافی را تعیین کنیم، چرا اجازه ندهیم یک شرکت یا رویداد خاص در آینده به خوبی پیش برود و ببینیم از کجا آمده است. این در صورتی است که واقعاً برای شما مهم نیست که آیا عمل در دیالوگ موفق است یا نه: اما پس از این ضرب المثل معروف استفاده کنید: “اگر کاری ارزش انجام دادن دارد، ارزش انجام دادن را دارد”. به عبارت دیگر، اگر به نتیجه اهمیت نمی دهیم، هرگز نباید به سمت عمل برویم.

تعیین اهداف قبل از اقدام تنها کار خوب است، به چند دلیل:

– هدفی را برای هدف قرار دادن ارائه دهید، به طوری که تمام اقدامات و تلاش ها معطوف به دستیابی به هدف باشد و به طور ناکارآمد استفاده نشود.

– به شرکت کننده احساس جهت می دهد، دیدی از جایی که می رود.

– تشویق رهبران و تیم ها، همانطور که مرسوم است زمانی که یک تیم پروژه ای را تکمیل می کند، نوعی پاداش تعیین می شود.

– ارائه پشتیبانی در ارزیابی موفقیت یک رویداد یا پروژه.

5 قانون هدف گذاری: باهوش باشید!

من مطمئن هستم که اکثر مدیران و رهبران می دانند که SMART به چه معناست، بله، حداقل در مورد هدف گذاری. با این حال، من برخی از آنها را دیده‌ام که نمی‌توانند این پنج ویژگی را با یک هدف کاملاً مشخص توضیح دهند – چیزهایی در ذهنشان مبهم و گیج کننده است. از آنجایی که آنها نمی توانند هدف واقعی SMART را با جزئیات توضیح دهند، تردید وجود دارد که آنها همیشه بتوانند چنین هدفی را تدوین کنند.

هنوز مشخص نیست که این سردرگمی از کجا می آید: شاید منابع بسیار زیادی وجود داشته باشد که هر کدام دیدگاه کمی متفاوت در مورد هدف واقعی SMART دارند. یا شاید اکثر مردم به طور خلاصه در مورد آن «شنیده‌اند» و به موضوع پشت بسته نرسیده‌اند.

به هر حال، بیایید سعی کنیم معنی مخفف SMART را بفهمیم و ببینیم چگونه می توانیم اهداف موثری را توسعه دهیم.

SMART نشان دهنده 5 ویژگی اهداف موثر است. مخفف اسخاص – مقابل جابجایی – nyقابل دسترس – آرفیل – تیپست الکترونیک.

1. خاص باشید!

در مورد برنامه ریزی تجاری، “خاص” وضعیتی را نشان می دهد که به راحتی قابل شناسایی و درک است. اغلب با برخی از تعیین کننده های ریاضی مرتبط است که ویژگی های خاص یک عمل را تعریف می کند: رایج ترین عوامل تعیین کننده عبارتند از اعداد، نسبت ها و کسرها، درصدها، فراوانی. در این مورد، “ویژه” به معنای “برند” است.

مثال: وقتی به تیم خود می گویید “من به این گزارش در چندین نسخه نیاز دارم”، دستورالعمل خاصی به تیم نمی دهید. مشخص نیست که «بسیار» به چه معناست: برای برخی ممکن است سه باشد، برای برخی ممکن است صد باشد. راهنمایی بهتر ممکن است چیزی شبیه «من به این گزارش در 5 نسخه نیاز دارم» باشد – تیم شما دقیقاً می‌داند چه چیزی باید انتظار داشته باشد و شانس کمتری برای عدم ارائه نتایج دلخواه خواهید داشت.

2. قابل اندازه گیری باشید!

وقتی می گوییم یک هدف، یک هدف، باید قابل اندازه گیری باشد، منظورمان این است که باید توانایی اندازه گیری، نظارت بر فعالیت مربوط به یک هدف معین را داشت.

ما باید یک سیستم منحصربه‌فرد ایجاد کنیم یا رویه‌های روشنی در مورد نحوه نظارت، اندازه‌گیری و ثبت فعالیت‌ها ایجاد کنیم. اگر یک هدف و اقدامات مربوط به آن قابل شمارش نباشد، احتمالاً هدف گذاری اشتباه است و باید در مورد آن تجدید نظر کنیم.

مثال: “شرکت ما باید رشد کند” یک هدف مبهم و غیر قابل اندازه گیری است. دقیقاً چه چیزی را باید اندازه گیری کنیم تا ببینیم به هدف رسیده است یا خیر؟ اما اگر به “شرکت ما باید فروش را 20٪ افزایش دهد” تغییر داده شود، ما یک هدف قابل اندازه گیری داریم: شرط این است که درصد فروش از این به بعد در زمان معینی در آینده افزایش یابد. با توجه به آمار فروش ثبت شده می توانیم این را خیلی راحت محاسبه کنیم.

3. او باش!

برخی از کلمه “دست یافتنی” به جای “دست یافتنی” استفاده می کنند، که متوجه خواهید شد که این همان ایده است و نباید در تجزیه و تحلیل آنچه که درست است متوقف شوید. هر دو وجود دارد.

مشخص است که هر رهبر می خواهد شرکت / گروه او عملکرد منحصر به فردی ارائه دهد. این یک نگرش رقابتی است و چنین تفکری ضروری است. با این حال، هنگام تعیین اهداف، ابتدا باید عواملی را که موفقیت یا شکست آن اهداف را تعیین می کنند، به طور عمیق در نظر گرفت. به تیم، مهارت ها، انگیزه خود فکر کنید: آیا برای رسیدن به هدف کافی است؟ آیا ابزار و مهارت لازم برای رسیدن به این هدف را دارید؟

به دقت در مورد آن فکر کنید و با خود صادق و واقع بین باشید: آیا واقعاً قادر به دستیابی به اهدافی هستید که تعیین کرده اید یا احتمالاً ناامید خواهید شد؟ اهدافی را تعیین کنید که همیشه قابل دستیابی هستند: البته لازم نیست دستیابی به آنها “آسان” باشد، شما حق دارید اهداف دشواری را تعیین کنید تا زمانی که واقع بینانه و بیهوده باشند.

مثال: شما یک شرکت نوپا دارید و هدف خود را برای تبدیل شدن به پردازنده شماره یک در ایالت تعیین کرده اید. مشکل این است که شما فقط 3 کامیون دریافت می کنید، اما رقیب شما 10 کامیون یا بیشتر دارد. هدف شما محقق نشد؛ در عوض، واقع بینانه تر تلاش کنید، مانند “دستیابی به 5 شرکت برتر در حال رشد در ایالت”.

4. بگو!

درک این ایده به معنای کامل آن دشوارتر است. بنابراین در ابتدا با استفاده از یک مثال شروع به توضیح این موضوع خواهیم کرد.

تصور کنید به بخش فناوری اطلاعات می روید و به آنها می گویید که باید سود خود را با نرخ درآمد 5 درصد افزایش دهید. آنها احتمالا با تعجب به شما نگاه می کنند و از چیزهای مزخرف درباره مدیر و اینکه چگونه ذهن مردم را منحرف می کند شکایت می کنند.

آیا می توانید بگویید که هدف فوق چه اشکالی دارد؟ البته! بخش فناوری اطلاعات نمی‌داند در مورد چه چیزی صحبت می‌کنید و هیچ کاری نمی‌توانند در مورد آن انجام دهند – وظیفه آنها طراحی و حفظ زیرساخت فناوری اطلاعات است، نه درک گفتمان اقتصادی شما. برای تعیین اهدافی که می تواند بر بخش فناوری اطلاعات شما تأثیر بگذارد و در نهایت منجر به رشدی شود که ابتدا به دنبال آن هستید، چه کاری می توانید انجام دهید. در مورد اینکه از آنها بخواهیم ماهیانه 10 درصد هزینه های خود را برای تجهیزات و نرم افزار کاهش دهند و مراقب تجهیزات مورد استفاده در بخش خود باشند تا از بودجه اختصاص داده شده تجاوز نکنند، چطور؟ مطمئناً آنها متوجه خواهند شد که چه کاری باید انجام دهند زیرا اهداف در راستای گروه آنها است.

بنابراین، کیفیت یک هدف به عنوان “ثابت” به تعیین اهداف مناسب برای یک فرد یا یک تیم اشاره دارد: شما باید به این فکر کنید که آیا آنها می توانند کار درست را انجام دهند یا اینکه به کارشان بی ربط است.

5. زمان باشید!

صحبت زیادی در مورد این جنبه وجود ندارد، زیرا احتمالاً ساده ترین برای درک و اعمال است.

هر هدف قابل دوام و قابل دستیابی باید دارای یک جدول زمانی مشخص از زمان شروع و یا زمان پایان آن باشد. بدون مهلت تعیین شده نمی توان گفت که آیا هدف محقق شده است یا خیر.

برای مثال، اگر فقط بگویید “سود باید 500000 افزایش یابد” هرگز متوجه نخواهید شد که آیا به هدف رسیده اید یا خیر، همیشه می توانید بگویید “بله، ما این کار را در سال آینده انجام خواهیم داد”. در عوض، اگر بگویید “ما باید 500000 سود در 6 ماه آینده کسب کنیم”، همه در 6 ماه آینده خواهند دید که آیا به هدف رسیده است یا خیر. بدون یک جدول زمانی مشخص و مشخص، هدف خوبی وجود ندارد.

نمایش بیشتر

مجله خانواده هیلی بیلی

مجله علمی، سرگرمی هیلی بیلی علاقمند در زمینه های مختلف روز و علایق کاربران هر روز مطالب مورد علاقه خود را در این سایت به انتشار برای شما قرار میدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا