محیط بازاریابی

[ad_1]

هیچ اثری وجود ندارد و در یک خلاء کار می کند ، اما به عنوان بخشی از قسمت جدایی ناپذیر از محیطی که در آن خود را پیدا می کند. یک استراتژی بازاریابی کارآمد و کارآمد تابعی از توانایی مدیر بازاریابی در درک محیطی است که شرکت در آن فعالیت می کند.

محیط بازاریابی شامل گروهی از عوامل یا نیروهایی است که عملکرد شرکت را در بازار هدف انتخاب شده یا تحت تأثیر قرار می دهد.

جین (1981: 69) محیط بازاریابی را تعریف کرد تا همه این عوامل را شامل شود که ممکن است سازمان را به طور مستقیم یا غیرمستقیم از هر طریق ملموس تحت تأثیر قرار دهد. عوامل محیط بازاریابی از طریق ورودی ها بر سازمان تأثیر می گذارند ، زیرا سازمانها براساس تولیدات بر محیط اثر می گذارند. رابطه بین سازمان و محیط بازاریابی غالباً “جدایی ناپذیر” نامیده می شود.

محیط بازاریابی شامل آن دسته از نیروها یا مؤلفه هایی است که بر توانایی شرکت برای عملکرد مؤثر در بازار هدف انتخابی تأثیر می گذارد.

محیط بازاریابی به دو مؤلفه اصلی تقسیم می شود. عناصر هستند ،

محیط داخلی: محیط داخلی مربوط به متغیرهایی است که قابل کنترل هستند. متغیرهای قابل مدیریت به دو گروه استراتژیک و غیرفروشنده طبقه بندی می شوند. محیط خارجی: محیط خارجی مربوط به متغیرهایی است که نمی توانند کنترل شوند. این متغیرها غیرقابل کنترل هستند زیرا مدیر بازاریابی نمی تواند مستقیماً هیچ یک از عناصر را کنترل کند. مدیر بازاریابی با نظارت ، تجزیه و تحلیل و پیش بینی سریع این عوامل محیطی ، گزینه سازگاری با محیط را ترك می كند. محیط خارجی را می توان به دو جزء ، محیط خرد و محیط کلی تقسیم کرد.

محیط دقیق:

عناصری که در محیط خرد قرار می گیرند شامل نیروها یا عواملی در محیط مستقیم شرکت است که بر توانایی شرکت در عملکرد مؤثر در بازار تأثیر می گذارد. این نیروها تأمین کننده ، توزیع کننده ، مشتری و رقبا هستند. بیایید به تفصیل درباره هر یک از متغیرها بحث کنیم.

تهیه کنندگان:

تهیه کنندگان مشتریهای تجاری هستند که برای فروش مجدد یا برای تولید کالاهای دیگر به سازمانهای تجاری دیگر کالا ارائه می دهند. رفتار نیروهای خاص در تأمین کنندگان می تواند بر عملکرد سازمان خرید مثبت یا منفی تأثیر بگذارد. عوامل تعیین کننده در اینجا تعداد تأمین کنندگان و اندازه تأمین کنندگان صنعت است. بررسی تأمین کنندگان به ما این امکان را می دهد تا قدرت مذاکره کننده خود را که تأمین کنندگان در کل صنعت دارند ، تخمین بزنند. پاسخ به موضوعات مربوطه می تواند در توانایی شرکتها در صنعت برای ارائه کالاها یا خدمات قابل قبول به نیازهای مؤثر تأثیر بگذارد. روند امروز این است که خریداران در تلاشند تا عرضه کننده را ترغیب کنند دقیقاً آنچه را که شرکت ها می خواهند ارائه دهند. این روند به عنوان “بازاریابی معکوس” شناخته می شود.

مشتریان:

مشتریان کالاهایی و یا خدماتی را که شرکت تولید می کند ، خریداری می کنند. در زنجیره خرید ، افراد مختلف قبل از خرید نقش های مهمی را ایفا می کنند. تأثیرات مختلف را باید درک کرد. مشتری ممکن است مصرف کننده محصولاتی باشد که کاربر در آن قرار دارد. عامل تعیین کننده در اینجا این است که نیازها و خواسته های مصرف کنندگان ثابت نیست. آنها به سرعت در حال تغییر هستند. تغییرات در تنظیمات مصرف کننده فرصت ها و تهدیدهای موجود در بازار را ایجاد می کند. این تغییرات خواستار یک استراتژی جداگانه برای جا به جایی پنجره های فرصت یا زنده ماندن از تهدیدها در بازار بودند. آگاهی مناسب از رفتار مصرف کننده ، طراحی و تولید کالاها و خدمات مورد نیاز مشتریان را تسهیل می کند ، نه آنچه می توانند تولید کنند.

رقیب:

رقیب شرکتی است که در همان صنعت یا بازار با یک شرکت دیگر فعالیت می کند. توجه اینجاست که شرکت A جایگزینی را برای شرکت B (رویکرد صنعتی) یا شرکت A تولید می کند و شرکت B به دنبال تأمین نیازهای مشتری مشابه (رویکرد بازار) است.

[ad_2]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا