[ad_1]
یادت هست دوباره ده ساله بودی؟ از مدرسه به خانه بروید و اولین نامه خود را دریافت کنید. وای! چه عجله ای! کسی برای من چیزی ارسال کرده است! چه بود؟ ناخواسته البته اما ما بهتر از این نمی دانستیم. ما از داشتن چیزی در نامه بسیار هیجان زده بودیم. چقدر باحال بود اما البته واقعیت زمانی شروع می شود که 20 سال یا بیشتر سریع جلو برویم. پستچی (یا زن) می آید و نامه را تحویل می دهد و ما هیچ هیجانی نداریم. بیشتر صورتحساب ها و نامه های ناخواسته هر روز. ذهن ما آن را در چند ثانیه مرتب می کند. ما آموزش دیده ایم که اکثر نامه های ناخواسته را باز نکنیم مگر اینکه البته آنها سعی می کنند از یک روش جدید برای ایجاد چیزی مانند نامه واقعی استفاده کنند. ممکن است فقط بگذاریم یکی از آنها دور شود که در واقع به معنای آن است که آن را باز کرده و دور بریزیم. ذهن ما هنگام کنار آمدن با موارد مهم و غیر مهم در زندگی تنظیماتی انجام می دهد.
همین روند در صندوق های ایمیل ما اتفاق افتاد. برخی هنوز آن را نامه ناخواسته می نامند اما ما اصطلاح جدیدی با عنوان SPAM ایجاد کرده ایم. طی همه حدود ده سال گذشته همه ما اولین حساب های ایمیل خود را داشته ایم. اکنون اکثر ما بیش از یک حساب داریم. من به یاد می آورم که اولین حساب ایمیل خود را هنگام کارشناسی در دانشگاه راتگرز دریافت کردم. واقعاً مثل این بود که دوباره 10 ساله هستم. اگر هفته ای ده ایمیل دریافت می کنید خیلی زیاد است. نه به این دلیل که من دوست ندارم بلکه به این دلیل که نسل ما هنوز هم می تواند چهره به چهره برقرار کند. اکنون هر روز ایمیل های هرزنامه زیادی دریافت می کنیم. در پایان به هر طریقی هرزنامه به همه حساب های ما ارسال می شود. ما همچنین نرم افزاری پیشرفته برای کمک به محافظت از حسابهای خود و کمک به ما در مرتب سازی واقعی و ناخواسته داریم همانطور که سالها این کار را به صورت دستی انجام می دادیم.
بنابراین ما روزانه چقدر به نامه و صندوق ورودی عادی خود توجه می کنیم. فکر نمی کنم زیاد باشد. اصلاً زیاد نیست. ما آنقدر اقتباس شده ایم که داستان فقط بدتر می شود. ما باید آنقدر در زندگی روزمره خود پشت سر بگذاریم که نتوانیم وقت خود را برای کارهای بی ارزش تلف کنیم. اگر مغز ما بتواند ایمیل هایی را که نیاز به توجه زیادی ندارند تشخیص دهد پس می توانیم در وقت صرفه جویی کنیم. صرفه جویی در وقت همیشه به زندگی روزمره ما کمک می کند. زمان و پول دنیای ما را پیش می برد. این روند چنان وسواس در نحوه زندگی ما ایجاد کرده است که حساب های ایمیل ما آسیب دیده است. ایمیل یک ابزار ارتباطی قدرتمند است. اما ایمیل های زیادی از یک منبع وجود دارد و ذهن ما شروع به تقسیم این منبع به عنوان چیزی می کند که به سرعت به آن دسترسی داریم. این می تواند رئیس شما باشد. اگر او همیشه بیش از حد ایمیل ارسال می کند ما تمایل داریم که سریع آنها را جستجو کنیم و زیاد به آنها اهمیت ندهیم. ما از طریق آنها خسته می شویم. هر کس دوستی دارد که تمام مدت پیام های ارسالی را ارسال می کند. دیگر به سختی آنها را ریشه کن می کنیم. بنابراین چه اتفاقی می افتد که همان شخص چیز مهمی برای گفتن به ما داشته باشد؟ امیدوارم توجه کنیم علاقه ما آنقدر از دست رفته است که اکنون نمادهای کمی در ارتباط با ایمیل داریم که به ما می توانند از اهمیت آنها آگاه شوند. برنامه ای که من استفاده می کنم دارای نقاط تعجب رنگی مختلف است. راستش من دیگر آنها را نمی بینم. این نحوه کار مغز من است ذهن شما نیز کار می کند و من آن را می دانم. ما همه تو این جریان باهم هستیم.
پس چه بعدی؟ من نمی توانم آینده را ببینم بنابراین من اشتباهی هستم که می پرسم. تنها چیزی که من می دانم این است که همه برای زمان ما رقابت می کنند. خواه رئیس ما باشد و یا تبلیغات زیادی که در تلویزیون بیلبورد در برنامه های تفریحی یا روزنامه می بینیم وقت ما به هزینه شخص دیگری می ارزد. برای این آنها به تلاش خود ادامه خواهند داد و ما به اولویت خود ادامه خواهیم داد.
[ad_2]