دنیای وب

ملکه رقصنده

با نگاهی به شلوار جین مستقیم فرو رفته در کفش ، کت بلند ، آستین دلمان ، کفش سکویی و یک توپ دیسکو که اخیراً در یک فروشگاه دیدم ، فهمیدم که زن فروشنده که 25 سال داشت ، تصوری از زندگی در اینجا نداشت. شهر نیویورک در اواخر دهه 1970 و 1980. یک راننده تاکسی جوان مثل یک پادشاه با من رفتار کرد زیرا به او گفتم “کوین” را در یک کنسرت دیده ام و نمی توانم خودم را نگران کنم. همه در کنسرت های راک که شرکت کرده ام – یا بعداً به او بگویید که هر جمعه شب رقص در کلوپ ها را می گذرانم: استودیو 54 ، زنون ، قصر یخی. من در حالی که جمعه شب ، آن شب ، شب ما را آماده و آماده می کنم ، با دوست دخترم خاطرات خوبی دارم. روزها طول کشید تا بفهمیم چه چیزی باید بپوشیم ، کمربند یا کفش مناسب پیدا کنیم ، یا اینکه بفهمیم با موهایمان چه کار می کنیم. ما پاول میچل “SCHPRITZ” (که در واقع چسب یک بطری نماز با یک پمپ پلاستیکی بود) را توسط گالن خریداری کردیم ، بنابراین می توانستیم به رقص بپردازیم.

وقتی به یک کوهنورد کلاس در ورزشگاه نزدیک می شوم ، iPod من خانم است و آهنگ Donna Summer با نام “Enough is Enough” سبککافی است تا خون از طریق من پمپاژ شود … اگر مرا در آنجا ببینید ، با حرکاتی که تعادل یک فرد متوسط ​​(در سن من) را به چالش می کشد ، می چرخم و می چرخم … قول می دهم زمین نخورم. من می توانم همزمان برقصم ، پیشرفت کنم و بخوانم.

در اوایل دهه 1980 ، من بازیکن ایروبیک بودم ، نه دونده – مثل راننده توده ای وقتی می دویدم … من حتی سعی کردم روی تیر برق برق بزنم – اما وقتی که به ستون با ظرافت نزدیک شدم ، مثل لوسیل توپ بودم ، خودم را روی آن بلند کردم و خیلی زود افتادم ، در راه دست و پاهایم کبود شده بود. کمترین چیزی که می گویم حوصله راه رفتن در حلقه را دارم بنابراین تردمیل برای من مناسب نیست. فراموش نکنید که به هرجایی برگردید … نمی توانید آن را انجام دهید. اما هنگام “قدم زدن” این مرکز ثقل کم بسیار مفید است. برخی از صبح ها می توانستم خیلی زود در ورزشگاه ببینم که با ماشین حرکت می کنم ، عینک های بینی ام را می خوانم و ارزش یک روز کامل ایمیل ، اوراق مشاغل و سایر چیزهایی را که کنار زمین قرار دارد جمع کرده ام. من کاغذها را از وسایل نجیب خود دور می اندازم ، انبوهی از وسایل ضروری و ضروری را درست می کنم. گذشته از همه چیزهایی که صبح ذهن من را فرا می گیرد ، هرگز به ذهنم خطور نمی کرد که به آنچه فکر می کنم هر کس این روال را می بیند اهمیت بدهم. من بعضی اوقات مسیرهای آهنگ را گم می کنم و از طرف ورزشکارانم مقداری “SHUT UPS” را راه اندازی می کنم. اما کاری ندارم خجالت نمی کشم

هر از چند گاهی ، من در آینه به خودم نگاه می کنم ، و فکر می کنم این بسیار رقت انگیز است یا واقعا خنده دار است یا شاید هر دو باشد ، و همچنین امیدوارم که یک سال دیگر را از الاغم بگذرم و از گرانش سرپیچی کنم و متوجه شوم که بازوهایم هنوز هم برایم خوب به نظر می رسند ، با توجه به اینکه من یک زن یهودی در سن او هستم مسلم – قطعی. من نمی توانم کاری را انجام دهم که دمی مور انجام داد – من برای زندگی به آرنج و زانوهایم گیر کرده ام.

تنها تصاویری که از کودکی از من در حال رقصیدن داشتم از فیلم 8 میلیمتری پدرم گرفته شده است. من آنجا در کلاس باله بودم ، کل کلاس به سمت راست حرکت می کرد ، و من به چپ می چرخیدم ، و انگشتم در بینی ام بود. خواهرم بالرین شد ، دوره های پیانو ، گیتار ، هنر را گرفت – هرچه مرا از رقص باز می داشت – دلیلی برای آن وجود داشت – اخیراً در مهمانی تعطیلات شرکت من ، هنگامی که صدای دیسکو شروع به چرخیدن کرد ، جوان و متوسط فوق العاده شریک رقص جوان زمزمه کرد “من نمی دانم چگونه از آن طریق برقصم” (اگرچه او این کار را انجام داد …) و سپس دوباره زمزمه کرد ، “من ملکه رقصنده هستم ، قصد ندارم تو را پایین بیاورم …” بعداً می رقصد ، آنها ما را جان (تراولتا) و اولیویا (نیوتن) صدا می کنند جان–) با توجه به اینکه من کاملاً در یک سال به دنیا آمدم که می توانستم مادر شریک زندگی ام باشم ، چیزهایی برای گفتن وجود دارد. تمام زنانی که با آنها کار می کردم فکر می کردند به یک پسر احتیاج دارم ، بنابراین تصورات آنها را برآورده کردم.

در سال 1977 ، برای شرکت در دانشگاه نیویورک به نیویورک آمدم. دورانی بود که هرگز مرا ترک نکرد. پایان جنگ ویتنام در سال 1975 به نسلی از رویاپردازان و برنامه ریزان مجوز داد تا کارهای خود را انجام دهند … عصبانیت و درگیری پایان یافت … لباس ، آرایش ، شعر ، موسیقی ، مواد مخدر ، اختلاط قبل از ایدز و فیلم های جین فوندا ، همه جذابیت و اهمیت خاصی به آزادی بخشیدند جدید کشف شده در آن دوران. رقص مقدس باش … وقتی به نیویورک رسیدم من واقعاً دورگه ، یک شاهزاده خانم آمریکایی یهودی مشتاق ، یک عضو فعال ، یک هنرمند هیپی / بوهمیایی و یک نویسنده بودم. در اینجا ، از طریق عشق من به لباس و آرایش و عشق به رقص ، هویت واقعی من متولد شد. من در باند ، The Underground ، The Limelight ، Max ‘Kansas City و البته استودیو و زنون بودم. اگر شما اصلاً باحال هستید ، من هم هستم به طور کامل خیلی باحال. (خوب ، شاید کاملاً جالب نباشد) این اطلاعات باعث می شود که طبق استانداردهای بسیاری از مردم ارائه شوم. بله ، رانت و گورس لین نمایشنامه های مورد علاقه من بودند.

این باشگاه ها بستری برای مدونا ، شر ، دونا تابستان و نوع جدیدی از معاشرت ایجاد کردند ، مهم نیست که کجا رفته باشید ، همه چیز در مورد جذابیت شما ، تعداد داروهایی که می توانید استفاده کنید و حداقل بعد از ظهر روز بعد به خانه می رسید .. مرد با کت و شلوار سفید “مرد …” بدون کراوات ، تعداد زیادی سینه ، زنجیر و حتی خال کوبی. برخلاف تکنو امروز ، ما حرکاتی داشتیم و حرکات همه چیز بود. من و دوست پسرم بهترین حرکات را روی یکدیگر انجام دادیم ، و لباسهای آخر هفته ما – لنگ طلایی ، پوست پلنگ ، تاپ های باند دوزی شده ، کمربندهای چرب ، لباس های کش دار و لباسهای براق سفید و براق که زیر نور چراغ می تابند.

سیاست های بررسی درب در آن دوران اضافه کرد که عنصر نهایی هیجان – یکی از مواردی که درب منزل کنار گذاشته می شود ، قصور مطلق در انجام یک هفته کامل بود. شما بهتر است یک مدل زیبا و با لباس مناسب باشید. دیسکو هرگز برای پوشیدن روز قابل قبول نبود ، اما در شب تنها راه ممکن برای حضور در عمل بود ، هرچه بدن جذاب ، دیوانه ، قهوه ای و پر زرق و برق بیشتری داشته باشد ، بهتر است. کت ساتن سفید و مدالیون آن که روی یک جعبه دباغی شده با پیراهن گردن باز و یقه آن بلند شده بود ، اکنون ناپسند و توهین آمیز بود ، داغ به نظر می رسید.

در آن روزها ، “استارباک” هنوز فقط تصورات چارلز دیکنز بود. شاید دستگاه خودپرداز یک اسباب بازی جنسی بود ، و مفهوم “اینترنت” ممکن است در روده برخی از دولت ها ، یک غار زیرزمینی زندگی می کرد. “i-pod” تعریف چیزی برای گیاهخواری بوده است ، “توییتر” قطعاً چیزی برای توصیف حرکات پس از ارگاسم است ، “فیس بوک” مجله ای بوده و هنوز تحقیق در کتابخانه انجام می شود. (من باید سیستم دهدهی دیویی را یاد می گرفتم – چه؟) اگر می خواستیم “وصل شویم” باید با دوستانمان از طریق تلفن ثابت تماس بگیریم و حتی صبر کنیم تا تلفن “شلوغ” نشود. تلفن های پرداخت در واقع به جای یک یادگار قدیمی مانند امروز یک راحتی عالی بود.

بارنز و نوبل در گرینویچ ویجج یک فروشگاه داشتند. دیوانه ادی در خیابان گرینویچ بود. بهترین مکان برای خرید تلویزیون در شهر نیویورک. ایده یک سوپرمارکت مانند Circuit City ، Best Buy یا Comp USA (دو تا از آنها اکنون ناموفق بوده اند) همه از مراکز خرید بودند. اگر تا به حال از هرکدام از ما سال کرده باشید ، ما بر روی شرط بندی شرط می بندیم که قبلاً در شهر نیویورک نمی دیدید. قطارهای مترو کثیف و کند بودند ، شیشه ها ترک خورده بود ، دیوارها با نقاشی های دیواری پوشانده شده بود و از بوی بی خانمان پر شده بود (فکرش را بکنید ، این همه بی خانمان کجا رفته اند؟)

برای آن دسته از ما که با عشق به مونکی ها و مایک کانر در مانیکس بزرگ شده ایم و فکر می کنیم ایزاک هیز از سکسی ترین صدای کره زمین برخوردار است ، موهای بلند خود را به صورت لایه لایه برش داده و با پیچش کامل پشت شکل فرح فاوست ، آن را به لایه هایی با دقت بافته شده دمیدیم. فرشتگان چارلی داغ بودند و بروک شیلدز ورود شایان ستایش خود را انجام داد زیرا هیچ اتفاقی بین آنها و کالوین ها نیفتاد. شر هنوز “ثروتمندترین” بود (آخرین باری که این کلمه را کی شنید؟) با لباسهای باب میسی ، پارک واشنگتن اسکوئر (جایی که وی زندگی می کرد) مرکز دنیای مواد مخدر و جهان به طور کلی از نظر او بود. سوهو خنک بود و جایی که هنرمند در آنجا پاتوق می کرد و کجا می خواهیم در فروشگاه ها بگردیم و در رستوران های شیک غذا بخوریم.

سام شپارد نمایشنامه نویس جوان و هیجان انگیز جدید بود. استیون ساندهایم همان کاری را می کرد که می کرد … جنگ ستارگان ، شکارچی گوزن ، آنی هال و گزینه سوفی همگی از مدعیان جایزه اسکار بودند و بازیگر جوانی به نام مریل استریپ کشف شد. ما هفت خانه در خانه نداشتیم ، یک صفحه داشتیم ، و حتی اگر تلویزیون ما بزرگ و بزرگ و سیاه و سفید بود ، همه ما می دانستیم که هنگام کشته شدن رئیس جمهور کندی کجا هستیم … و همه مطمئن شدیم که تلویزیون روز راه اندازی MTV هستیم. اولین سیستم های کابلی توسط آنتن های بزرگ منتقل می شدند – هیچ ماهواره و رادیوی ماهواره ای وجود نداشت … مخابره ترانزیستوری به اندازه هر یک از ما به تلفن همراه نزدیک بود و اینها برای اسکی بازان یا بچه ها بود. اگر کسی در اواسط دهه 1970 در یک بار در کنار من نشسته بود و زندگی گره خورده من را توصیف می کرد ، از آن شخص می پرسیدم که چه داروهایی را در نوشیدنی خود مصرف می کند و چگونه یک میوه می تواند به من ارتباط سریع با هر جنبه از زندگی من بدهد. زندگی؟ تا زمان فارغ التحصیلی از دانشگاه ، جنیفر بیلز با داشتن آن بلوزهایی که شانه های برش خورده داشت ، پاهایش را گرم می کرد … گرمترین زن کره زمین بود ، و سپس ، او یک لزبین بود که با کلمه L بزرگ شد … برو نگاه کن … بچه ها. ..

اولین قرار ملاقاتم با سوشی را به یاد می آورم و دوستم از طریق چشیدن واسابی با من صحبت کرد – سفری که زندگی من را تغییر می دهد …

Blondie با حضور پیشخدمت سابق کانزاس سیتی ، پیشکسوت پیشین کانزاس سیتی ، مکس دبرا هری ، یکی از جنسیترین زنان در صحنه موسیقی ، ورود داغ به صحنه پانک بوده است. دبرا هری اکنون 64 ساله است. بتسی جانسون 68 ساله است و همانطور که هست درباره روند صحبت می کند و پاتریشیا فیلد لباس دختران را با لباس جنسی در شهر پوشید.

حتی اگر بنوشم ، مواد مخدر انجام دهم ، رابطه جنسی برقرار کنم … من هر روز سر کار می روم هنوز آنها اخلاق کاری مناسبی دارند. من هنوز می توانم ببینم که سوزاندن جین فوندا چگونه به موفقیت بالای من در کالای من کمک کرد ، همانطور که در فیلم های آموزش کلاسیک بود. بنابراین ، هنگامی که Dancing Queen در اینجا از این دستگاه ها پیشی می گیرد ، توپ دیسکو احتمالاً مدت ها پیش خرد شده است ، اما من می دانم ، علی رغم اینکه من وسواس دارم و تمام تغییرات فیزیکی را که می تواند باعث جلب ثروت هر جراح پلاستیک شود ، تصور می کنم ، نسل من ثروتمندترین ، سالم ترین و قادر به تغییر است جهان … ما در سال گذشته بیش از 100 میلیارد دلار به امور خیریه داده ایم و حتی با وجود همه “تهدیدها” و اضطراب هایی که اتفاقات موجود در جهان را برمی انگیزد ، من بخشی از همه خوبی ها هستم. من هیچ شکایتی ندارم ، و حتی اگر در ورزشگاه احمقانه به نظر بیایم ، من عاشق i-pod خود هستم ، زندگی را دوست دارم و همسایگانم که می توانند من را از طریق پنجره های خود ببینند به شما خواهند گفت – من هنوز می رقصم.

نمایش بیشتر

مجله خانواده هیلی بیلی

مجله علمی، سرگرمی هیلی بیلی علاقمند در زمینه های مختلف روز و علایق کاربران هر روز مطالب مورد علاقه خود را در این سایت به انتشار برای شما قرار میدهد.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا