تحت شناخته شده – مصاحبه با آرمل اون

[ad_1]

ارزش خود را بدانید زیرا مدارس به هنرمند آنچه را که ارزش آن را دارد نمی آموزند. بیشتر مشتری طعمه هنرمندان جوان تر می شود زیرا آنها نمی دانند چگونه حقوق بگیرند. اگر قرار است به صورت رایگان کار کنید برای خود کار کنید: قرار گرفتن در معرض پاداش تر. – آرمل اون 10 نوامبر 2017

این خاطره مبهم است و برای جمع آوری تمام جزئیات مربوط به چگونگی اینکه برای اولین بار با کارهای آرمل روبرو شدم مدتی طول کشیده است. من به یاد می آورم که در حال مرور کار در Deviantart art و کشف کمیک کامل Undertale Reset (آنچه تمام شد) در حالی که در یک روز آهسته در کار بودم. با شکوه بود. زنگ های سپتیا درک او از نورپردازی و هنرمندی کلی چهره ها جذاب بود. این رنگها بودند که به من الهام بخشیدند. حتی در حد مطالعه بصری کار او برای امتحان و درک کارهایی که انجام می دهد. درک خودم از سایر نرم افزارهای Adobe در تلاش برای تکرار آن. من بلافاصله به سمت تصاویر او جلب شدم و جستجوی من برای درک بیشتر سرانجام من را به وب سایت رسمی او رساند. تقریباً در این زمان پروژه های مدرسه در حال آمدن بود و من مجبور شدم شخصی را پیدا کنم که دوست داشته باشم و برای ایفای وظیفه خود با یک تصویرگر دیگر جفت کنم بنابراین فکر کردم چرا که نه؟

بخشی از بسیاری از فعالیتهایی که من لذت می برم تحقیق است. وقتی چیز جدیدی پیدا می کنم که نمی فهمم یا درباره آن شناخت کافی ندارم یک هیجان خشن به من رانده می شود. وقتی شروع کار کتبی روی آرمل را کردم واکنش مشابهی داشتم. من هر گوشه اینترنت را جستجو کردم تا آنجا که می توانم پیدا کنم. در آن جستجو من مشتاقانه روی تعدادی از آثاری که دوست دارم در مورد آنها بحث کنم برخورد کردم. همانطور که من تمام هنرهای آرمل را می پرستم مورد علاقه شخصی من باید You’ll be a man باشد.

You’ll be a man یک فیلم کوتاه است که توسط آرمل اون ساخته شده است این پروژه تز فرانسه است که با استفاده از روش تولید استودیوی سنتی انیمیشن ساخته شده است. این ویدیو تنها پروژه انیمیشن او (تابلوی استوری متحرک) است و در سال 2012 ساخته شده است. او از سسیل ماریان و ویکتور CHEA به عنوان صداپیشه و ماتیو داهان به عنوان آهنگساز اصلی موسیقی کمک گرفت. داستان او در جهانی است که جامعه توسط ماشین های شبیه سازی شده به نظر می رسد انسان مانند ویران شده است. این انسان نماهای جدید از بقیه بشریت قرنطینه شده اند و هر نوع فراری اغلب با این روش یا روش دیگر برخورد می شود.

توجه مرکز داستان به گروهی از دوستان در این زمان عجیب و غریب برای تجسم جلالهای جنگ است. عدم توانایی درک زبان فرانسه بسیاری از جزئیات مبهم است اما با وجود این انیمیشن های آرمل می توانند داستان را حتی با مانع زبان منتقل کنند. شرورترین جنبه در مورد این دوستان ظلم آشکار آنها نسبت به هر یک از ماشین آلاتی بود که موفق به فرار از زندان شدند. این داستان به عنوان بیانیه ای صادقانه احساسات اضطراب و احساس گناه را پس از تماشای آن جلب کرد. یادم می آید هنگام اجرای بی عدالتی ها از شدت خشم جوشیدم. من ناامیدی در حال غرق شدن را به یاد می آورم که پس از این وقایع قطعنامه ای وجود نداشت. این احساسات قدرتمندی را در درون من به جا گذاشت و آنها چند روز طنین انداز شدند که ذهن من به آن صحنه ها بازمی گشت. من نمی دانستم چگونه از پس آن برآیم. من به جامعه ای عادت کرده ام که غالباً پایان خوشی در آن وجود دارد و در آن عدالت تمایل دارد که به کسانی که مستحق آن هستند ادا شود. تماشای مرگ آن دختر کوچک و دانستن گناهی که جاسپر پس از اقدامی که برای نجات جان خود انجام داد احساس کرد. این مرا درمورد کل شرایط افسرده کرد و گسلهای خودم و بی عدالتیهای حل نشده را به من یادآوری کرد. داستان با بشریت صحبت کرد و واقعاً نقایص ما را آشکار کرد. ماشین های موجود در داستان از انسان ها بیشتر از خود انسان ها بودند. با وجود این احساسات خام داستان را دوست داشتم. من دوست داشتم که او این همه چیز را از من بیرون آورد این باعث می شد احساس کنم و مانند بسیاری از داستان های امروز ناامید کننده نیست. تحقیقات من در مورد آرمل در همین جا متوقف نشد. یافتن آن داستان تنها آغاز کار بود و از همان لحظه به بعد خودم را الهام گرفته و شیفته خود کردم. نه فقط از آثار او بلکه با خود هنرمند.

آرمل اون در سال 1987 در فرانسه متولد شد و در خانواده ای قرار داشت که تنها آرزوی بهترین ها را برای دختر و آینده او داشتند. آنها با دیدن اینکه در سن بسیار جوانی استعداد استثنایی در هنر پیدا کرده است او را امیدوار کردند که استعداد او رشد کند به پدربزرگش تحویل دادند. پدربزرگش به مدت دو سال در اصول هنر او را آموزش داد و آموزش داد. این تجربه احساسی آمیخته بود زیرا این هنرمند نشان می دهد که پدربزرگش یک استاد مسلک ماهر نبوده و در نهایت نفرتی از رنگ آمیزی و رنگ یا هر چیزی شبیه به آن را برانگیخته و علاقه به نقاشی مداد و آناتومی را افزایش داده است. یک روز بعد از ظهر بعد از دو سال که تحت مراقبت بود به او اطلاع داد که دیگر نمی تواند چیزی بیشتر به او بیاموزد. او فراتر از تخصص خود پیشرفت کرده بود و از آن زمان به بعد مجبور شد خودش ادامه دهد. او توده ای از کتابها و مطالعاتی را که قبلاً متعلق به خود او بود روی میز انداخت و با دادن اولین کتاب هنری این شمع نگاهی گذشته به زندگی لئوناردو داوینچی تعلیم را تعطیل کرد. پس از آن روز او خود را در مطالعه با شدت این کتابخانه هنری به کار گرفت تا جایی که صحافی کتاب ها از بین می رود و صفحات از هم جدا می شوند.

وی در سن 13 سالگی با ایده خلق داستان عجین شد. تولید بیش از 100 داستان در یک سال. به اشتراک گذاشتن آنها با دوستان صمیمی که از طریق چندین سختی در مدرسه از او حمایت کردند و آرمل را به خلق هرچه بیشتر هل دادند. هرچه سالها می گذشت و دوستی او بیشتر می شد زمان پذیرایی به یک لحظه قصه گویی تبدیل می شد که در آن او در حیاط قدم می زد و دوستانش را در قسمت بعدی که ایجاد کرده بود می شمرد. یک روز که داشت داشت پایان آخرین داستان خود را توصیف می کرد متوجه صدای استشمام شد. او متوجه شد که دوستانش تحت تأثیر قرار گرفته اند و تعداد کمی از آنها حتی گریه می کنند. داستانی که او گفته بود احساسات آنها را برانگیخته بود احساسی که او را به وجد آورد. آرمل از همان لحظه می دانست که کشیدن احساسات از مخاطب هدف او خواهد بود. تماشای واکنش یک شخص دیگر نسبت به کار او به داستانی که خلق کرده آرزوی او در زندگی بود. او می خواست به مردم احساس کند. این اشتیاق علی رغم اینکه هنر کاملاً متبحر او بود به چندین رسانه تبدیل شد. او با فیلم نویسندگی کمیک و تقریباً هر روش دیگری که بتواند کشف کند و به او امکان دهد داستان هایش را به اشتراک بگذارد تجربه کرد. او معتقد بود که کمیک ها برای نشان دادن هر آنچه می خواهد ارائه دهد کافی نیست. این یک روند دقیق کند بود و او امیدوار بود که شاید از طریق فیلم بتواند داستان های خود را با سرعت بیشتری به اشتراک بگذارد. او اکنون اظهار نظر می کند که چنین نیست و اگر نه کندتر نیز به همان آهستگی است.

از طریق چندین مشاجره با خانواده اش که شامل تغییر مدیوم او بود و ترس از اینکه او دست از کار هنری برمی دارد آرمل سعی کرد به خواسته های آنها خم شود تا آنها را دلجویی کند. او سرانجام از طریق صحبت با یک مربی فهمید که یک راه حل برای مشکل او وجود دارد: انیمیشن. با تسکین خانواده اش و برداشته شدن ستم آرمل بار دیگر شور و اشتیاق خود را پیدا کرد. او که درگیر مسابقه پس از مسابقه برای درخواست مدارس در فرانسه بود سرانجام در ENSAD (مدرسه عالی هنرهای تزئینی پاریس) با فارغ التحصیل کارشناسی ارشد در هنرهای زیبا و انیمیشن پذیرفته شد.

این مدرسه به عنوان یکی از مدارس با بالاترین رتبه در منطقه وی در نظر گرفته می شود و از بین 6000 شرکت کننده هر ساله فقط 80 دانش آموز پذیرفته می شوند. اما باید توجه داشت مفهوم ENSAD از هنر به سختی متفاوت از آن چیزی است که می توانیم از یک مدرسه هنری انتظار داشته باشیم. در ایالات متحده ما بر مهارت فنی و درک اصول اساسی تأکید می کنیم. اما در آن مکتب هنر آنها ذهنی و مفهومی بود. از یکی از مربیان آرمل گفته شد که وی ممکن است در آنها فارغ التحصیل شده باشد اما مهارتهای خود را از خود دانشکده یاد نگرفته است بلکه از تأثیر خارجی برخوردار است. در طول سال دانشجویی خود بورس تحصیلی دریافت کرد تا به خارج از کشور به نیویورک اعزام شود. کارهای او بسیار مورد ستایش و جستجو قرار گرفت به طوری که مربی اصلی گروه انیمیشن برای او یک ارجاع ارسال کرد تا یک سال بگذرد و در SVA تحصیل کند. حتی معرفی او به مردی از پیکسار که به دلیل مشکلات فنی به شدت ناراحت نشد. اقامت وی ​​در SVA به دلیل کمبود بودجه و مشکل مدرسه با پرش یک ساله او دچار مشکلاتی شد. توافق نامه اجازه دادن به او برای ماندن در کنار تحصیل در ترم تابستان و پاییز و فارغ التحصیل شدن در نیویورک منعقد شد در حالی که در لیست دین برای عملکرد عالی علمی قرار گرفت.

آرمل در ادامه به موفقیت های بیشتری دست یافت از جمله کار به عنوان تصویرگر تبلیغات و انیماتور برای اینتل و سامسونگ یا کمک به انیماتور بیل پلیمپتون در آخرین ساخته بلند انتقام. یکی از بزرگترین موفقیتهای او دیدن 4 ساعت کوتاه جایزه بهترین انیمیشن کوتاه در جشنواره تولوز تصور کن 2010 و جشنواره فیلم سیاره بارسلونا 2017 است. کوتاه او در کنار این جایزه ساخته شده است اکران چندین جشنواره در چند سال گذشته و اخیراً برای مجوز توزیع 4 سال در سطح ملی به کتابخانه آژانس HEWES Pictures در نیویورک اضافه شد.

در حوادث اخیر آرمل در طی چهار سال گذشته در ایالات متحده درگیری هایی را تجربه کرده است. این یک جنگ برای یافتن پول و یک جنگ برای زنده ماندن در کشوری است که همه ما می دانیم کشور رویای آمریکایی است. خانه ما مکانی بود که هرکسی می توانست وارد مرزهای ما شود و آینده ای را که می خواهد پیدا کند. اما این یک سفر طولانی سختی و عزم راسخ است. امیدها و رویاهای آمدن مردم به آمریکا کسانی که در نیت خود صادق هستند می توانند برای حفظ یک زمین محکم مشکل داشته باشند.

برای آرمل این یک نبرد دائمی بوده است. پس از آزاد شدن به دنبال ادغام آژانس استخدام وی او همچنان برای حق ماندن در ایالات متحده مبارزه می کند ویزایی برای توانایی استثنایی کسب می کند استودیوی خود را برای ادامه رویا ایجاد می کند. مبارزه با هر موانعی که او تصادف کرد. اما او امیدوار است که بدون توجه به آنچه به او ارائه شده است همه اینها را پشت سر خواهد گذاشت.

آرمل اون به حمایت جدی نیاز دارد. او یک زن قابل تحسین است. برای آنچه او ارزش دارد. به نظرم او کم شناخته شده است مردم واقعاً باید بیشتر در مورد او بدانند. داستان او آنچه می خواهد به اشتراک بگذارد و از همه مهمتر روح و شجاعت غیرقابل انکار او. از هر نوبت به او چوب کوتاه داده می شود و علیرغم این کاستی ها آرمل یک بار به خود اجازه نداده است که کاملاً مشت مشت آرا iron نظرات جامعه سیاست و بی رحمی شود. او یک الهام است. الهام من و من می خواهم آن آتش را داشته باشم زیرا مهار نشدنی است.

داشتن قدرت تماس با او در وهله اول اعصاب خردکن ترین تجربه زندگی من بود. من نه تنها از توانایی های استثنایی او به عنوان یک هنرمند بلکه از یک شخص به طور کلی فروتن بودم. لحظه ای که من مصاحبه خود را با او آغاز کردم دنیای جدیدی از تفکر و گفتگو را باز کرد. آن زمان برای من دیگر مصاحبه نبود بلکه هدیه ای بود که دائماً به من می داد. توصیه های او کاملاً آزاد بود کاملاً شبیه یک Illustrator آمریکایی معروف به Al Parker. مردم سخاوت آل پارکر را با چنان مهربانی توصیف کردند و هر دو در این لطف شریک هستند. من درد او را هنگام گفتگوهای گذشته اش احساس کردم و احساسات شادی را در هنگام موفقیت در زندگی اش احساس کردم. من آرزو دارم که از او حمایت کنم و هر قدم در مسیر شغلی او را دنبال کنم. من می دانم که آن را بیش از یک بار تکرار کرده ام اما این کار را می کنم زیرا می خواهم بر آن تأکید کنم. من الهام گرفته ام.

من یک هنرمند استثنایی می بینم و می دانم که بسیاری از شما در آنجا هستید که همان را می بینید. بهترین کاری که اکنون می توانیم برای آرمل انجام دهیم این است که از او حمایت کنیم و به دیگران که از او نمی دانند چقدر ارزش دارد ثابت کنیم. من می خواهم به او کمک کنم تا در آمریکا بماند و می خواهم که رویاهایش را به واقعیت تبدیل کنم. بیایید برای او تجمع کنیم و حمایت مورد نیاز خود را انجام دهیم.

[ad_2]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا