بازاریابی “دهان به دهان” از آب بیرون می زند

[ad_1]

بسیاری از مردم به شما می گویند دهان به دهان مهمترین بازاریابی است.

خوب آنها در مورد عالی بودن آن اشتباه نمی کنند.

همه به تبلیغات اعتماد ندارند – به هر حال همه ما قبلاً سوزانده ایم.

ناگفته نماند از تعداد مشتریان بالقوه (و متأسفانه تعداد کمی از بازاریاب ها) که بازاریابی را خصمانه می دانند – نبردی بین حیوانات درنده و طعمه. من با این موافق نیستم. اگر چیزی دارید که زندگی من را بهتر می کند می خواهم مرا راضی به خرید آن کنید.

هنوز هم اجتناب ناپذیر است. ماهیت معاملاتی خاصی در آن وجود دارد.

گرچه دوستان و خانواده ما؟

ما ممکن است همیشه به قضاوت آنها اعتماد نکنیم اما حداقل هیچ پولی در خطر نیست.

البته مزایای دیگری نیز وجود دارد. ارزان است به زیبایی گسترش می یابد و نمایشگر شما را بالا می برد.

(اگر مردم در مورد آن صحبت می کنند باید خوب باشد درست است؟)

با این حال محدودیت های عمده ای در دهان به دهان وجود دارد.

در یک چیز عالی است: ایجاد آگاهی از برند.

بهش فکر کن او در مورد یک گروه جدید یک برنامه جدید یک رستوران جدید می شنود و به دیگران می گوید که آنجا است و باحال است.

برای هر چیز دیگری موثر نیست.

و بخشی از هر چیز دیگر فروش است.

حتما حتما. اگر آنها از وجود شما اطلاع نداشته باشند هیچ کس نمی تواند از شما خرید کند. دهان به دهان می تواند در مورد فروش به شما بگوید.

اما به طور کلی او دعوت به عمل ندارد.

آیا آن مشکلی دارد؟

نه اگر هدف شما ایجاد آگاهی باشد.

اما اگر راهی برای ایجاد آگاهی وجود داشته باشد … که شامل دعوت به عمل نیز می شود چه می کنید؟

چیزی با تمام مزایای عمده دهان به دهان بدون محدودیت؟

این یک اصل بسیار قدرتمند خواهد بود که می توانید بر اساس آن کل تجارت خود را ایجاد کنید.

بدون بازاریابی مشتری بگیرید

وقتی کسی در خیابان قدم می زند باید خودتان را بفروشید.

از این گذشته تنها شما نیستید که می توانید به آنها کمک کنید. حتی اگر صنعت خود را در انحصار خود داشته باشید … خوب همیشه گزینه های دیگری خارج از صنعت شما وجود دارد.

به همین دلیل است که مردم به بازاریابی روی می آورند. به شما کمک می کند پیشنهاد شما را از گزینه های دیگر متمایز کنید. شما ممکن است جذاب تر مقرون به صرفه تر از بالا به پایین یا فقط کم ارتفاع باشید بهتر از بقیه است – اگر اینطور باشد هدف از بازاریابی شما این است که این را روشن کنید.

اما همه اعلام می کنند. حتی وقتی چیزی را که شما را بی نظیر می کند تبلیغ می کنید باز هم – به تعبیری – فقط بخشی از مخاطب هستید.

بدیهی است که فکر نمی کنم بازاریابی بی فایده باشد. استراتژی بازاریابی شما یکی از بزرگترین دارایی های شماست.

پیام مناسب به شخص مناسب مقاومت ناپذیر است.

اما حتی ارجاع خوب هم بهتر است.

مراجعه زمانی است که یکی از مشتری های شما به شخصی می گوید که می داند شما را می بیند. با یک تفاوت اساسی شبیه دهان به دهان است. آنها وجود شما را به این احتمال نمی گویند. و آنها به آنها نمی گویند که شما باحال هستید.

آنها آنها را به شما توصیه می کنند.

دهان به دهان فقط اطلاعات است. معرفی یک پیشنهاد یک سفارش یک دعوت به عمل است.

این بسیار قدرتمندتر از هر نامه فروش است. مشتریانی که زندگی بهتری دارند به بیلبوردهای سیار تبدیل می شوند. همه کسانی که می شناسند می توانند ببینند که اکنون وزن کم کرده سیگار لگد زده اند از اضطراب یا هر کاری که برای آنها انجام شده است رنج می برند.

و وقتی از مشتری شما می پرسند که چگونه این کار را انجام دهد آن را با یک جمله ساده اگر می خواهید سیگار را ترک کنید باید پای من را ببینید به شما هدایت می کنند.

نحوه تبدیل مشتری به نمایندگی فروش

به هر حال این رویا است.

مشکل این است که مشتریانی که شما را دوست دارند و به شما اهمیت می دهند همیشه مردم را برای شما روشن نمی کنند.

آنها ممکن است شما را با افراد دیگر همراه نکنند.

حتی اگر این کار را انجام دهند ممکن است بگویند که چقدر خوب هستید … بدون اینکه آنها را ترغیب به دیدن شما کند.

این شما هستید که چگونه به آنها نشان دهید. همانطور که به آنها آموزش می دهید تا افراد بهتری شوند می توانید آنها را نیز تربیت کنید تا مربی شما شوند:

به ایده برسید. در فرم های پذیرش مشتری های من من می پرسم چه کسی آنها را به من ارجاع داده است. تا حدی به این دلیل که من اهمیت می دهم اما همچنین به دلیل اینکه این ایده را در ذهن آنها قرار می دهد. اگر شما نوعی هستید که افراد دیگر به آن مراجعه می کنند آنها می توانند دوستان خود را نیز به شما ارجاع دهند.

اغلب پیگیری کنید. یکی از خوشمزه ترین مزایای ارسال ایمیل این است که شما را در بالای ذهن خود نگه می دارد. دفعه بعدی که با کسی روبرو شوند که با همان سختی که تجربه کرده است دست به گریبان است احتمالاً به شما فکر خواهند کرد. اگر در زمینه بازاریابی مهارت چندانی ندارید هر سه یا شش ماه یک بار با مشتریان خود تماس بگیرید تا ثبت نام کنید. شاید آنها برای خدمات بیشتر شما ثبت نام کنند ممکن است درباره شما نظر صریح بدهند … و شاید یادشان باشد دیگران را به شما ارجاع دهند. در هر صورت شما برنده خواهید شد.

مراجعه کنید. خجالتی نباشید در پایان کار خود با آنها اطمینان حاصل کنید که آنها از هر کاری که کرده اند احساس رضایت می کنند. به آنها یادآوری کنید که چقدر پیشرفت کرده اند. سپس از آنها بپرسید که آیا از همکاری با شما راضی هستند یا خیر. اگر چنین هستند از آنها بپرسید چگونه می خواهند به دیگران کمک کنند تا احساس خوبی داشته باشند. آنها احتمالاً موافقت خواهند کرد – همه عاشق قهرمان بودن برای دیگران هستند. سپس می توانید به سادگی از آنها بخواهید افراد را به شما ارجاع دهند.

اگر آنها نه گفتند گواهی بخواهید. همه با این کار احساس راحتی نخواهند کرد. مشکلی نیست – از آنجا که آنها قبلاً توافق کرده اند که کمک به دیگران برای یافتن شما خوب است به احتمال زیاد از آنها یک گواهی درخشان دریافت خواهید کرد. جایزه خوبی که از آن دور می شوید.

معرفی کنندگان پاداش. جوایز لازم نیست نقدی باشد – اگرچه اگر می خواهید کوپن تخفیف یا مواردی از این قبیل ارائه دهید ممکن است مفید باشد. فقط مطمئن شوید که هیچ قانون یا راهنمایی را در این مورد نقض نمی کنید (بعضی از انجمن های صنفی قوانین سختگیری در مورد مراجعه دارند). با این حال اشکالی نیست که برای هر بار مراجعه به آنها کارت تشکر ارسال کنید. بالاخره قدرشناسی می تواند انگیزه بیشتری از طلا داشته باشد.

این یک لیست جامع نیست اما برای شروع بسیار زیاد است.

[ad_2]

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا