[ad_1]
وی در سال 1338 در جوادیه تهران متولد شد. در خانواده ای که به گفته خودش از نظر اقتصادی متوسط بود. این خانواده اما مذهبی و سنتی بودند. او یک خواهر و یک برادر دارد. خانواده نزدیک سعید حجاریان یکی از چهره های نظریه پرداز اصلاحات است ، اما برخلاف او ، وی جناح راست است. در میان اصولگرایان ، ناصر ایمانی به طیف معتدل این جریان نزدیکتر است و در جلسات آنها نیز شرکت می کند. وی معتقد است که به دلیل این جلسات ، حق در انتخابات دوم شورای شهر تهران و مجلس هفتم پیروز شده است. این مصاحبه در راستای پروژه تاریخ شفاهی رسانه ایرنا انجام شده است. در این مصاحبه ، ایمانی برای اولین بار برخی از نکات را مورد تأکید قرار می دهد.
ایرنا: از خودتان بگویید؟
ایمانی: من ناصر ایمانی هستم ، متولد 1338 در منطقه جوادیه تهران. من در یک خانواده مذهبی سنتی با سطح متوسط تا پایین درآمد بزرگ شدم. من یک خواهر و یک برادر دارم. ما تا سال 1349 در جوادیه ماندیم و سپس به منطقه نارمک رفتیم. من تا سال 1963 آنجا بودم و ازدواج کردم و نقل مکان کردم.
ایرنا: چرا وارد سیاست شدید؟
ایمانی: من فعالیت سیاسی خود را از 15 سالگی آغاز کردم. دلیل آن تحصیل در یک مدرسه دینی بود که بنیانگذاران آن رهبران نهضت آزادی در آن زمان از جمله مرحوم بازرگان بودند. من به دلیل فعالیت سیاسی در همین مدرسه توسط رژیم شاه دستگیر شدم ، اما به دلیل سن کم چند روز بعد با تعهد کتبی آزاد شدم. اما فعالیت سیاسی من ادامه داشت. تا سال 1956 ، زمانی که من در دانشگاه در رشته مهندسی برق پذیرفته شدم ، جو انقلابی در کشور حاکم شده بود. از آن سال فعالیت من در مسجد قبا متمرکز شده است. ما به همراه مرحوم دکتر مفتح و فرزندانش در این مسجد حضور یافتیم. این فعالیت تا انقلاب ادامه داشت. مسجد قبا در آن زمان یکی از قطب های مهم انقلاب اسلامی بود و شخصیت های بزرگ انقلابی در ماه های اختصاص داده شده به انقلاب به طور منظم از آن دیدن می کردند. بعضی اوقات جلسات شورای انقلاب در این مسجد برگزار می شد. سخنرانی ها بسیار داغ بود و در این مسجد تظاهرات و تجمع برگزار می شد. یکی دو ماه پس از پیروزی انقلاب ، به جهاد سازندگی پیوستم.
پس از انقلاب ، دانشگاه ها تا سال 1962 تعطیل بودند. پس از آن ، من به دانشکده حقوق رفتم و در این رشته مدرک گرفتم. همزمان وارد دفتر ادغام واحدها شدم. در آنجا با بسیاری از شخصیت هایی که اکنون یا سال های گذشته در دفتر بودند دوست شدم و این دانش امروز نیز ادامه دارد. در دفتر ادغام وحدت ، فعالیت های ما معطوف به برگزاری دوره های آموزشی برای دانشجویان انجمن های اسلامی سراسر کشور بوده است. در همان سال ها ما مرکزی را در دفتر تلفیق تأسیس کردیم به نام دفتر تحقیقات عقیدتی و سیاسی. این دفتر فعالیت های مختلفی داشت از جمله برگزاری همایش دانشجویان مسلمان در سراسر جهان در تهران. همزمان با مرحوم دکتر احمد احمدی در شورای عالی انقلاب درگیر فعالیت های فرهنگی بودم. این وضعیت تا زمان رحلت امام خمینی (ره) ادامه داشت.
در آن روزها من برخوردها و ارتباطات سیاسی خود را با جریانات سیاسی راست و چپ آن زمان داشتم. چون هر دو را فرزندان انقلاب می دانستم. پس از رحلت امام اختلافات چپ و راست شدت گرفته و به ویژه در دولت های مرحوم هاشمی رفسنجانی این اختلافات بیشتر شده است. اما من هنوز هم جلسات و شایعاتی با هر دوی آنها داشتم و ارتباط دوستانه ام با آنها ادامه داشت.من بعضی اوقات در جلسات مشترکی که توسط چهره های برجسته این دو جریان برگزار می شود نیز شرکت کرده ام.
بین سالهای 1372 و 1373 ، وقتی روزنامه سلام تأسیس شد ، دوستی من با بسیاری از روزنامه نگاران سلام و همچنین روزنامه مرتضی نبوی رسالت ، که من قبلاً دوست آن بودم ، باقی ماند. این جلسات و گفتگوها ادامه یافت. من هرگز نمی خواستم در دولت یا حتی مجلس مسئولیتی داشته باشم و این بی میلی تاکنون باقی مانده است.
ایرنا: به نظر می رسد بسیاری از مقالات شما در سالهای دولت اصلاحات در مطبوعات کشور چاپ شده است؟
ایمان: بله. با آنچه در سال 1976 اتفاق افتاد و آن پیروزی آقای خاتمی بود ، جریان دوم خرداد متولد شد ، که چند سال پیش در حال حیات بود. این جریان فضای مطبوعی را در مطبوعات خود ایجاد می کرد ، که گاه در برابر صداقت جمهوری اسلامی موضع می گرفت. در واقع ، نوعی تحول ایدئولوژیک در جریان چپ رخ داده است و برخی از مکاتب فکری این جریان ماهیت ایدئولوژیک خود را تغییر داده اند. من ترسیده و نگران بودم زیرا قبل از انقلاب با انحراف ایدئولوژیک برخی از سازمانهای مبارز آن زمان روبرو شده بودم.
من به وضوح دیده ام که در برخی از چاپ ها و سخنرانی های برخی از مکتب های فکری در دوم خرداد ، نه تنها به مبانی نظری انقلاب حمله می شود ، بلکه این حملات نیز به تدریج به پایگاه های مذهبی ما منتقل می شود. مقالات تند و تحلیلی بسیار تند به نظر من در این روزنامه ها منتشر شد. من به این نتیجه رسیده ام که اکنون که آنها از طریق مطبوعات این حملات را علیه نظام و دین هدایت می کنند ، ما نیز باید از طریق مطبوعات به آنها پاسخ دهیم و از مبانی اصولی ، نظری و سیاسی انقلاب دفاع کنیم. همان موقع به یاد دارم که یک سری مقالات در روزنامه صبح امروز توسط آقایی منتشر شد که من نام وی را علیه ولایت فقیه نمی آورم.
من دفاعیه ای برای این نوشتم و امروز صبح آن را برای روزنامه ارسال کردم. اما علی رغم دوستی که با برخی از دوستان این روزنامه داشتم ، چند هفته طول کشید تا مقاله من در این روزنامه چاپ شود. به همین دلیل ، به دلیل دوستی با آقای مرتضی نبوی در این مأموریت ، بتدریج مقالات زیادی را برای رد نظرات ضد ولایت فقیه برای مجله وی نوشتم که حدود 8 سال به طول انجامید. حتی اگر هفته ای 3 مقاله در این روزنامه داشتم ، حتی یک بار هم به روزنامه رسالت نرفتم و از آنها پولی نگرفتم زیرا نمی خواستم استقلال خود را از دست بدهم. من فقط مقالاتی نوشتم و آنها را برای روزنامه فکس کردم و آقای نبوی و همکارانش آنها را دوست داشتند و منتشر می کردند. انگیزه من فقط دفاع از اصول انقلاب بود و مطلقا انگیزه مالی نداشتم زیرا احساس می كردم اصل انقلاب و اصول امام مورد حمله قرار می گیرد.
در همان زمان ، آقای خاتمی ، رئیس جمهور وقت ، به طریقی خاص برای من پیغام فرستاده بود که از من می خواهم به خدمت او بروم تا بتوانیم ملاقات کنیم. اما به دلایلی آن را تأیید نکردم. او این پیام را داده بود که من مرتباً مقالات آقای ایمانی را می خوانم. با پایان یافتن دولت اصلاحات ، مقاله های من درباره مأموریت قطع شد.
ایرنا: گفته می شود شما در پیروزی اصولگرایان در انتخابات شورای شهر دوم تهران و مجلس هفتم نقش موثری داشته اید؟
ایمان: بله ، قبل از پایان دولت آقای خاتمی ، به دلیل مسائلی که در مجلس ششم به وجود آمد و جنبش شدیدی که علیه رژیم در پایان این مجلس رخ داد ، من به همراه برخی از دوستانم که مخالف آن بودند. شبح اصلاح طلب ، من جلساتی را برای طراحی مجلس هفتم برگزار کردم.این برخوردهای فکری – تحلیلی مبنایی برای غلبه بر وضعیت موجود بود. مطمئناً ما قبل از انتخابات مجلس هفتم این کار را در انتخابات شورای دوم مقیاس کوچک تهران انجام داده بودیم که موفقیت آمیز بود.
با این حساب ، ما جلسات تحلیلی طولانی مدت با دوستان برگزار کرده و بستری را آماده کرده ایم که مجلس هفتم باید از نظر ساختار متفاوت با مجلس قبلی باشد. به عبارت دیگر ، ما گفته ایم که برای اینکه کاندیداهای ما احتمال رأی دهی بالا داشته باشند و یک مجلس کارآمد تشکیل دهند تا از تنش های مجلس ششم فاصله بگیرند ، باید چه کار کنیم. بنابراین ، اگر به 30 نمایندگانی که در آن زمان از تهران وارد مجلس شدند ، نگاه کنید ، افرادی را می بینید که چهره های تقریباً جدیدی هستند ، مانند زیبا: آقایان ، نادران ، عماد افروغ و توکلی. همه این افراد چهره های جدیدی بودند.
این افراد عمدتاً چهره های دانشگاهی جدیدی بودند که سابقه جناحی در این زمینه نداشتند. چهره های حق تا آن زمان بیشتر از روحانیت مبارز و جامعه اسلامی مهندسان و به اصطلاح راست سنتی بودند. اما افراد جدید جریان روشن و بازتری بودند. در حالی که آنها از نظر عقیدتی و عقیدتی با جناح سنتی کاملاً منطبق بودند ، اما در دیدگاه های آنها با حق سنتی نیز اختلافاتی وجود داشت. مجلس هفتم محصول تفکر ما بود. دو سال پس از پایان دولت اصلاحات ، من همکاری نزدیک با آقایان قالیباف و توکلی را آغاز کردم و در کارزار انتخاباتی وی فعال بودم.
بدیهی است که آقای توکلی به دلیل معامله ای که انجام داد از همان ابتدا کناره گیری کرد. در دور اول انتخابات ، آقای قالیباف نتوانست به دور دوم صعود کند. بنابراین من نشستم ، اما ایدئولوژی بنیادگرایی از ورود احمدی نژاد حمایت کرد زیرا مخالف وی آقای هاشمی بود. به دلیل شخصیت و شناختی که از آقای احمدی نژاد داشتم ، هیچ انگیزه ای برای انتخاب وی نشان ندادم زیرا با او دوستی طولانی داشتم. من از سال 1955 و 1955 او را می شناسم زیرا هر دو در محله نارمک زندگی می کردیم. ما در آنجا دوست بودیم و به دور مسجد و کتابخانه می گشتیم و آگهی های توزیع می کردیم. ما کمک کردیم اما پس از پیروزی انقلاب ، روابط متقابل ما کاملاً شکسته شد. چون او به دانشگاه علم و صنعت رفت و من به دانشگاه دیگری.
من چندین بار او را در زمان شهردار بودن آقای احمدی نژاد دیدم اما احساس کردم فاصله فکری من با او بسیار زیاد است. آقای احمدی نژاد مواضع بسیار محکمی را در مورد موضوعاتی که در انتخابات 1984 به وجود آمد در برابر مواضع کسانی که از نظر سیاسی اصولگرایان را رهبری می کردند ، از جمله آقای ناطق نوری ، اتخاذ کرد. آن روزها یکی دو بار پیش او رفتم ، اما دیدم که فاصله فکری بین ما زیاد است.
من چندین بار او را در زمان شهردار بودن آقای احمدی نژاد دیدم اما احساس کردم فاصله فکری ما با او بسیار زیاد است. آقای احمدی نژاد در مورد موضوعاتی که در انتخابات 1984 بر خلاف مواضع کسانی که اصولگرایان را از نظر سیاسی رهبری می کردند ، از جمله آقای ناطق نوری ، موضع گیری کاملا روشنی داشت. R. آقای احمد توکلی را گرفتم. من هم مانند رسالت در تحریریه نبودم و به دلیل کمبود نیاز مالی هیچ پولی دریافت نکردم. چون فکر می کردم می توانید خیلی سالم و راحت بنویسید. می خواهم بگویم که من با آقای توکلی در میان تمام چهره های اصولگرا رابطه نزدیکتر دارم.من سیاست و آزادی فکر آنها را دوست دارم. به یاد دارم که یک روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 1984 و پیروزی آقای احمدی نژاد ، به دیدار آقای توکلی رفتم که به دلیل کمر درد در بستر بود. آقای توکلی ابراز خرسندی کرد که خوب بود دوباره به شخصیتی که در مسیر رهبری است رأی داد. من پاسخ دادم: شما نباید مطمئن باشید که در خط رهبری است. من سالهاست که او را می شناسم و می دانم که روزی او مخالف رهبری خواهد بود. او از رختخواب بلند شد و با نگرانی و تعجب بسیار گفت: “چرا این حرف را می زنی؟” گفتم من سالهاست که او را می شناسم و شما هنوز هم او را به خوبی نمی شناسید.
همین طور هم شد و احمدی نژاد کم کم چهره واقعی خود را نشان داد. البته ، از حدود سال 1986 ، آقای توکلی به شدت به سیاست های آقای احمدی نژاد در سایت A مانند بحث در مورد بیماری اقتصاد هلند انتقاد کرد. من هنوز با تمام شخصیت های تأثیرگذار و مهم اصولگرایان در ارتباط هستم. و البته ، من در مورد نقاط ضعف اصولگرایان نظراتی دارم که در جلسه بعدی بیان خواهم کرد.
[ad_2]
اتصال منبع