[ad_1]
در اینجا یکی دیگر از استراتژی های بازاریابی شبکه ای است که باید بخاطر داشته باشید.
امروز می خواهم در مورد چگونگی بازاریابی شبکه ای یک ورزش گروهی بگویم. بگذارید با یک داستان از زمانی که در مدرسه دبیرستان بودم شروع کنم. در تمام دوران مدرسه از کلاس پنجم شروع به ورزش کردم. من فوتبال بسکتبال و بیس بال لیتل لیگ را بازی کردم. اکنون ممکن است از خود بپرسید چه ارتباطی با بازاریابی شبکه ای دارد که به خودی خود هیچ ارتباطی با بازاریابی شبکه ای ندارد. با این حال من معتقدم که این داستان پیام را منتقل می کند.
بنابراین این داستان من است من به یاد می آورم که در کلاس ششم هر شنبه صبح در فصل بسکتبال برای مدرسه من بسکتبال بازی می کردم. ما هر شنبه جایی که تیم دبیرستان بازی می کرد بازی می کردیم خیلی خوب بودیم. جف کارل تری و خودم و یک نفر دیگر وجود داشت که حقیقتاً به خاطر نمی آورم آن کجا بود. مربی ما دستیار تیم دبیرستان بود نام او دین ایوانز بود. او مربی بسیار خوبی بود و اطلاعات زیادی در مورد بسکتبال داشت. او این نمایشنامه را که برای یک توپ پرش تنظیم شده بود طراحی کرد. تری شخص تعیین شده ای بود که توپ پرشی را انجام می داد و انسان می توانست پرش کند بیشتر از آنکه نکته را دریافت کند. بنابراین به بازی برگردانده شد برای تری طراحی شده بود که توپ را به من نوک بزند و به محض این که کارل آزاد می شد به سمت سبد آزاد شود و من توپ را به کارل می انداختم و او می خواست یک زمین را بیرون بکشد. اگر کارل دراز بکشد باید پشت سرش قرار می گرفتم. این یک شنبه خاص که ما تیم خیلی خوبی بازی می کردیم عقب بودیم. آنجا ما برای پرش توپ در وسط زمین بودیم. تری نوک را دریافت کرد و آن را به من اطلاع داد و بلافاصله کارل آزاد شد و من با پاس برای دراز کشیدن او را یک قدم زدم. در این مورد خاص او دلتنگ شد اما من همانطور که طراحی شد آنجا بودم تا آن را در آن بگذارم. خیلی هیجان انگیز بود. با یک یادداشت کوچک به پیروزی در بازی پرداختیم.
بنابراین ممکن است به این فکر کنید که این داستان در دنیا با بازاریابی شبکه ای چه ارتباطی دارد. در اینجا نحوه ارتباط آن وجود دارد به نظر من من بازاریابی شبکه ای را به عنوان یک ورزش تیمی می بینم. این باعث می شود همه افراد تیم به موفقیت کلی افراد تیم و خود تیم کمک کنند. هر یک از اعضای تیم بخشی را باید بازی کند و تا زمانی که هر یک به سهم خود عمل کند جواب می دهد. اگر کسی سهم خود را انجام ندهد باز هم می تواند نه به همان خوبی و نه شاید برای او کار کند. درست مثل داستان من تری مجبور شد توپ را به شخص دیگری غیر از خودش نوک بزند تا این نمایشنامه کار کند اعضای تیمش هر کدام وظیفه خود را انجام دادند و به همین دلیل ما گل خوردیم. این همه سال بعد که هنوز در ذهنم باقی مانده و از برجسته ترین روزهای بسکتبال من در کلاس ششم است. تری نمی توانست به تنهایی این کار را انجام دهد و من هم نمی توانستم هر یک از ما طول کشید تا سهم خود را انجام دهیم تا آن را به نتیجه برساند.
تجربه من که به من می گوید در بازاریابی شبکه ای یا مشاغل مستقر در خانه یکسان است. ما این جمله را می شنویم که تمام وقت شما برای خودتان تجارت می کنید اما نه توسط خودتان بلکه با این حال بسیاری از اوقات نه تنها ما برای خودمان تجارت می کنیم بلکه توسط خود ما نیز انجام می شود. این سناریو خیلی خوب کار نمی کند. در این صنعت آنچه بیشتر از غیر این اتفاق می افتد این است که مردم افراد را به این حرفه می آورد اما بعد از واقعیت در آنجا حضور نخواهند داشت. این طور نیست که قرار است باشد بله به آن بازاریابی شبکه ای می گویند اما بعد از وارد کردن شبکه شبکه را فراموش نکنید. اگر می خواهید در هر شغلی موفق شوید کاری که می کنید یا باید انجام دهید این است که خود را با افرادی باهوش تر از خود محاصره کنید. اگر قرار نیست برای کمک به موفقیت در آنجا به آنجا بروید لطفا آنها را وارد کار نکنید فقط آنها را برای شکست آماده می کنید. این یک ورزش تیمی است من شخصی را در تیم شما نمی شناسم که توپ را راهنمایی کند و نمی دانم چه کسی توپ را می گیرد و آن را برای نتیجه پاس می دهد. این می دانم که هرکدام از ما کاری را که می توانیم انجام می دهیم تا به جایی برسیم که بتوانیم گل بزنیم. در این صنعت همه چیز به مردم مربوط می شود نه فقط افراد یا سوپراستارها بلکه به تیم و هر یک کمک می کند از یکدیگر حمایت می کنند و متمرکز می شوند و مسیر خود را حفظ می کنند.
[ad_2]