[ad_1]
در عصر اینترنت ما جلب توجه کسی سخت است خصوصاً اگر شرکتی باشید. چطوری این کار را انجام میدهی؟ این ساده است: یک آژانس دیجیتالی را استخدام کنید تا داستان بگوید یا خودتان آنها را انجام دهید. من درمورد نوشتن یک تبلیغ یا فیلم خوب برای صفحه اصلی خود صحبت نمی کنم. من در مورد ایجاد یک هویت کامل برای مارک شما صحبت می کنم که به شما کمک می کند خودتان را در بازار شناسایی کنید.
بگذارید از یک مثال استفاده کنم تفاوت اپل و AT&T چیست؟ یکی از آنها خود را به عنوان یک مبتکر راه اندازی کرد و دیگری وقت یا هزینه ای را صرف بازاریابی نکرد و او فقط به یک شرکت بزرگ پایان داد. در اواسط دهه 1980 هنگامی که اپل در بازار ظاهر شد آنها خود را به عنوان شرکتی معرفی کردند که به جنگ آینده آروولیان برای برادر بزرگ و قشر شوروی کمک کند. به نظر می رسد آنها اپل را خریداری کرده اند و شما رایگان خواهید بود. آنها با مینی رایانه های خود قول زندگی می دادند و آن تصویر و الگوی در طول دردسرهایشان در دهه 1990 با آنها می ماند و وقتی که با اختراع محصولات جدیدی که دنیا را تغییر داده و شهرت خود را بالا می برد در خنده بلند شدند.
از طرف دیگر AT&T یک انحصار سابق است و پس از اینکه تنظیم کننده های آمریکایی همزمان با اپل در حال تولید مارک خود در دنیای رایانه بودند از وضعیت خود به عنوان یک شرکت تلفنی بومی آمریکایی محروم شد. این شرکت به جای تلاش برای تقویت شهرت خود به عنوان یک برند بومی آمریکایی تنها با توجه به اتهامات انحصاری دولت بر حفظ جایگاه خود به عنوان یک گروه سودآوری تمرکز داشت. برای مصرف کنندگان AT&T ممکن است از خدمات تلفنی خوبی برخوردار باشند اما ناشناس هستند شبکه گسترده ای از ساختمان های اداری حومه و پارک های تجاری که به نوعی موفق به کنترل صورت حساب های بی سیم ما شدند. نکته من در اینجا این است که مارک تجاری از نقش لیست Fortune 500 گرفته تا سوپر مارکت های محلی نقش بزرگی در تصور مخاطبان شرکت ها دارد.
البته اگر این برند خیلی آسان باشد همه ما را در سایت اپل قرار خواهیم داد – انقلابیون خلاق ناراضی از وضع موجود. اما اگر یک شرکت سیمانی باشید این کار نمی کند. مردم آن را خریداری نمی کنند. در حقیقت حتی اگر AT&T باشید نیز کار نخواهد کرد – می دانیم که آنها انقلابی نیستند حتی اگر تماس های نامحدود برقرار کنند و فقط داده را شارژ می کنند. شما باید یک موقعیت نمونه اولیه مارک را انتخاب کنید متناسب با آنچه انجام می دهید.
روش انجام این کار ابتدا تصور این است که مشتری شما یک قهرمان کوچک است که در حال سفر است. شاید آنها به دنبال یک شرکت بتونی هستند شاید به دنبال یک شرکت بی سیم هستند شاید آنها به دنبال یک شرکت بازاریابی اینترنتی هستند به کمک نیاز دارند. ممکن است آنها در ابتدا از شنیدن شما دریغ کنند. از این گذشته بسیاری از شرکت ها برای جلب توجه رقابت می کنند بنابراین او آنها را متقاعد کرد که با کمک آنها می توانند هر آنچه را که می خواستند بدست آورند. هنگامی که شما انتخاب می کنید آنها خواهند دید که شما یک هدیه جادویی دارید که به آنها اجازه می دهد سفر خود را ادامه دهند یا به دنبال دانش و تفاهم باشند تا جهان را با آنچه که در نهایت آموخته اند به اشتراک بگذارید.
ابتدا باید تصمیم بگیرید که چه محصولاتی ارائه می دهید چه محصول خدمات یا ارتباطات باشد. در مرحله بعدی ویژگی های ثانویه خود را تعریف کنید مانند اینکه آیا به مشتری خود اجازه می دهید به تنهایی روی سکوی شما کار کند به صورت یک بار به صورت اشتراکی یا به صورت نیمه اتوماتیک.
قدم بعدی در این فرآیند انتخاب یک نمونه اولیه برای مطابقت با شرکت شما است شخصیتی که مشتری شما می تواند بر اساس آنچه پیشنهاد می کنید به آن پیوند بخورد. مدل های بومی در تمام داستان های مورد علاقه ما یافت می شوند. این مظهر ویژگی های خاصی است که ما آنها را تحسین می کنیم و می خواهیم به آنها بپیوندیم. بیایید خلاصه ترین شکل های موجود در دنیای تجارت را خلاصه کنیم.
مدلهای مختلف تجاری
یکی از شیک ترین و پرتحرک ترین پیشگامان پرچمداران است که مانند اپل نوآوری را به عنوان یک محصول یک بار معرفی می کند. پس از خرید آیفون آنها به ما می گویند که شما افتخار هنری و خلاق هستید. ویژگی های رهبری رویا اشتیاق و خلاقیت در این مدل اصلی تجسم یافته است.
بعد دلقک وجود دارد که دوست دارد بازی کند و لذت ببرد. از این رو نوع ایده آل تجارت می تواند مبتنی بر ارتباطات باشد شاید در مدل سبک اشتراک. به عنوان مثال به MailChimp.com فکر کنید. با استفاده از فرصت این مدل اصلی برای ارائه هیجان کمدی و طنز برای خدمات خسته کننده بسیار عالی است.
نمونه ای از نمونه اولیه مرد / گال لوی است. این نمونه اولیه محصولی است که برای تأثیرگذاری بر شما باید دائماً مورد بررسی قرار دهید. نتیجه این است که وقتی لوی را می پوشید شما یک فرد متقاعد کننده و واقع بینانه هستید و کسی هستید که با واقعیت ارتباط برقرار می کنید و با آنها در ارتباط هستید. این یک الگوی اصلی عالی است که وقتی واقعاً می خواهید به اکثر مردم برسید به دنبال آن هستید.
از JetBlue به عنوان نمونه برتر از یک برند خدمات محور استفاده کنید. الگوی اصلی آنها مراقب است که می خواهد برای کمک به کسانی که به آنها احتیاج دارند کاری انجام دهد. این احساس را به ما می دهد که خطوط هوایی دیگر به ما توجهی ندارند که ما باید از آنها مراقبت کنیم. حتی اگر آنها نسبت به دیگران گران تر باشند موقعیت آنها صریح و روشن است که دستیابی به هنگام مسافرت با سایر شرکت های بزرگ حمل و نقل دشوار است.
آخرین برند Dove با موفقیت شگفت انگیز نام تجاری The Innocent را تغییر داد. خودشان باشید آنها به ما می گویند دقیقاً همان چیزی است که مدتهاست از صنعت زیبایی مفقود شده است. به نوعی کبوتر محصولی از پلتفرم است محصولی که به مردم امکان می دهد تصویر خود را بسازند تا بارها و بارها از آن استفاده کنند.
بسیاری از مدل های دیگر نیز وجود دارد اما ممکن است به اندازه سایر برندها با برند تجاری ارتباطی نداشته باشد. وقتی صحبت از الگوهای تجاری می شود شما به احتمال زیاد به جای حاکم در مقایسه با طرفین مانند خالق در موقعیت بهتر قرار دارید. مردم می خواهند با محصولاتی که به آنها آزادی می دهد نه تقاضا ارتباط برقرار کنند مگر اینکه این امر زندگی آنها را آسانتر کند. از آنجا که در نهایت محصول شما باید حس شخص را نسبت به آنچه برای تکمیل کردن آنها یا داشتن دانش بیشتر یا حس بهتر هویت بهتر جذب می کند جلب کند.
پس از تعیین دلیل موفقیت شرکت و ویژگی های مشخص شده خود زمان انتخاب ساده تری برای نام تجاری خود خواهید داشت. این به نوبه خود به شما امکان می دهد داستانی در مورد شرکت خود بسازید و آن را در طولانی مدت توسعه دهید.
[ad_2]