تا سال 1996 ، بعد از شکست های زیاد در MLM ، 3 سال موفقیت بسیار خوبی داشتم. یکی از نتایج این بود که افراد زیادی در مورد شرکت حق رای دادن ، محصولات و تجارت خود با من تماس گرفتند ، به این امید که من را جذب کنند و از کارهایی که انجام داده ام سود کسب کنم.
سیاست شخصی من این بود که فقط کارهای بازاریابی شبکه ای را انجام دهم و از همه ابتکارات چشم پوشی کنم. اما تا ژوئن سال 1996 شرکت من کارهای بسیار سختی را انجام می داد. به مدت دو سال ، آنها تنها منبع درآمد من ، خانواده ام و بسیاری از تیم من بودند. من ثروت و آینده ام را با آنها ساختم و ناگهان احساس کردم همه چیز در خطر است.
من باید از خانواده و درآمدم محافظت می کردم ، بنابراین ناگهان به گزینه های دیگر باز شدم. در آن زمان ، من از همكاری كه می شناسم بسته نامه ای دریافت كردم … كه حاوی مقداری محصول غذایی بود.
من محصولات MLM را امتحان کردم و به سرعت نتایج شگفت انگیز را دیدم.
آیا این می تواند راه حلی برای مشکل من باشد؟ برای آزمایش عملکرد آن ، یک نامه ساده یک صفحه ای نوشتم که در آن نتایج خود را با این محصول بیان می کنم. من 100 نسخه از آن نامه چاپ کردم و برای دوستان ارسال کردم.
هزینه حدود 60 دلار بود. این آزمون 100 قطعه ای پس آزمون ، کمیسیونی بیش از 300 دلار تولید کرد … مشخصاً شاخص بسیار خوبی است.
من به دیدار صاحبان شرکت (زن و شوهر) سفر کردم. آنها مرا به مدت 4 روز در خانه خود ، در اتاق خواب مهمان قرار دادند. ما نزدیک هستیم.
ما هر وعده غذایی را با هم می خوردیم. من ساعت ها با آنها مصاحبه کردم و از پیشینه ، ایده ها ، امیدها و برنامه های آنها برای آینده مطلع شدم. من با همه کارمندان آنها آشنا شدم و با برخی از آنها مصاحبه کردم. من با خالق محصول آشنا شدم و مصاحبه کردم ، او به وضوح یک فرد درخشان است.
تا زمانی که به میامی برگشتم ، متعهد شدم تا با آن محصولات عالی و افراد شگفت انگیز کسب و کار ایجاد کنم. من هرگز سیاست ها و رویه های شرکت را که قرارداد واقعی توزیع کننده است ، نخوانده ام. هدف چیست؟ مردم را دوست داشت ، محصولات را دوست داشت. چه مشکلی ممکن است پیش بیاید؟
یک سمینار بازاریابی 2000 دلاری برگزار شد که فکر کردم واقعاً به نفع صاحبان شرکت خواهد بود. نیمی از هزینه حضور را پرداخت کردم. ما زمان بیشتری را با هم گذراندیم و به هم نزدیک شدیم.
من با 12-15 نفر از اعضای اصلی تیمم تماس گرفتم و به آنها کمک کردم شروع به تبلیغ این محصولات جدید کنند. با گذشت زمان ، من یک مقاله پستی بسیار موفق نوشتم و بسیاری از دوستانم کار بسیار خوبی انجام دادند ، آنها کار خود را ترک کردند و کار را تمام وقت انجام دادند.
طی چند سال آینده ، همه ما با فروش برخی از محصولات واقعاً برتر ، درآمد زیادی کسب کردیم. ما ده ها و ده ها شاهد برای نتایج شگفت انگیز محصولات داشتیم. من چندین بار از دفتر مرکزی شرکت بازدید کردم – اغلب با همسرم یا یکی از اعضای خانواده ام. ما بسیار به زن و شوهر این شرکت نزدیک شده ایم. من و تیم من یک هفته را با آنها در یک سفر دریایی با کارمزد کارائیب گذرانده بودیم.
همه چیز عالی نبود. من می دانستم که شرکت با وجود همه مشاغل جدیدی که گروه من ایجاد می کرد ، به مشکل مالی برخورد کرد. بدون شک برخی سوage مدیریت ها وجود داشته است.
سپس در ژانویه 2001 ، نامه ای از شرکت دریافت کردم. اخطار 30 روزه بود که یک چک کمیسیون اضافی دریافت خواهیم کرد ، پس از آن شرکت بازاریابی شبکه ای را رد کرد و به یک شرکت کاتالوگ تبدیل شد. در این زمان ، گروه من بیش از 35000 مشتری را به آن شرکت آورده بود – بیش از نیمی از مشتریان آن. ناگهان همه ما 100٪ درآمد خود را از دست دادیم.
چرا؟ زیرا سیاست ها و رویه هایی که من هرگز نخوانده ام بیان داشتند که هر یک از طرفین می توانند در هر زمان و با اخطار 30 روزه قرارداد را فسخ کنند. فهمیدم که این بند در بسیاری از MLM های شرکت P&S وجود دارد. این بدان معنی است که شما ممکن است خون ، عرق ، اشک و زندگی خود را به چیزی بدهید که ماه آینده از شما سرقت شود.
فکر نمی کنم این افراد برای آسیب رساندن به ما تصمیم گرفته باشند. اما کی شرکت های MLM ناگهان آنها در وضعیت بد مالی قرار می گیرند … از عمل خودشان … آنها نمی توانند راهی برای خروج ببینند … سپس وکیل آنها در سیاست ها و رویه های خود به این شرط “فرار” اشاره می کند … که به آنها امکان می دهد با سرقت کار شما خود را نجات دهند فکر می کنید آنها چه کاری انجام می دهند؟
در مورد شرکت MLM یا شرکتی که قصد پیوستن آن را دارید چطور؟ آیا می دانید سیاست ها و رویه های شما چه می گوید؟ اگر این کار را نکنید ، می توانید ناگهان هزینه سنگینی بپردازید.