[ad_1]
این پنجمین از شش درس از مجموعه درسهایی است که برای بازاریابان مشاغل کوچک توسط مالکوم گلادول ارائه شده است مژه.
وای چه فصل خوبی برای بازاریابان فصل پنجم است مژه در حال بودن است. این نقل قول در ص 160 خلاصه ایده هایی که یک بازاریاب عالی (لوئیس چسکین) روی بسته بندی داشت: چسکین متقاعد شد وقتی مردم ارزیابی چیزی را که ممکن است در یک سوپرمارکت یا فروشگاه بزرگ بخرند ارائه می دهند بدون اینکه بدانند آنها احساسات یا برداشت های آنها را از بسته بندی محصول منتقل می کنند خود محصول. به عبارت دیگر چسکین معتقد بود که بسیاری از ما – در سطح ناخودآگاه – بین بسته بندی و محصول تفاوت قائل نیستیم. محصول بسته بندی و محصول ترکیبی است.
یک مفهوم کلیدی در این فصل این است که متخصصان اغلب در تعیین موفقیت یا عدم موفقیت در بازار اطمینان بیشتری نسبت به تحقیقات بازار بر اساس نظرسنجی های مصرف کنندگان دارند. بنابراین برای بازاریابان مشاغل کوچک این فصل باید بخواند. شما به خوبی می دانید که به ندرت پول نظرسنجی های مصرف کنندگان را دارید.
گلدول فاجعه New Cook و تحقیقات ناقص بازار را که منجر به آن شده است کشف می کند. اگرچه این یک اشکال شناخته شده بازاریابی است اما Gladwell داستان معمول خود را در پشت صحنه ارائه می دهد و به ما می گوید که چرا اطلاعات بازاریابی که بازاریابان کوکاکولا برای تصمیم گیری در مورد آنها استفاده می کردند نادرست است.
جالب تر اینکه کشف او در مورد نوازنده ای به نام کینا است کسی که به عقیده کارشناسان موسیقی بسیار سر و صدا است اما آنها نمی توانند 40 زمان برتر را در رادیو بدست آورند زیرا تحقیقات بازار نمی تواند همان اطلاعاتی را که کارشناسان با یک نگاه می بینند به دست آورد.
چرا؟ زیرا همانطور که گلدول اشاره می کند … اولین برداشت های متخصص متفاوت است … باطنی تر و پیچیده تر است. (ص 179). موسیقی Kina متفاوت است و برچسب گذاری آن دشوار است بنابراین تحقیقات بازار موسیقی نمی تواند آن را به اندازه کافی اندازه گیری کند.
Gladwell همچنین داستان صندلی Aeron را روایت می کند – یک محصول کاملاً جدید با ظاهری کاملاً ابتکاری که حتی کارشناسان گفته اند شکست خواهد خورد. اما با این صندلی که کاملاً متفاوت به نظر می رسید مردم نمی دانستند که چگونه نسبت به آن احساس کنند. گلدول می گوید مصرف کنندگان احساسات خود را اشتباه تعبیر کردند (ص 173). تحقیقات بازار نشان داد که صندلی از کار می افتد اما این کار را نکرد زیرا این محصول عالی بود.
این فصل برای صاحب مشاغل کوچک به چه معناست؟ دو درس
ابتدا باید محدودیت های تحقیقات بازار را درک کنیم. این روش فریبنده نیست و موفقیت بازار را تضمین نمی کند و از شکست بازار جلوگیری نمی کند.
دوم صاحب مشاغل کوچک باید یاد بگیرد که زمینه هایی را که در آن متخصص هستید و موضوعاتی را که در آنها تجربه ای ندارد تشخیص دهد. در زمینه هایی که می دانید شما یک متخصص هستید – که سالها تجربه شما به شما به خوبی یاد داده است و اکنون می توانید در یک چشم بر هم زدن چیزی درباره صنعت یا صنعت خود را در ارتباط با مشتریان خود درک کنید – در مورد این موضوعات شرط مطمئنی است که شما واقعاً یک متخصص هستید.
با این حال اشتباه اصلی این است که فکر می کنید در همه زمینه های کسب و کار خود متخصص هستید. شما نیستید و حتی مشتریانتان هم نیستند. آنها خریداران فوق العاده باهوشی هستند اما همچنین همیشه نمی دانند که چرا آنها کاری را که انجام می دهند انجام می دهند … بنابراین هر جا که ممکن است کارهایی را که انجام می دهند مطالعه کنید و سپس روش های تغییر این رفتار را به نفع خود کشف کنید.
به یاد داشته باشید: مارک (شما کی هستید) + بسته (چهره شما به مشتری) + مردم (مشتریان و کارمندان) = موفقیت در بازاریابی.
© 2006 بازاریابی هاوکس
[ad_2]