کتاب و رمان

دانلود رمان ابی به رنگ احساس من بدون سانسور

رمان تباهکار از فرشتهfereshteh27

نام کتاب : تباهکار

 نام نویسنده :فرشتهfereshteh27

خلاصه داستان:

خسته ام،خسته..به تمام سال های گمراهی ام قسم..به تمام عشق و رسوایی ام..به تمام ریاکاری های دنیویم..به تمام بهانه های پوچ و بی اساسم قسم..نکردم نکردم نکردم،مگر تو را پیدا کنم..خواستم..نیازمندیم را درمان کنم،به خطا رفتم..به محبت بی انتهایت برسم،رسوا شدم..الفبای عشق را تمرین کنم،گناهکار شدم..سرنوشت را بار دیگر محکم بسازم،ویرانگر شدم..گذشته ام را جبران کنم،تباهکار شدم..خودم را فراموش کنم،خودخواه شدم..خواستم..عشق را محصور خویش کنم،مغرور شدم..تنهایی را تجربه کنم،در بین انبوهی از آدم های مصنوعی گم شدم..خواستم..اما…..خوب می دانم که..از همان لحظه ی دیدار نباید می شد..دل من بر تو گرفتار نباید می شد..چشم هایم که تو را دید پسندید اما..این همه عاشق و شیدا نباید می شد..عقل من حکم به اعدام دلش گر می داد..او دگر همچو دلم خار نباید می شد..دست من گرچه به دست تو گره خورد ولی..لایق اسم تباهکار نباید می شد..عاشقی درد بزرگیست به دادمم انداخت..آه..اما..شده است آنچه به ناچار نباید می شد..

رمان تباهکار ازfereshteh27

 لینک صفحه دانلود رمان گناهکار

جهت خواندن رمان تباهکار اینجا کلیک کنید.


۲.۴
(۱۱)

 

خلاصه :

جلد اول؛عشق و احساس من

بهار همون شبی که می خواد صندوق رو باز کنه و بفهمه منظور مادرش از بیان اون حرف ها چی بوده ناگهان برق ها قطع میشه . رعد برق شدیدی می زنه . شدت باران زیاد بوده . بهار می ترسه . برای اولین بار از وقتی تنها شده می ترسه .. میره بیرون که از همسایه شون کمک بگیره .. از صدای رعد وبرق وحشت داشته .. ولی همین که قدم به داخل کوچه میذاره و جلوی خونه ی همسایه می ایسته .. ناگهان دستی جلوی دهانش رو می گیره و..

در ادامه میخونید که بهار توسط کیارش به دبی فرستاده میشه . قراره به یکی از شیخ های پولدار عرب فروخته بشه . به خاطر زیبایی که داشته همه خواهانش بودن . اونجا با مردی به اسم” پارسا شاهد “ آشنا میشه . البته آشنایی که نه..پارسا شاهد می خو

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۲.۴ / ۵. شمارش آرا ۱۱

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا