[ad_1]
آیا این تجربه را داشته اید … شما با اشتیاق با آتش شروع به انجام کاری در تجارت خود کرده اید. من سعی کردم عدالت را با یادگیری همه کارها و بازاریابی درمورد چگونگی عملکرد بهتر کردن جلب توجه بیشتر افراد پخش زنده … و غیره عدالت را رعایت کنم (هرچه صفحه فروش برنامه آموزش را امتحان کردم شما …) چند ماه بعد شما خود را در یک شیار پیدا می کنید دنبال دم خود بر روی یک چرخ همستر می دوید اما دیگر نمی دانید دلیل شکستگی که برای آن انجام می دهید.
بیشتر ما به دلیل اشتیاق خود به کاردستی درگیر کارهایی هستیم که انجام می دهیم – صرف نظر از نتایجی که به شما ارائه می دهد به چه کسی خدمت می کند و نحوه انجام آن را انجام می دهید. ما یک کار تجاری را شروع می کنیم تا بتوانیم آنچه را که به بهترین وجه انجام می دهیم انجام دهیم و آن را همانطور که می بینیم انجام دهیم بدون اینکه به دیگران بگوییم چه کاری انجام دهیم و چگونه آن را انجام دهیم.
ما فقط برای اینکه بتوانیم تجارت خود را به بازار عرضه کنیم کار خود را شروع نکردیم (همراه با استرس عدم اطمینان و بیمه درمانی فوق).
ما تجارت خود را شروع کردیم زیرا مشتاقانه به آنچه انجام می دهیم علاقه داریم (به عنوان مثال یک فرایند آموزش خاص تخصص موضوع ابزار دانش … چیزهای گیک.) ما تجارت خود را شروع کردیم زیرا می خواهیم خودمان را بیان کنیم و به اشتراک بگذاریم هدایا از طریق چیزی که می توانیم (حداقل از لحاظ نظری!) آن را کاملاً کنترل کنیم تا مجبور نشویم رسالت صداقت و حقیقت خود را به خطر بیاندازیم.
ما می خواهیم زندگی خودمان را به چیزی متمرکز کنیم که برای آن ایستاده ایم … ما می خواهیم زندگی ما چیزی فراتر از ضربه زدن به ساعت باشد.
با این حال بعد از مدتی شاید برخی از تمرینات و برنامه ها در تاریخ بعدی با هدف افزایش تجارت ما انجام شود تا بتوانیم پیام خود را گسترش دهیم و به افراد بیشتری کمک کنیم ما به آرامی اما مطمئناً متوجه می شویم که بیان تعامل و تصمیمات ما چگونه است بیشتر و بیشتر تحت تأثیر آنچه که به ما گفته می شود بهتر می شویم. شیوه های بازاریابی به جای بصیرت و تخصص فردی ما (مانند ابرقدرت سس مخفی و فرآیند منحصر به فرد ما در واقع به مشتریان کمک می کند تا به نتیجه برسند).
ما خودمان را وادار کردیم که فرآیند کنسرو شده ای را دنبال کنیم که به ما نیاز دارد اعضای بدن خود را ببریم تا بتوانیم آنها را در یک جعبه آزمایش شده و درست قرار دهیم. ما طرح ها را خفه کرده ایم و اگر نتایج را همانطور که تبلیغ می کنیم ارائه ندهیم نتیجه می گیریم که مشکلی در ما پیش آمده است یا به اندازه کافی خوب نیستیم. (بنابراین ما برای خرید بیشتر این تمرینات به خرید پرداختیم که اصالت ما را بیشتر خفه کرد ما را به دام مقایسه سوق داد و به نوعی احساس عدم کفایت کرد!)
به ما گفتند آموزش بعد از آموزش و برنامه بعد از برنامه بیایید همه چیز در مورد روند کار خود را تعطیل کنیم و فقط در مورد نتایج مزایا صحبت کنیم. به ما گفته می شود که هیچ کس به روند ابزار ما – اساساً علاقه ما به صنایع دستی – ابرقدرت سس مخفی ما اهمیت نمی دهد. در واقع این بارها و بارها گفته می شود که به عنوان حقیقت پذیرفته می شود – سلام آخرین باری که وی مورد سوال و چالش قرار گرفت کی بود؟
آیا تا به حال فکر کرده ایم که بارها و بارها با سکوت درباره روند و ابزارهای خود به ما گفته می شود و چگونه نتیجه بگیریم زیرا مردم درخشش خواهند یافت به ناخودآگاه ما پیامی ارسال می کند که علاقه ما به کاردستی ما مهم است؟ که هیچ کس اهمیتی نمی دهد؟ اینکه ما باید آن را پشت در بگذاریم تا بتوانیم پیام های بازاریابی کنسرو شده بسازیم که مردم درک کنند – زیرا شما کمترین مخرج مشترک را هدف قرار می دهید؟
این چه تفاوتی دارد که از شما خواسته شود رویای خود را درب دفتر بگذارید و در کابین مستقر شوید؟ (حداقل شما بیمه درمانی دریافت می کنید و به نظر می رسد یک کارمند حقوق بگیر هستید و مجبور نیستید در توضیح آنچه در مهمانی کوکتل انجام می دهید گیر کنید!)
اگر ما بتوانیم نامه خود را انجام دهیم چه می کنیم؟
بگذارید فقط بپرسم … چه می شود؟
اگر بتوانیم بفهمیم چه کار می کنیم چگونه این کار را انجام می دهیم و آن را برای مشتریان ایده آل خود جادو می کنیم؟ اگر ما بتوانیم کیک خود را بخوریم و آن را هم بخوریم چه؟
این چیزی است که من می دانم: یافتن اشتیاق خود و سپس بستن مقداری از محتوای بازاریابی در آن بسیار آسان تر از یافتن چیزی است که به طور امیدوارکننده ای قابل فروش باشد و سپس واقعاً از این موضوع هیجان زده شوید. شما فروشنده اتومبیل دست دوم نیستید. طاقچه را انتخاب کنید زیرا دیگران به شما می گویند که در طولانی مدت کارایی نخواهد داشت.
چه می شود اگر شما می توانید با حرفه خود رانندگی کنید و سپس اشتیاق و ابرقدرت خود را در کمال شکوه و جلال خود در پیشنهادهای سودآور و قابل فروش قرار دهید بدون اینکه هیچ بخشی از خود را پشت سر بگذارید؟
اگر مجبور نشدید یک دست و پا برید تا بتوانید خود را در جعبه بازاریابی پر کنید چه می کنید؟
تصور کنید اشتیاق شما برای حرفه شما – روند ابزار دانش – یک توپ ساحلی است. به طور طبیعی یک توپ ساحلی پر از شادی کاملاً بادی شناور است. بسیاری از تمرینات بازاریابی به شما می گویند که توپ ساحلی را به سمت پایین فشار دهید و آن را در زیر آب نگه دارید زیرا بیشتر چیزها غرق می شوند! خوب بیایید توپ ساحلی را غرق کنیم تا بتواند متناسب باشد. اگر خوشبختانه متورم شده باشد باید مدام آن را فشار دهید و فشار دهید تا پایین بماند. لحظه ای ظاهر می شود که جنگ را متوقف می کنید و احساس می کنید در این مأموریت شکست خورده اید. در نهایت شما از اینکه 24/7 به پایین رانده شوید خسته شده اید بنابراین می توانید با رها کردن اشتیاق خود توپ ساحلی خود را رها کنید. متأسفانه توپ کوچک ساحلی غرق می شود و متناسب می شود.
آیا با انکار جنبه ای از اشتیاق خود آتش را از دست داده اید؟ برای شکستن بن بست او به دنبال برنامه ها و تمرین های بیشتر است – و در وهله های سریع با وعده های بزرگ به خود جلب می کند. او مدام با آن به سر شما می زند و فکر می کند به نوعی می توانید این جرقه را از بیرون خود پیدا کنید. مانند کسی قصد دارد آن را در یک بشقاب نقره ای با قیمت 297 دلار به شما تحویل دهد.
با این حال این تمرینات همچنان به شما می گویند که در مورد علاقه خود به حرفه خود خاموش باشید … و به آرامی اما مطمئناً Kool Aid بنوشید و به جای س insteadال از آنچه اتفاق می افتد و چه چیزی برای شما مناسب است دستورالعمل ها را دنبال می کنید مشق شب و صدای خود را پایین بیاورید.
من یک راهنمای معنوی عالی می شناسم که یک بار توسط یک کارشناس بازاریابی از او خواسته شد خشم و عصبانیت خود را از بین ببرد زیرا فروخته نخواهد شد. من برای مدت طولانی با برخی از پیام های سیراب شده دست و پنجه نرم کردم. خوشبختانه او مربی دیگری پیدا کرد که او را تشویق می کرد که به کل مسئله برسد. او برنامه ای را به نام خشمگین به ثروت راه اندازی کرد – بله او قسمت بدخلق و عصبانی را می فروشد – و اکنون هر ماه 5 عدد کسب می کند.
به جای خفه کردن ترکیب بی نظیر فرایندها ابزارها دانش و تجربه چه می شود اگر بتوانیم فرایند خود را به عنوان مأموریت خود انجام دهیم و از بازاریابی استفاده کنیم تا این کار برای تجارت ما مفید باشد؟
بله ما ممکن است هنوز در را باز کنیم با برخی نتایج و مزایا اما در مورد لایه بعدی چطور؟ آیا اگر شما دقیقاً مانند رقبای خود باشید مردم واقعاً دلارهای زیادی به شما می پردازند؟ چه چیزی شما را خاص می کند؟ چه عاملی باعث می شود مشتری های بالقوه شما شما را به جای شخصی انتخاب کنند که همان قول از دست دادن 10 پوند و احساس زنده بودن را برآورده کند؟
همه نسخه متفاوتی از همان سخنرانی آسانسور دارند – همان صحبت در مورد فواید ناامیدی و نگرانی ها را فراموش کنید! آنچه شما را متفاوت می کند جایگزینی چند کلمه و نامگذاری روزانه آنها نیست.
آنچه شما را متمایز می کند روند شما است و آنچه در واقع برای ارائه نتایج برای مشتریان خود انجام می دهید – راه شما. عملیات منحصر به فرد شما برنامه x-month نیست که توسط مدرسه آموزش یا سایر برنامه های آموزشی به شما تحویل داده شود.
شما نمی توانید برخی از طرح ها و بروشورها را از قفسه ها خریداری کنید و خود را در جعبه خرد کنید زیرا فکر می کنید به اندازه کافی خوب نیستید یا به اندازه کافی بلد نیستید که خودتان را ایجاد کنید. (این مواد در كمك شما به سرعت و آسانی بلند شدن و دویدن مثر هستند اما اساس كار شما نباید بر اساس دفع این مواد بدون ذهن باشد).
روند کار شما برای تمام علاقه دانش ابزار تجربه زندگی ارزش هدایا و قدرت عالی شما جواهر است. شما به عنوان یک بسته کامل
من به اندازه کافی صفحات فروش را خوانده ام تا به شما بگویم که من دیگر هیچ توجهی به مزایا ندارم زیرا آنها تقریباً همین حرف را می زنند … x مشتری در 30 روز! اقدام 6 رقمی در x ماه! … من بخاطر شخصی که پشت نسخه است خرید می کنم. من می خواهم بدانم که او برای چه موضع می گیرد چه ابزاری در اختیار دارد چگونه با موضوع برخورد می کند و چگونه مواد را تحویل می دهد – زیرا در طی مراحل است که نتایج و جادو اتفاق می افتد. من می خواهم بدانم این شخصی كه با او كار می كنم استفراغ چیزی نیست كه قبلاً شنیده ام بعضی از سیستم های برش كوكی و برخی نیز استفراغ می كنند.
وقتی به صفحه فروش برنامه کارآموزی / آموزش می رسم بعضی اوقات در عرض 10 ثانیه می دانم که باید بدون اتمام خواندن پاراگراف اول به آن برنامه بپیوندم. چرا؟ من می توانم کارت نویسنده را احساس کنم و بلافاصله می فهمم که آیا چیزی اصلی است چیزی با GUTS چیزی برای من است.
مشتریان بالقوه شما می توانند انرژی اشتیاق و اشتیاق شما را از طریق ارتباطات شما احساس کنند – حتی اگر این فقط کلمات نوشتاری باشد. اگر در مورد موضوعی که کاملاً به آن علاقه دارید نمی نویسید اگر بعضی از مواد کنسرو شده و رقیق کننده را پخش می کنید چگونه انتظار دارید خوانندگان شما در مورد شما احساس کنند – برای اینکه بتوانند از شما الهام کافی بگیرند تا با شما همکاری کنند؟
وعده های گسترده درباره نتایج و مزایا فقط صداقت را منتقل نمی کند و اعتماد به نفس لازم برای برقراری ارتباطات معنی دار را ایجاد نمی کند.
در اینجا متناقض است. من چند برنامه صدور گواهینامه را دیده ام که مربیان را برای ارائه تجارت و بازاریابی آموزش می دهند. حدس بزنید چه چیزی را می فروشند – بله روند کار! آنها این فرایند را می فروشند (چیزی که بعداً به سیستم امضا تبدیل می شوند) که چرخش می کند و به ما می گوید دیگر درباره روند خود صحبت نکنید! هیچ کس به روند کار اهمیتی نمی دهد … اما به نظر می رسد تعداد زیادی از مردم به اندازه کافی مراقب هستند که هزاران دلار برای دریافت گواهینامه هزینه کنند. هوم … بیایید یک لحظه به آن فکر کنیم خوب؟
بسیاری از مربیان تجارت نیز طرفدار ایجاد یک سیستم امضا هستند. بنابراین این در مورد روند کار است نه؟ به نظر من سیستم signature ابزاری عالی برای برقراری ارتباطات بازاریابی است زیرا اگر به درستی انجام شود مختصراً به افراد می گوید که شما چه کاری انجام می دهید و چگونه آن را انجام می دهید – این روند را به منافع / نتایج مورد نظر مرتبط می کند. چطوری این کار را انجام میدهی. بله – روند کار
اشتباه نکنید من عاشق بازاریابی هستم و با آن به عنوان یک شکل هنری – نوعی ابراز وجود – رفتار می کنم. نه نسخه بسته بندی شده ای که سیمون می گوید را بازی می کند. ارتباطات بازاریابی عبارت است از درک اینکه به چه کسی می خواهید خدمت کنید چگونه به آنها خدمت می کنید و سپس با آنها ارتباط برقرار می کنید تا مشتریان ایده آل شما از ارزش ارائه شده شما آگاه شوند (ساده درست است؟)
چه کسی خواهد گفت که روند شما – که تمام احساسات دانش ابزار و تجربیات شما در زندگی ارزش هدایا و قدرت عالی شما را تبلور می بخشد – بخش مهمی از پیام شما نیست؟ من دوست دارم قبل از تصمیم به پرداخت هزینه های کلان و استخدام شخصی این موارد را بدانم!
اگر نمی توانید همه شما را به طور کامل بپذیرید و تمام منحصر به فرد خود را بیرون بگذارید. اگر در پشت نتایج کنسرو شده و رقیق پنهان شوید فکر می کنید * مردم می خواهند آنها را بشنوند – چگونه انتظار دارید دیگران نبوغ شما را کاملا بپذیرند و از آن استقبال کنند؟
[ad_2]